قتل عام میلیونها انسان تنها به جرم «عقیده» در دوران حکومت نازیها و در طول جنگ جهانی دوم حتی اگر جزییاتش را هم ندانیم اتفاق هولناکی است. اما دانستن جزییات هولوکاست به درک بهتری از تاریخ معاصر میانجامد و بینش اجتماعی را عمق میبخشد.
«مهران براتی»، تحلیلگر امور سیاسی و معاون سیاسی «شورای مدیریت گذار»، در گفتوگو با ایرانوایر از واژه هولوکاست آغاز میکند.
به گفته او این واژه ریشهای یونانی دارد که از حدود ۲۵۰۰ سال پیش شناخته بوده است: «در عهد قدیم به معنی سوزاندن حیوانات برای قربانی کردن در راه خدایان بود. این واژه ابتدا به ترجمههای گوناگون کتاب مقدس راه یافت و بعدا به تدریج وارد زبانهای انگلیسی و فرانسوی شد. از سال ۱۸۹۵ به بعد این واژه در ادبیات انگلیسی برای کشتار جمعی ارمنی مذهبان استفاده شد و پس از ۱۹۴۲ در بریتانیا مفهومی شد برای کشتار جمعی یهودیان توسط ناسیونال سوسیالیستهای فاشیست آلمان و از ۱۹۴۵ به بعد مفهومی حقوقی برای بیان قتل عام یک قوم یا یک ملت شد.»
امروز در جامعه اسرائیل از اصطلاح عبری و به نسبت سکولار «Shoah» به جای هولوکاست استفاده میشود. عبارتی که معنایی معادل «ویرانی و فاجعه» دارد.
مهران براتی درباره لزوم دانستن درباره هولوکاست به چندین مورد نسلکشی که بشر از سر گذرانده اشاره میکند: « تنها در طول چهار ماه، از ۶ آوریل ۱۹۹۴ تا میانه ژوئیه همان سال، در کشور رواندا وابستگان ارتش قوم هوتوها ۷۵ درصد وابستگان قوم توتسی را کشتند و حتی از میان قوم خود نیز هرکه با نسلکشی همراه نمیشد میکشتند. در جنگ داخلی یوگسلاوی، صربهای مسیحی و ارتدکس چندین هزار مسلمان را در یک روز کشتند. حوادث مشابهی جلو چشم بشریت اتفاق افتاده بدون اینکه دنیای دموکرات با آن مقابله کرده باشد، نمونه بارز آن خطر نسلکشی در میانمار است. جایی که حکومت نظامی ۷۰۰ هزار از وابستگان به قوم روهینگیا را مجبور به فرار از خانه و کشور خود کرده و افراد باقیمانده در کشور را هم خطر نسلکشی تهدید میکند. این گونه ماجراها در کشور ایران امروز هم انجامپذیرند: در مورد معتقدین به بهائیت، در مورد همجنسگرایان یا مخالفین سیاسی حاکمیت موجود.»
این تحلیلگر سیاسی با اشاره به کشتار آبان ۱۳۹۸ در ایران میگوید چنین کشتارهایی روایت دیگری از نسلکشی در ابعاد کوچکتر هستند و از همین روست که باید برای شناخت هولوکاست اهمیت بسیار زیادی قائل شد.
به باور مهران براتی، با تغییر نسل و مرگ شاهدان دست اول رویدادهایی مثل هولوکاست، زمینه آگاهی و انتقال تجربه به نسلهای دیگر کمرنگتر میشود.
او همین امر را از دلایل «کد گذاری و صحنهپردازی آنچه گذشته» به جای «روایتهای شاهدان اصلی» میداند و اصلیترین اجزای آموزش و آگاهیدهی در رسانههای فارسی را شامل «توجه به خاطرات اجتماعی و غیرتخیلی هولوکاست»، «حفظ اعتبار و دسترسی به رویدادها» و ماندگار کردن یادبودها برمیشمرد.
