«زلیخا عادلی» در همه عکسهایش لباس سنتی زنان ترکمن را به تن دارد؛ روسریهای بلند و رنگارنگی با نقش گلهای زیبا و پیراهنهای بلند و شاد. او کارآفرینی است که به خاطر تاسیس تعاونیهای فرش و تربیت نیروهای مختلف برای تولید فرش ترکمن در ایران، انبوهی لوح تقدیر و تندیس افتخار گرفته است.
محل کارش مزین به تندیسها، لوحها و آویزهایی دستباف از فرش ترکمن است. میگوید: «پدرم فرهنگی بود و ارتباطی بسیار دوستانه با فرزندان خود داشت. مادرم هم همینطور. مثلا وقتی من از مدرسه برمیگشتم همه اتفاقات را برای آنها تعریف میکردم. آنها مانند یک دوست به حرفهایم گوش میکردند. در چنین فضایی من وارد دانشگاه شدم. در رشته مدیریت بازرگانی درس خواندم و بعد در دانشگاه علمیکاربردی، در رشته “طراحی و بافندگی فرش” تحصیل کردم.»
او البته پیش از این که در دانشگاه طراحی و بافندگی فرش را فرا بگیرد، از پنجههای هنرمند مادرش آن را آموخته بود، اما تحصیل در این رشته باعث شد بر اساس آموزههای کودکی و نوجوانی و تجربه سالیان تحصیل و بعد از آن تدریس، تصمیم بگیرد یک شرکت تعاونی فرش تاسیس کند.
زلیخا عادلی در جامعهای زندگی کرده است که رنگ، نقش و طرح سهم بزرگی در روزگارشان دارد. روسریهای بزرگ و رنگین، با نقشهای گل و بته، گبههای کوچک و بزرگ و فرشهایی که طرح و نقش خاص و متفاوتی از نقوش فرش کاشان و تبریز و اصفهان دارند. او تجربه نخستین فرشی را که بافته، هرگز فراموش نکرده است: «در یک تابستانی که خانه مادربزرگم بودم، از خالهام فرش بافتن را یاد گرفتم. وقتی اصول اولیه را یاد گرفتم، فرش خیلی کوچکی بافتم؛ کوچکتر از یک مترمربع. من همه کارهای این فرش را خودم انجام دادم، مثلا چلهکشی کردم. نقشش هم نقش ماری گل بود که یکی از نقوش اصیل ترکمنی است. آن را بینهایت دوست دارم.»
این زن کارآفرین در زمانهای که دختران محل سکونتش در نوجوانی به خانه شوهر میرفتند تصمیم گرفته بود زندگیاش را به شیوهای دیگر نقش بزند: «وقتی ازدواج کردم ۲۳ سالم بود. رسم بود که دخترها زود ازدواج میکردند و درس خواندن مهم نبود. همان وقت هم به من میگفتند برایت دیر شده است.»
زلیخا عادلی میگوید همسرش هم مانند پدر و مادرش آدم همراهی بوده و اگر همراهی آنها نبود شاید طی این مسیر خیلی دشوارتر میشد: «اگر همراهم نبودند ممکن بود کارم نیمهتمام بماند. همسرم همیشه از همان ابتدا در کنارم بود. حالا هم میتوانم به جرات بگویم یکی از دلایلی که من پیشرفت کردم همراهی او بوده است.»
حاصل ازدواج زلیخا عادلی و همسرش، یک دختر و یک پسر است. همسر خانم عادلی کسبوکار دیگری داشته، اما وقتی مشقات و دشواری مسیر انتخابی او را دیده، همراهش شده و گوشهای از بار این مسیر پرزحمت را بر دوش گرفته است: «من برای سر و سامان دادن به کارهای تولید، فروش، تاسیس شرکت تعاونی و تدریس به کمک نیاز داشتم و همسرم به دادم رسید. بعد از او هم، همکارانم خیلی کمکحال من بودهاند.»
سابقه اولین تعاونی و شرکت تولیدی فرشی که خانم عادلی تشکیل داده است به سال ۱۳۸۲ باز میگردد. او جمعی از فارغالتحصیلان دانشگاهی را که در رشتههای مرتبط تحصیل کرده بودند، ترغیب کرد تا به عضویت این شرکت تعاونی دربیایند. نیاز منطقه و کارآفرینی برای جوانان همان چیزی بود که جامعه هدف خانم عادلی نیازمندش بود و از آن بسیار استقبال کرد: «بعدها هر یک از اعضای این تعاونی توانستند خودشان صاحب یک شرکت تولیدی باشند، یا اینکه افراد دیگری را آموزش بدهند و به کار جذب کنند.»
