به دستور دادستان، باید از هر کدام از بهاییان چهار مرتبه استتابه میگرفتند و اگر توبه نمیکردند، آنها را اعدام میکردند یا به قول خودشان، حکم الهی را جاری میساختند. زرین دومین نفر از بند زنان بود که برای استتابه برده شد. او را روز ۲۳ خرداد، چهار دفعه به فاصله نیم ساعت برای توبه احضار کردند و هر دفعه زرین نوشت: «بهایی هستم.»
وقتی زرین دفعه چهارم از اتاق بیرون میآید، همانجا میایستد و از «ترابپور»، رییس وقت زندان میپرسد: «خب کجا باید برویم برای اعدام؟ ترابپور پاسخ میدهد به این سادگیها نیست، باید بفرستیم تهران تا تایید کنند. فعلا برو به سلولت!»
پنج روز بعد، روز شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۶۲، ساعتی پس از ملاقات هفتگی زندان، زرین مقیمی و ٩ زن بهایی دیگر از زندان به پادگان «عبدالله مسگر» (میدان چوگان) منتقل و در مقابل چشمان همدیگر به دار آویخته شدند. دادستانی به هیچکدام از آنها اجازه نوشتن وصیتنامه نداد. پاسداران اجساد این ۱۰ زن را بدون حضور خانوادهها و انجام مراسم مذهبی دفن کردند. اعدامشدگان شامل پیرزن ۵۷ ساله تا نوجوان ۱۷ ساله بودند. زرین مقیمی در هنگام اعدام، ۲۹ سال از عمرش گذشته بود.
زرین دارایی نداشت، فقط مقدار کمی پول در بانک پسانداز کرده بود که بعد از اعدام از سوی دادگاه انقلاب ضبط شد. مدتی بعد منزل مسکونی خانواده مقیمی را هم مصادره و مادرش را از آن بیرون کردند.
حسین مقیمی، پدر زرین هم پس از ۲۲ ماه حبس، در شهریور ۱۳۶۳ از زندان عادلآباد آزاد شد.
توضیح نویسنده: بخش عمده مطلب فوق، حاصل گفتوگوی نگارنده با برادر زرین مقیمی است.