ابراهیم واحدیان، مترجم و فیزیکدان بهایی؛ اخراج از دانشگاه به خاطر عقیده

کیان ثابتی: دکتر «ابراهیم واحدیان بروجنی»، در سال ۱۳۱۴ در یک خانواده بهایی در اصفهان متولد شد. او تحصیلات ابتدایی را در این شهر گذراند. واحدیان پس از پایان کلاس هشتم و گرفتن مدرک سیکل، با نصیحت عمویش که به او گفت اگر می‌خواهی شب‌ها راحت بخوابی و خدا از تو راضی باشد معلم شو، برای ادامه تحصیل راهی دانشسرای مقدماتی تربیت معلم شد. دانشسرای مقدماتی، دانش‌‌آموزان دارای مدرک سیکل را می‌پذیرفت و دوره‌اش دو سال بود.

واژه سیکل در قدیم، نام عامیانه و غیررسمی برای اشاره به پایان دوره متوسطه اول بود. دوره متوسطه اول شامل کلاس ششم، هفتم و هشتم بود. مدرک سیکل در رتبه پایین‌تر از مدرک دیپلم قرار دارد.

ابراهیم سر پرشوری داشت و می‌خواست پیشرفت کند. او به معلمی ساده راضی نبود و علاقه داشت تا در دانشگاه ادامه تحصیل بدهد، ولی برای ورود به دانشگاه، پایان کلاس دوازدهم یا داشتن مدرک دیپلم الزامی بود. پس تصمیم گرفت این مشکل را هرطور شده رفع کند و به دانشگاه وارد شود. واحدیان در شهریور ماه سالی که از دانشسرا فارغ‌التحصیل شد، کلاس یازدهم را امتحان داد. سپس او را برای معلمی به کاشان فرستادند.

در کاشان، ابراهیم واحدیان هم‌زمان با درس دادن،‌ به درس خواندن هم مشغول بود و توانست در مدت زمان کوتاهی، کلاس دوازدهم را به پایان برساند و دیپلم خود را بگیرد. پس از اخذ دیپلم، دیگر برای او مانعی برای ورود به دانشگاه وجود نداشت. واحدیان در رشته فیزیک دانشگاه تهران ثبت نام، و تحصیلات دانشگاهی را شروع کرد.

پس از اخذ لیسانس، ابراهیم واحدیان از طرف اداره فرهنگ به‌عنوان مدیر دبیرستان «خامنه‌ای‌پور» در تهران نو منصوب شد. واحدیان سه سال در آن دبیرستان خدمت کرد. او از صبح تا غروب در دبیرستان مشغول به کار بود. از اقدامات واحدیان در دبیرستان خامنه‌ای‌پور اضافه کردن کلاس‌ به دبیرستان بود. در ابتدای ورود واحدیان، دبیرستان دارای سه کلاس و با تعداد زیادی دانش‌آموز بود که این موجب شلوغی کلاس‌ها و نداشتن بازدهی لازم شده بود. با تلاش و مدیریت ابراهیم واحدیان، سه کلاس جدید به کلاس‌های دبیرستان افزوده شد. این اقدام سبب ارتقا تحصیلی دانش‌آموزان و نظم بیشتر دبیرستان شد.

کم کم دبیرستان خامنه‌ای‌پور در تهران نو، با مدیریت ابراهیم واحدیان شهرتی بهم زد. این شهرت موجب شده بود تا والدین بیشتری فرزندان خود را در این دبیرستان ثبت نام کنند و از تعداد دانش‌آموزان دبیرستان‌های اطراف کاسته شود. موفقیت واحدیان در مدیریت دبیرستان، آغاز دسیسه چینی و مشکل‌تراشی بود. تا آن‌که سرانجام، خبر بهایی بودن واحدیان به اداره فرهنگ رسید و فرهنگ طی حکمی او را به این دلیل که فرد بهایی نمی‌تواند مدیر دبیرستان باشد، از دبیرستان خامنه‌ای‌پور به یکی از دبیرستان‌های تهران منتقل کرد.