او میگوید: «با نزدیک شدن به پایان خاطرات تاریخی شاهدین روزگار هولوکاست، اهمیت خاص موضوع روشن میشود. نقش کتابها، داستانها و فیلمهای مستند به عنوان رسانههای مهم و عامهپسند بلامنازع است. حتی اگر شیوه ارایه تاریخ در اشکال تلویزیونی و تکرار تاریخچه وقایع ثبتشده رویدادها از طریق این رسانه در کشورهای غربی مورد انتقاد قرار گرفته باشد در رسانههای فارسیزبان هنوز پردازش و بازنمایی رویدادهای تاریخی هولوکاست انجام نگرفته و ما در این سو هنوز کار بسیار داریم. ولی این را میدانیم که رسانههای فارسیزبان باید در ارتباط با تاریخ و واقعیتهای هولوکاست حافظه تاریخی حال و آینده ما باشند. نقش کتابها، فیلمهای داستانی و فیلمهای مستند به عنوان رسانههای مهم فارسیزبان مورد بحث و مناقشه نیست، حتی اگر شیوههای ارایه تاریخ اینجا و آنجا مورد مناقشه باشد.»
مهران براتی بر این باور است که تاریخ معاصر ایرانیان در رابطه با هولوکاست و آنچه بر سر قوم یهود آمد کهنتر از آن است که قرن بیستم و واکنشهای صورتگرفته در این قرن نسبت به نسلکشی یهودیان از سوی ایرانیان را به عنوان تاریخ معاصر در نظر گرفت.
او با اشاره به اظهارات «محمود احمدینژاد»، رئیس جمهوری پیشین ایران، درباره هولوکاست میگوید: «از آن زمان که آقای احمدینژاد در مقام ریاست جمهوری، نسلکشی یهودیان به دست نظام فاشیستی آلمان هیتلری را حاشا کرد، تا آن روز که دستور وزیر کشور جمهوری اسلامی برای شناسایی و تحت نظرگیری مخفیانه بهائیان در سراسر ایران فاش شد و در پی آن ممنوعیت شغلی، تحصیلی و دیگر حقوق شهروندی آنان تا زندان و شکنجه و مرگ در زندانها آغاز شد، هموطنان ما به دلیل باورهای مذهبی خود در غربت شهروندانه تنها ماندند. حال که مفهوم هولوکاست بیشتر در رابطه با یهودی مذهبان به کار گرفته شده می گویم که بلی، این غربت شهروندانه به لحاظ کهنمایگی خود بیش از همه دامنگیر ایرانیان یهودیمذهب بوده است.»
او ایرانیان یهودی را شهروندانی که «از “نیستان” آغازین خود جدا افتادهاند» توصیف میکند و میگوید: «آنها برای قرنها در هراس بیخانگی زیسته و در پریشانخاطری روزگار گذراندهاند. توان ساختن آشیانه امن و مقبول خود را نداشتند. بار امانتی که تاریخ، مذهب و فرهنگ به دوششان گذارده آنقدر سنگین بوده که نمیتوانند آن را لختی به زمین بگذارند یا به آسمان بسپارند. در دلسپاری به ایران خود را در خانه دیدند، اما این خانه نیز برایشان کاشانه نشد.»
پاسخ مهران براتی به پرسش مهم و کلیدی «چرا آموزش هولوکاست؟» این است: «برای اینکه در بسیاری از کشورها بخشی از ساکنان بومی برای تثبیت حاکمیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود بخشهایی دیگر را از مدار “خودیها” بیرون میرانند و به بهانههای گوناگون حتی دست به نابودی آنان میزنند.»
