حضور یهودیان ایرانی در جنگ هشت‌ساله با عراق

بهناز حسینی- در شهریور ۱۳۵۹ ارتش عراق به دستور «صدام حسین» به ایران حمله کرد و جنگی آغاز شد که هشت سال به درازا کشید. در طول این دوره نه تنها جامعه اکثریت مسلمان که بسیاری از اقلیت‌های دینی در ایران به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تحت تأثیر این جنگ قرار گرفتند. یهودیان نیز از این قاعده مستثنی نبودند.

از سوی دیگر، وقایع سال ۱۳۵۷ و روی کار آمدن جمهوری اسلامی موجب شده بود که یک موج عظیم مهاجرت یهودیان آغاز شود. جنگ ایران و عراق نه تنها بر سرنوشت یهودیان ایران تأثیرگذار بوده، که بر برخی از دغدغه‌های مهاجران ایرانی-یهودی خارج از کشور نیز افزوده بود.

تا کنون به این پرسش نیز پاسخ داده نشده است که مهم‌ترین انگیزه‌های یهودیانی که به صورت داوطلبانه در میان جامعه مسلمان به جبهه‌های جنگ می‌رفتند، چه چیزهایی بوده است. این گزارش که حاصل مصاحبه با یهودیان شرکت‌کننده در این جنگ بوده است، تلاش دارد به این پرسش‌ پاسخ دهد. همچنین یک شمای کلی از زوایای پنهان این موضع را نیز آشکار خواهد کرد که سالیان سال توسط ساختار فرهنگی ناکارآمد جمهوری اسلامی مخفی شده است.

واکنش‌های اولیه

نخستین واکنش یهودیان ایران به حملات گسترده‌ عراق به مرزهای خاکی و هوایی ایران، اعلامیه «جامعه روشنفکران یهود ایران» در سال ۱۳۵۹ هجری شمسی بود. در این اعلامیه ضمن اعلام همبستگی با مردم و مدافعان جبهه‌ها، شرح وظایفی تعیین شد که تا پایان جنگ پیگیری می‌شد. سازمان‌دهی خدمات‌رسانی یهودیان ایران به جبهه نتیجه مطلوب به همراه داشت. در این اعلامیه که با همکاری کنیسه‌ها، سازمان‌های مختلف و انجمن کلیمیان ایران منتشر شده بود، شماره حساب انجمن کلیمیان تهران برای دریافت کمک‌های نقدی در «بانک صادرات ایران» و کنیسه‌های «ابریشمی»،  «یوسف‌آباد» و «کوروش» برای جمع‌آوری کمک‌های غیرنقدی معرفی شده بود.

البته این واکنش‌ها فقط منحصر به تهران نبود. در شیراز که دومین شهر پرجمعیت یهودی‌نشین است، نیز یک تشکل خودجوش به نام «کمیته زنجیره‌ای کلیمیان» از اوایل انقلاب به وجود آمده بود که هم نقش انجمن را در این شهر ایفا می‌کرد و هم محملی برای گردهم آمدن نخبگان یهودی برای برطرف ساختن مشکلات هم‌کیشانشان بود. آنچه در ادامه می‌خوانید، شرح جامعی از برآیند آرا و نظرات اعضای این کمیته در گفت‌وگوی مستقیم با این اعضا است:

با اولین خبرها مبنی بر رخ دادن جنگ در مرز کشور، جمعی از نخبگان یهودی به حضور امام جمعه وقت شیراز رفتند تا با ابراز تأسف از این حمله‌ها، آمادگی همکاری خود را برای خدمات‌رسانی را اعلام کنند. اگر چه این ملاقات ممکن بود در هر شرایط سیاسی و فرهنگی دیگری نیز روی دهد – چرا که تقریبا همه اعضای کمیته زنجیره‌ای، احساسات ملی‌گرایانه قوی داشتند – اما یکی از مهم‌ترین دلایل این ملاقات این تصور بود که شاید با این اعلام هماهنگی حساسیت‌های نابه‌جای حاکمیت بر روی حریم شخصی یهودیان رخت بربندد.

در واقع این گفت‌وگو می‌توانست زمینه‌ساز رفع اتهام‌ها و تصورات اشتباه در مورد یهودیان ایران، به‌ویژه یهودیان شیراز باشد. حتی در مواردی نیز چنین انتظار می‌رفت که با این مراودت‌ها اموال و دارایی‌های توقیف‌شده انجمن کلیمیان شیراز که پس از انقلاب مصادره شده بودند، بازپس گرفته شوند. البته هیچ‌کدام از این حدس و گمان‌ها به تحقق نپیوست.

خریداری چندین دستگاه آمبولانس برای حمل زخمی‌ها، تجهیز بیمارستان و خریداری دارو، کمک‌های نقدی فراوان از صندوق کنیسه‌ها را باید از جمله فعالیت‌هایی برشمرد که در روزهای ابتدایی جنگ از سوی یهودیان شیراز و دیگر شهرها انجام شد.

