ارامنه ایران، به زبان ارمنی خود را «ایراناهایر» یعنی ارمنیِ ایران مینامند. اگرچه بیشتر ارامنه ساکن ایران مسیحیان ارتدوکس پیرو کلیسای گریگوری هستند، اما هویت آنها بیشتر از مذهب، متاثر از تبار ارمنی آنها است. هایک هوسپیان مهر میگوید بارها وقتی درباره نقض حقوق شهروندی و مشکلات موجود در جامعه در دانشگاه یا فضای مجازی اظهار نظر کرده است، با برخورد دلسرد کنندهای مواجه شده است: «به من میگویند ناراحتی جمع کن برو ارمنستان. من همیشه میگویم من ایرانی هستم، چرا باید به ارمنستان بروم؟ ما فقط تبارمان ارمنی است. اینها نقش ارامنه را در فرهنگ و هنر ایران نمیدانند. مارتیک را به یاد بیاورید. ویگن را بشنوید اینها در ترانههایشان بیشتر از ایران خواندهاند یا از ارمنستان؟ حتی اشعار مهدی اخوان ثالث را بخوانید. او در شعر مشهور زمستان از مسیحای جوانمردی یاد میکند که کافهای داشته حول و حوش باغ ملی و خطاب به او میگوید: «مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین، هوا بس ناجوانمردانه سرد است … آی …دمت گرم و سرت خوش باد، سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای…»
او در پاسخ به این پرسش که چطور با تبعیضهایی که به دلیل عضو جامعه ارمنی بودن بر او تحمیل شده، کنار میآید و روحیه طنزش چگونه به کمکش آمده است، میگوید: «سکوت نمیکنم، البته که تبعاتی هم برایم دارد. بعضی از مردم ایران فکر میکنند ما مهاجرانی هستیم که یک روزی باید به ارمنستان برگردیم؛ اما این طوری نیست. همکلاسیهای من بارها گفتهاند شما که توی ارمنستان ویزا دارید، بهتان شناسنامه ارمنی میدهند، چرا نمیروی آنجا زندگی کنی؟ در حالی که این طور نیست. الان من ارمنی ایرانی اگر بروم به ارمنستان و تقاضا کنم که آنجا اقامت کنم با شمای مسلمان فرقی ندارم. تنها امتیازی که دارم این است که زبانشان را میدانم و همکیش هستیم. اما آنها ما را خارجی میدانند. یکجورهایی از اینجا رانده و از آنجا مانده!»