واحدیان یک سال در دبیرستان‌های تهران تدریس کرد. در آن زمان، دانشکده فنی تهران دو نفر را برای تدریس، یکی برای رشته فیزیک و یکی برای ریاضی می‌خواست. واحدیان یکی از داوطلبان دبیری بود که پس از امتحان و مصاحبه برای دبیری فیزیک انتخاب شد. با آن‌که در ابتدا وزارت فرهنگ به دلیل احتیاج مخالف انتقال او به دانشگاه بود، ولی سرانجام موافقت کرد. ابراهیم واحدیان از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۵۱ در دانشکده فنی دانشگاه تهران تدریس کرد.

در سال ۱۳۴۲، ابراهیم واحدیان با بورسیه برای تحصیل در رشته انرژی اتمی به دانمارک رفت. ابراهیم واحدیان دو سال در دانشگاه دانمارک مشغول تحصیل و مطالعه بود. دانشگاه دانمارک به او پیشنهاد داد که در دانمارک بماند و به تحقیقات و مطالعاتش ادامه دهد، ولی به‌دلیل مخالفت دکتر ریاضی، رییس وقت دانشکده فنی، واحدیان با اخذ مدرک فوق‌لیسانس به ایران بازگشت.

واحدیان پس از بازگشت از دانمارک شروع به آموختن زبان فرانسوی کرد و با گرفتن بورسیه از کشور فرانسه راهی کشور مذکور شد. ابراهیم واحدیان در فرانسه پس از اخذ مدرک دکترا فیزیک، به ایران بازگشت.

همکاران دکتر واحدیان در دانشکده فنی مخالف حضور او در کادر علمی دانشکده بودند. آن‌ها او را به عنوان دبیر فیزیک می‌شناختند و نمی‌خواستند رتبه علمی جدید او را بپذیرند، پس در سال ۱۳۵۱، واحدیان مجبور به ترک دانشکده فنی شد. دکتر واحدیان دو سال در دانشکده علم صنعت، پلی تکنیک و دانشگاه ملی به صورت حق‌التدریسی مشغول کار بود تا آن‌که در سال ۱۳۵۳ به‌طور رسمی به استخدام دانشکده علم و صنعت درآمد و بعد از یک سال، به‌عنوان مدیر گروه فیزیک انتخاب شد. دکتر ابراهیم واحدیان تا زمان اخراج از دانشگاه در ماه‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در این سمت خدمت کرد.

دکتر ابراهیم واحدیان پیش از انقلاب فرهنگی و اخراج عمومی اساتید و دانشجویان بهایی، از دانشگاه علم و صنعت اخراج شد. ماجرا از این قرار بود که از همان ماه اول بعد از پیروزی انقلاب، گروه‌های خودسر در دانشگاه‌ها شروع به آزار و اذیت اساتید غیر مسلمان کردند. در دانشگاه علم و صنعت افراد مسلح یکی از اساتید دانشگاه به نام «نهورائی» را که یهودی بود، سر میز غذا ربودند. بعد از این واقعه، آزار و اذیت یک استاد خانم بهایی شروع شد و از آمدن او به دانشگاه جلوگیری کردند. سرپرست دانشگاه از دکتر واحدیان خواست که چند روزی به دانشگاه نیاید تا وضعیت آرام شود. واحدیان چند روزی به دانشگاه نیامد، اما وقتی برگشت با حکم بازنشستگی رو‌به‌رو شد. سرپرست دانشگاه به او گفت که می‌خواستند شما را بدون حقوق اخراج کنند، ولی من ترتیبی دادم تا بازنشسته شوید.