او به روایتها در مورد حضور اولین یهودیان در ایران اشاره میکند و میگوید: «در افسانهها آمده است که سَرِح بَت آشر یا سارا، نوه یعقوب، برههای پدرش را در مراتع جودا میچراند. یکی از برهها به درون غاری رفت. غار طولانی و طولانیتر میشود، ولی سرح در پی بره تا آخر غار میرود و از غار دیگری سر در میآورد که خروجی آن در نزدیکی اصفهان است. سرح با گذشتن از دو “غار” از سرزمین اسرائیل به ایران میرسد. در نزدیکی این غار چشمهای جادویی است که آب آن از کوه خارج می شود. دو کیلومتر آن طرفتر قبرستان لنجان است که امروز هم مردگان یهودی اصفهان را در آن دفن میکنند. همه ساله یهودیان به زیارت غار میروند، به درون چاه ۲۵ متری آن خیره میشوند تا سرزمین اسرائیل را به چشم ببینند. میبینیم که آرامگاه مردگان یهودی و جای ورود سارا، اولین یهودی اسطورهای ایرانی، به ایران را آنقدر نزدیک کردهاند که راه بازگشت برای مرده و زنده دور نباشد. گویی خیال سارا و فرزندانش راحت نبود، میدانستند که خانه هست، ولی هیچگاه به خانه نرسیدهاند.»
مهران براتی بر این باور است که از همان زمان افسانههای کهن، بومیها «غیرزنی» را آغاز میکنند. آغازی برای یهودیمذهبان ایرانی سیصد سال پیش از میلاد مسیح که با «هویتسازی برای بومیها» و «پلید دانستن کسانی که از جایی دیگر آمدهاند» گره خورده است.
بنا بر داستان مورد اشاره براتی، در هفتمین سال حکومت خشایارشا هخامنشی دو نفر به نامهای مردخای و استر به هر نحوی به دربار خشایارشا نفوذ کردند و قصدشان این بود که تمام مناصب مهم امپراتوری ایران را در ۱۲۷ ولایت از آن یهودیها کنند. اما هامان، وزیر خشایارشا، کشف میکند که مردخای یهودی است. موضوع را با پادشاه در میان میگذارد و حکم برکناری یهودیها از منصبهای مهم در سراسر امپراتوری قدرتمند ایران را میگیرد و کمر به نابودی آنان میبندد.
براتی دستور نابودی منتسبین به یک قوم و مذهب در این روایت را از اولین اشکال نابودی جمعی به معنی هولوکاستی تعریف میکند.
او با ذکر این نکته که درمورد این تاریخنگاری شبهههای فراوان وجود دارد، آن را حاوی پیامی مهم میداند: «پیام این است که مظلومان همیشه مظلوم نمیمانند و زمانی ظالمان نیز هزینهپرداز ظلمشان میشوند. مفهوم هولوکاست از همان زمان استر و مردخای در ایران واقعیت مفهومی یافت. مفهومی که در تاریخ امروز کشورمان با تهدیدات جمهوری اسلامی مبنی بر خواست نابودی اسرائیل و آنچه بر سر فرزندان محمدعلی باب و بهاءالله و بهائیان میآورند ادامه دارد. اگر به دقت نسل کشی یهودیان اروپا به دست حکومت هیتلری را دنبال کنیم میبینیم که برای به دست آوردن اقبال مردم ناآگاه، دلایل مشابه هامان، وزیر خشایارشا، برای توجیه وحشیانهترین شکل نسلکشی یهودیان به کار گرفته شده است. دلایلی همچون “یهودیها تمام نظام پولی را در دست گرفتهاند”، “آنها در فرهنگ کشور تا آنجا رسوخ کردهاند که هویت ملی را نابود میکنند”، “علوم و تحقیقات و صنعت را در اختیار خود گرفتهاند”، “نسل اصیل آریایی رو به اضمحلال است” و مواردی از این قبیل.»
به باور مهران براتی، شناختن جنایت هولوکاست بخش مهمی از آموزش تاریخ معاصر است: «تاریخی که غیر کشی به دست حکومتگران چهره بارز وضعیت اجتماعی و سیاسی آن است.»