عبدالله شهبازی همانطور که سایت «رجانیوز» نوشته با حمایت و هدایت نهادهای اطلاعاتی و امنیتی طی سه دهه به ابزاری به ظاهر علمی و تاریخی علیه بهاییان و یهودیان در جمهوری اسلامی تبدیل شد و نوشتهها و گفتههای وی نقش بسزایی در گسترش بهاییستیزی و یهودیستیزی در ایران داشت.
شهبازی در گفتاری درباره بهاییان چنین مینویسد: «فرقه بهایی دین، به معنای مرسوم، نیست؛ فرقهای بسیار منسجم و متمرکز و پنهانکار است که قریب به یک قرن و نیم پیشینه فعالیت مخفی، بهویژه نفوذ در نهادهای دولتی و سازمانهای سیاسی و ایجاد لابیهای پنهان و متنفذ قدرت، در کارنامه خود دارد. از این منظر هیچ سازمان سیاسی ایرانی قابل قیاس با فرقه بهایی نیست.»
شهبازی در ادامه بهاییان را متهم به «فعالیتهای تخریبی و تروریستی و جاسوسی» در ادوار مختلف تاریخ کرده و ادامه میدهد که «فرقه بهاییت برخی افراد را به سرویس اطلاعاتی اسراییل (موساد) وصل» میکرده است.
به ادعای وی: «سران فرقه بهاییت در آمریکا و کانادا و اسراییل چنان پیوند یافتهاند با نئوکانهای آمریکایی-کانادایی-اسراییلی و باند نتانیاهو در اسراییل که در واقع باید از آنان به عنوان شاخه اصلی شبکه ایرانی نئوکانها نام برد.»
وی در نوشتار دیگری مدعی شده است: «از نخستین روزهای فعالیت فرقه بهایی مجموعهای از قتلها آغاز شد که اسرار برخی از آنها تاکنون روشن نشده و در برخی موارد نقش بهاییان در آن کاملا به اثبات رسیده است.»
به ادعای شهبازی، بهاییان در ایران در پنج نوع قتل «سیاسی»، «مسلمانان»، «بابیان»، «بهاییان مطلع از اسرار» و «شخصی» دست داشتهاند.
به نوشته شهبازی: «رهبری بهاییت و عناصر مشکوکی در میان جبهه مخالف بهاییان به عمد و با اهداف معین تبلیغی و سیاسی به ایجاد مهمترین و جنجالیترین آشوبهای خونین ضدبهایی، معروف به بهاییکشی» دست میزدند.
وی در یکی از مباحث خود به صراحت میگوید: «اصولا از نگاه من بهاییت دین نیست؛ بلکه کالت است، یعنی فرقه متشکل سازمانیافته با ۱۵۳ سال سابقه است.»
شهبازی در جایی دیگر میگوید: «من به وجود سازمان مخفی بهاییت در ایران، بهجز تشکیلات علنی آن، باور دارم و کارکردهای پنهان و تخریبی این فرقه را، از نفوذ و ترور تا عملیات گسترده و مافیایی مالی، در دوران قاجاریه و پهلوی شناخته و شناسانیدهام.»
از عبدالله شهبازی گفتوگویی با با هفتهنامه پنجره در دسترس است که وی در آنجا مدعی شده است: «برخلاف تبلیغات سنگین، بهاییان به عنوان شهروندان ایران از این حقوق برخوردارند و به زندگی و کسبوکار خود اشتغال دارند و کسی مزاحم آنان نیست.»
شهبازی ادامه داده است: «مواردی که به عنوان نقض حق شهروندی بهاییان عنوان میشود، به حق شهروندی فردی مربوط نیست. بلکه ناشی از تلاش بخشی از بهاییان است برای تثبیت فرقه خود به عنوان نهادی قانونی و رسمی. یعنی تلاشی است سیاسی طبق دستور بیتالعدل، سازمان مرکزی بهاییان مستقر در حیفا که حضور و فعالیت علنی این فرقه را به جمهوری اسلامی تحمیل کنند.»
وی با تکرار این ادعا که «فرقه بهایی به عنوان شاخه ایرانی لابی نئوکان در آمریکا عمل میکند»، از برخوردهای جمهوری اسلامی با پیروان این آیین در ایران دفاع کرده و چنین مقابلهای را مشروع میداند.
شهبازی پا را فراتر از این گذاشته و با نقض حقوق بهاییان میگوید: «زمانی که فرد بهایی اصرار دارد در فرمهای مربوطه، خود را به عنوان بهایی ذکر کند، ما با پدیدهای سیاسی مواجهایم؛ یعنی همان تحرک تشکیلاتی برای تحمیل یک سازمان غیرقانونی که طبعا با مقابله مواجه میشود و این امر نقض حقوق شهروندی فرد فوق نیست؛ بلکه پیامد کنش سیاسی است که طبعا فرد بهایی پیامد آن را میداند و داوطلبانه این کار را میکند.»
به اعتقاد شهبازی «نکته مهم در مسئله حق شهروندی بهاییان به عنوان سازمان، نه فرد، تعارض آن با حق حاکمیت ملی است. تکرار میکنم که بهاییت کالت است. کالت به فرقهای اطلاق میشود با دعاوی دینی یا شبهدینی که دارای تشکیلات متمرکز در حول مرکزیت است.»