مدتی بعد، دکتر واحدیان و چند نفر از همکاران به یک رستوران می‌روند. فردی به نام «مجیدی» همراه این جمع بود. او در فرانسه درس خوانده و بعد از برگشتن به ایران، تقاضای کار در دانشگاه را داده بود. پیش از انقلاب، دکتر واحدیان عضو هیات گزینش بود و این فرد را استخدام کرده بود. اما آن روز در رستوران، مجیدی شروع به توهین و مسخره کردن اعتقادات مذهبی دکتر واحدیان کرد. دکتر واحدیان به او گفت که این حرف‌ها را آدم‌های بی‌سواد می‌زنند و در اسلام بر آدم جاهل حرجی نیست، اما تو که درس خوانده‌ هستی باید حداقل شعوری داشته باشی تا حرفی را بدون مطالعه نزنی. دکتر واحدیان کتابی را که فردی در فرانسه راجع به دین بهایی نوشته، به این فرد می‌دهد تا مطالعه کند. مجیدی یک کپی از کتاب می‌گیرد و آن را پس می‌دهد. او کپی را به مدیریت دانشگاه می‌دهد و ادعا می‌کند  دکتر واحدیان طبق این سند، در دانشگاه تبلیغ می‌کند. دانشگاه هم بدون توجه به دانش و تجربه واحدیان، او را طی حکمی به دلیل «عضویت در فرقه ضاله»، از خدمات دولتی منفصل می‌کند.

در آن زمان، اخراج افراد از مشاغل دولتی را پاکسازی می‌گفتند. حکم پاکسازی شامل بازنشسته‌ها هم می‌شد و در نتیجه، بازنشستگی دکتر واحدیان هم مشمول این قانون شد و از بین رفت.

انقلاب فرهنگی ایران، آغازگر محرومیت چهل ساله‌ جوانان بهایی از تحصیلات عالیه بود. جوانان بهایی حاضر نبودند تا در فرم ثبت نام کنکور در برابر گزینه‌ی دین تقیه کنند و نام دین دیگری را به دروغ بنویسند. پس از چند سال جامعه بهایی ایران تصمیم گرفت تا به جای پذیرش و تسلیم در برابر محرومیت، راهی برای ادامه تحصیل جوانان بهایی پیدا کند. موسسه آموزش عالی بهاییان ایران(BIHE)، محصول فرآیند مشورتی با اساتید اخراجی بهایی از جمله دکتر ابراهیم واحدیان بود. این موسسه در ابتدا به شکل مکاتبه‌ای بود و کلاس‌هایش در منازل بهاییان تشکیل می‌شد. دکتر واحدیان به دلیل نبودن فرد واجد شرایط، سال‌ها تدریس دروس مختلف را در این موسسه‌ آموزشی به‌عهده داشت و دانش خود را در اختیار جوانان مشتاق قرار داد. او هم‌چنین بیش از یک دهه در شورای عالی تصمیم‌گیری این موسسه فعالیت کرد.

اخراج از دانشگاه و تنگناهای اقتصادی، سبب شد دکتر واحدیان به انتخاب و ترجمه کتب مورد نیاز دانشگاهی روی بیاورد. از مهم‌ترین خدمات علمی دکتر ابراهیم واحدیان پس از اخراج از دانشگاه، انتخاب و ترجمه چندین کتاب ارزشمند و ماندگار دانشگاهی بود. این کتب بیش از سه دهه است که از کتاب‌های اصلی رشته‌های مهندسی عمران، مکانیک، هوا و فضا، متالورژی و صنایع در دانشگاه‌های ایران هستند.

این کتاب‌ها بعد از اخراج دکتر واحدیان غالبا ده‌ها بار تجدید چاپ شده‌اند. آخرین تجدید چاپ بعضی از آن‌ها سال ۱۳۹۹ است، بدون آن‌که اجازه و حق مترجم در نظر گرفته شود.

دکتر واحدیان ابتدا به خاطر ترجمه کتاب‌های پرفروش «استاتیک»، «دینامیک» و «مقاومت مصالح» نوشته بی یر و جانسون، در جامعه علمی ایران شناخته شد. بعد او برای اولین بار اقدام به ترجمه کتاب‌های «استاتیک» و «دینامیک» اثر مریام که از منابع درسی دانشگاه‌های معتبر غربی است، کرد.