در کنار شرکت تعاونی و تولیدی فرش، زلیخا عادلی فروشگاه کوچکی را هم راهاندازی کرد تا جایی برای عرضه مستقیم محصولات تولیدی آن شرکت داشته باشد.
قدم بعدی در مسیر کارآفرینی زلیخا عادلی، توسعه بخش آموزش بود. او تصمیم گرفت مجوز یک آموزشگاه فنی و حرفهای آزاد را از سازمان فنی و حرفهای بگیرد: «اینکار باعث میشد بتوانم علاقهمندان به رشته فرش را در این آموزشگاه آموزش دهم و برای کار آماده کنم. بعد از آن رابطه من با ارگانهای مختلف، اتحادیهها و سازمانهای مربوط به کار زیاد شد و فعالیت من به صورت استانی شناخته شد و با شرکت در دورههای تخصصی بهعنوان عامل توسعه خوشه فرش استان گلستان شناخته شدم.»
زلیخا عادلی و خانوادهاش در ابتدای کارشان مثل هر کسبوکار نوپای دیگری مشکلات متعددی داشتهاند. کمبود منابع مالی، امکانات رفاهی و ابزار و وسایلی که نبودنشان ممکن بود باعث شود انجام یک کار یکساعته، چند روز زمان ببرد: «ما وسیله حملونقل نداشتیم. یک موتور داشتیم که متعلق به برادر همسرم بود. یک سال اول را با آن کار کردیم. بعدها وامی از اداره تعاون گرفتیم و یک وانتبار خریدیم. سال اول که همسرم با موتور به روستاها سر میزد، سگها دنبالش میکردند. حتی فرشهای دستباف ۱۲ متری را با موتور جابهجا میکردیم. همه کارها از خرید مواد اولیه گرفته تا سرکشی به بافندهها و تحویل فرش و دوباره سپردن آن به تاجر را با همان موتور انجام میدادیم.»
مسیر ترقی پله به پله توسط زلیخا عادلی طی شد. حالا تعاونی نوپای آنها هر سال به عنوان تعاونی برتر در حوزه فرش شناخته میشود و خودش هم به عنوان رییس «کمیسیون کارآفرینی بانوان استان گلستان» برگزیده شده است.
او که حالا به عنوان کارآفرین برتر عضو هیئتامنای کارآفرینان استان گلستان است، درباره مزایای شغلش میگوید: «این شغل یک مزیت خیلی مهم دارد که محدود نیستی و دستت باز است. بازار کار و نیروهای درگیرش در اقتصاد زیادند. ابزار کارش ساده و کمهزینه است. نیروی کارش ارزان است و تامین مواد اولیهاش هم دشوار نیست. سرمایه چندانی هم نمیخواهد و میشود با مبلغ اندکی در آن کارآفرینی کرد.»
زلیخا عادلی با اشاره به این که این کار هم مانند هر شغل دیگری مشکلاتی دارد، میگوید تحریمهای ایران بخش زیادی از صادرات فرشهای ترکمن را تحت تاثیر قرار داده و این حالا بزرگترین معضل آنهاست: «ما بازارهای خارجیای را که قبلا داشتیم، از دست دادهایم. قبلا صادرکننده فرش به آمریکا بودیم و حدودا ۵۰ درصد فرش ما را آمریکا به کشور خود وارد میکرد، اما در حال حاضر مشکلات زیادی مانع از صادرات فرش ما و بهرهگیری ما از بازار جهانی شده است.»
او به افزایش رقیب در بازار فرش اشاره میکند. به گفته او زمانی فرش ایران در بازار بیرقیب بوده و یکهتازی میکرده است، اما حالا رقبای زیادی به بازار آمدهاند و نگاه سنتی دیگر جوابگوی تولید فرش در این بازار نیست: «باید روند تولید، دانشمحور و مبتنی بر خواست بازار باشد، نه تولید در خانه و عرضه در معتبرترین نمایشگاههای جهانی. عمر خوشههای فرش، تقریباً به شش سال میرسد و ما امیدواریم با این بازارسنجی بتوانیم فرش را از این حالت رکود نجات بدهیم.»
«خوشه» به تجمع مکانی افرادی میگویند که در یک شاخه مشترک فعالیت میکنند. مثلا در زمینه فرش، طراح، فروشنده، ریسنده، رنگرز و همه مشاغل مرتبط با فرش، در یک خوشه قرار میگیرند و برای توسعه کسبوکارشان برنامهریزی میکنند.
برگزاری سمینار تا نوشتن استانداردها، شبکهسازی و برگزاری کارگاههای آموزشی، نمایشگاه تخصصی و بسیاری موارد دیگر از برنامههایی هستند که یک خوشه فرش با هم برای آن تلاش میکنند.