شهبازی میافزاید: «ما با سازمانی {بهاییان} مواجهایم که تابع قوانین ایران نیست و قوانین و مقررات خود را فراتر از قوانین ملی این و آن دولت میداند و اعضای آن در ایران میخواهند شهروند ایران نیز باشند. این پدیده را میتوان دولت در دولت نامید که تناقض تبعیت دوگانه فرد از دو ساختار سیاسی را پدید میآورد.»
عبدالله شهبازی درباره یهودیان هم چنین دیدگاه مشابه و خصمانه و یکسویهای دارد و در این سالها دهها مقاله و کتاب علیه آنها در ایران منتشر کرده است.
مرکز پژوهشهای او درباره یهودیان اثبات و شناسایی «یهودیان مخفی» در ایران و تبیین و تشریح پیوند یهودیان با بهاییان بوده است.
او مینویسد: «آشنایی با پدیده یهودیت مخفی واجد اهمیت فراوان در تبیین برخی تحولات تاریخ معاصر ایران است. برای شناخت این پدیده سالها کوشیدهام. دریافتم که یهودیان مخفی در بسیاری از نقاط ایران فعالیت داشته و ریشه دوانیدهاند؛ ولی در تنها مکانی که این پدیده با نام رسمی فرقه دونمه شعبه یا شاخه پدید آورده، دماوند است.»
به اعتقاد وی «پدیده یهودیان مخفی (انوسیها) و نقش ایشان در پیدایش و گسترش بابیگری و بهاییگری عامل مهمی در تحولات معاصر ایران است.»
به نوشته وی «صرفنظر از انوسیها (یهودیان مخفی)، نقش یهودیان علنی در ترویج و گسترش کمی و کیفی بابیگری و بهاییگری نیز چشمگیر است.»
شهبازی بر این باور است: «در ایران یهودیت مخفی با پدیدهای مشابه و خویشاوند بهنام بهاییت مخفی پیوند خورده است.»
در سایتها و مجموعههایی که او طی سالهای اخیر مسئولیت اداره آنها را برعهده داشته است، مملو از مطالب و مقالاتی با هدف اثبات این موضوع است.
در یکی از همین مقالات که در سایت «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» منتشر شده به صراحت آمده است: «در بسیاری از نقاط جهان، به ویژه ایران اکثر بهاییان متمایل به جهودان و دولت اسراییل بودهاند و در راستای سیاستها و برنامههای این کشور پیش رفتهاند.»
این سایت اضافه کرده است: «اگرچه بیشترین پیروان مسلک بهاییت یهودیان بودند، اما به این نکته باید توجه کرد که گرایش یهودیان به بهاییت همانند گرایش یهودیان به اسلام واقعی نبود. بلکه یهودیان در صدد بودند با پذیرش آیین بهایی، منافع استعماری و جاسوسی خود را بیش از پیش تحقق بخشند. بهاییان نیز تلاش میکردند از اختلاف دیرین مسلمانان و یهودیان استفاده کرده، یهودیان را به عنوان حامیان و پشتیبانان اصلی دین تازهتاسیس خود قرار دهند؛ از این طریق هر دو گروه به اهداف استعماری بلندمدت خود نائل آیند.»
این مقاله تنها جزیی از دهها مقالهای است که زیر نظر عبدالله شهبازی در سایتهای وابسته به مراکز امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی علیه بهاییان و یهودیان منتشر شده است.
شهبازی با این وجود به طور تلویحی اعتراف کرده که این تلاشهایش چندان در گذشته مثمر ثمر نبوده و آنگونه که میخواسته نتوانسته که بهاییان و یهودیان را به همنسلان خود بشناسند و چنین نوشته است: «نسل ما، به دلیل فقر مدهش دانش تاریخی و سیاسی در ایران و بعضا به تاثیر از آموزههای انجمن حجتیه، بهاییت را تنها به عنوان فرقه ضاله میشناخت، و چوب این عدم شناخت را خورد. امیدوارم نسل جدید بهاییت را آنگونه که هست، یعنی به عنوان لابی پنهان و به شدت استتار شده قدرت سیاسی و مالی بشناسد که از آموزهها و ساختار فرقوی برای تحقق اهداف خویش بهره میبرد.»
شهبازی در شرایطی این آرزوی ضد حقوق بشری خود را تکرار کرده که از چشم قدرت افتاده، دیگر در میان قدرتمندان ایدئولوژیک نظام شیعی جایگاه سابق و کارکرد قبلی خود را ندارد و بهتر از هر کس دیگری میداند که حاشیهنشینی بیش نیست و تمام دلخوشی او حالا یک کانال مهجور تلگرامی است که در آن مطالبی تاریخی منتشر میکند.
کاهش چشمگیر فعالیتهای و گزارشهای ضد بهایی و ضد یهودی شهبازی را باید پایان پروژه نظام از طریق شهبازی علیه پیروان این دو آیین دانست. از سوی دیگر، عواقب حقوقی نفرتپراکنیِ دینی بر کسی که اکنون در کشورهای غربی سکونت یا به آنجا رفت و آمد دارد، پوشیده نیست.