«ماشین‌های راه‌‌سازی و مواد برای ساخت راه»، اثر نانالی، یکی دیگر از کتب مهم دانشگاهی است که واحدیان ترجمه و نشر آن را چندین سال بعد از اخراج، به‌عنوان آخرین اثر خود در سال ۱۳۸۳ انجام داد.

جالب توجه است که کتاب «دینامیک» چند سال بعد از اخراج دکتر واحدیان به عنوان کتاب سال مهندسی در ایران برگزیده شد. دو سال بعد، کتاب دیگری از واحدیان به نام «راهنمای مقاومت مصالح» به‌عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی معرفی شد.

زندگی پربار علمی دکتر ابراهیم واحدیان در ۲۶اسفند۱۳۹۴ به پایان رسید.

اشتراک‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی

خبرنامه

با عضویت در خبرنامه از آخرین اطلاعات منتشر شده در سایت آگاه شوید

دیگر خبرها

اخبار

حبیب‌الله عزیزی، اولین شهروند مقیم اروپا که در ایران اعدام شد

در روزهای گذشته، خبری مبنی بر اعدام «علیرضا اکبری»، معاون سابق «علی شمخانی» منتشر شد. اکبری با تابعیت مضاعف بریتانیایی، تنها دو تابعیتی ایرانی-اروپایی نیست که به دست جمهوری اسلامی اعدام شد. پیش از او، «زهرا ابراهیمی» دو تابعیتی ایرانی-هلندی در سال ۱۳۸۹ با حکم قاضی «صلواتی» به جوخه اعدام سپرده شده بود.

حدود سه دهه پیش از اعدام زهرا بهرامی، «حبیب‌الله عزیزی»، شهروند ۶۶ ساله بهایی مقیم بریتانیا، از انگلیس برای دیدار و مراقبت از مادر پیرش به تهران آمد. هنوز چند روز از اقامت او در تهران نگذشته بود که توسط پاسداران انقلاب در منزلش دستگیر شد. عزیزی پس از چند ماه بازداشت در زندان اوین، به حکم دادگاه انقلاب تهران اعدام شد. دولت انگلستان تا امروز هیچ‌گاه به بازداشت و اعدام این شهروند بهایی مقیم بریتانیا واکنشی نشان نداد.

اخبار

حکایت یک دختر بهایی که خرداد ۶۲ در شیراز اعدام شد

«من امشب از عادل‌آباد می‌آیم؛ آن‌جا که منزل رندانِ پاک‌باخته و پروانگان پر سوخته آتش محبت است؛ آن‌جا که در میان دیوارهای بلند و سنگین، روح‌های عظیم‌تر از دیوارهایش را به بند کشیده‌اند؛ آن‌جا که از تک تک سنگ‌هایش فریاد حیرت و اعجاب بلند است؛ حیرت از… قهرمانان گم‌نامی که فریاد خاموش‌شان از دیوارهای بلند سجن ظالمان گذر کرده و روزی خواب غافلان از خدا بی‌خبر را خواهد آشفت و جهان را بیدار خواهد کرد…دلم می‌خواست از دیوارها بپرسم که چه دیده‌اید؟…برایم از ترانه‌های ایثار، برایم از تپش آخرین لحظات قلب پاک یک عاشق بگویید هنگامی‌ که به سوی میدان‌گاه رهسپار است. به من بگویید که آن‌جا چه گفته‌اند زمانی که به مشهد فدا شتافتند. با من از زمزمه‌های دلکش مناجاتی بگویید که در سحرگاه از لابه‌لای میله‌ها به گوش می‌رسد و قطره اشکی که آرام آرام بر گونه‌ها می‌چکد.»

درباره ما

در این وبسایت اطلاعات مربوط به ادیان و مذاهب ایران گردآوری شده ودر درسترس شما قرار دارد. با مراجعه به فهرست و گزینه‌های سایت، به این اطلاعات دسترسی پیدا خواهید کرد. 

© Copyright Off-Centre Productions 2021