از اولین ماه‌های شروع جنگ، گروه‌های اولیه و نقل و انتقال مجروحین به‌وسیله متخصصین جوان یهودی در خانه جوانان تشکیل شد و تعدادی از جوانان داوطلب در این کلاس‌ها آموزش دیدند. نمایندگان بنیاد مستضعفان آمادگی‌های نظامی را در مراحل دفاع شهری و مقابله با تجاوز برای جوانان یهودی تشریح می‌کردند و در حد امکان به صورت عملی انجام می‌دادند. این جوان‌ها بعدها در فعالیت‌های بسیج به صورت فردی و جمعی شرکت داشتند. از اولین ماه‌های شروع جنگ گروه‌های کمک‌رسانی در تمام کنیسه‌های تهران و شهرهای یهودی‌نشین تشکیل شد و صورت کاری دسته‌جمعی پیدا کرد.

انگیزه‌های حضور در جنگ

 بررسی موشکافانه حضور یهودیان در خط مقدم جنگ ایران و عراق بدون در نظر گرفتن چند فاکتور مهم، غیرممکن است. از جمله این که  به اقلیت‌ها می‌گفتند فقط مسلمان‌ها لایق جبهه رفتن هستند و در هنگام جنگ، اقلیت‌های دینی معاف از حضور در خط مقدم جبهه هستند.

با این حال در این بازه هشت‌ساله، بسیاری از سربازانی که یهودی بودند و برای خدمت سربازی اعزام شده بودند، به خط مقدم جبهه‌ها فرستاده شدند. از این گذشته، تعدادی از آنان نیز به صورت داوطلبانه به خط مقدم جبهه اعزام می‌شدند. نکته اساسی در این میان، این است که اگر چه ظاهرا این قانون اعمال نمی‌شده است، اما خود جامعه یهودیان نیز خواهان حضور در جبهه بوده‌اند.

انگیزه‌ی آن دسته از یهودیان ایران را که داوطلبانه خواستار حضور در جبهه بودند، می‌توان به دو دسته تقسم‌بندی کرد: نخست، انگیزه‌های ملی و اعتقادی: پس از کشور «اسرائیل» بیشترین مراکز دینی یهودی از جمله زیارتگاه‌ها و قبور پیامبران بنی‌اسرائیل در کشور ایران واقع است. از سوی دیگر سابقه حضور یهودیان در پهنه ایران پیشینه‌ای چند هزار ساله دارد که به زمان تبعید آن‌ها از «اورشلیم» به «بابل» باز می‌گردد. از سوی دیگر فرهنگ یهودیان ایران آن‌قدر با فرهنگ مسلمانان این کشور گره خورده است که تفکیک قائل شدن میان آن‌ها و جامعه اکثریت به سختی امکان‌پذیر است. به همین دلایل جامعه یهودیان ایران همواره یک عِرق میهن‌پرستی را در ناخودآگاه جمعی خود داشته‌اند که همین امر در زمان جنگ نمودی بارز پیدا کرد.

دومین انگیزه‌ای که به نظر می‌رسد باعث شد تا یهودیان ایران هم‌پای دیگر ایرانیان به مقابله با ارتش مهاجم بپردازند تجربه هم‌کیشان آن‌ها در ملل عرب از جمله خود «عراق» بوده است.  یهودیان عراق در سال‌های پیش از شکل‌گیری دولت بعث، زندگی خوبی داشتند؛ با این حال پس از روی کار آمدن حزب بعث بسیاری از یهودیان مورد شکنجه قرار گرفتند و اموالشان غارت شد. اساسا پس از سال ۱۹۴۸ و شکل‌گیری دولت اسرائیل این فشارها دوچندان شد؛ فشارهایی که بر یهودیان عراق تحمیل می‌شد، به صورت عمده به دلیل ناسیونالیسم عربی بود که در کشوری چون عراق شکوفا شده بود و یهودیان را ضدعرب می‌پنداشتند. چنان‌که در برخی از دیگر کشورهای عربی از جمله «مصر» و «سوریه» نیز چنین بود. به این ترتیب جمعی از روشنفکران جامعه یهودی خوب می‌دانستند که تسخیر ایران توسط بعثی‌ها به‌منزله شکنجه و کشتار یهودیان ایرانی توسط آن‌ها خواهد بود. به همین خاطر بعضی از آن‌ها حضور و مقابله با عراق را در این نبرد از وظایف خود می‌دانستند.

«شهرام زرینی»، «فریبرز موریم»، «اسحاق تیزآبی»، «سیروس حکیمیان» و «حمید نهاوندی» از جمله شاخص‌ترین شهدای یهودی هستند؛ شهدا موریم و تیزآبی در شیراز مدفون هستند و مابقی در تهران. در طول جنگ بسیاری از رزمندگان یهودی نیز دچار مجروحیت شدند. یکی از آن‌ها دکتر «جهانبخش قهرمانی» است که هم‌اکنون با هفتاد درصد جانبازی (قطع‌شدگی دست و پا) در کرمانشاه سکونت دارد.

خدمات‌رسانی‌ها در پشت جبهه

نخستین کمک مالی جمع‌آوری شده از طرف یک نهاد متمرکز یهودی برای خرید دارو، مبلغ جمع‌آوری شده از طرف بیمارستان «دکتر سپیر» به مبلغ سه میلیون ریال به‌علاوه کمک‌های دارویی و یک دستگاه آمبولانس بود که در آبان‌ماه ۱۳۵۹ توسط یک نهاد یهودی به نام «کانون خیرخواه» تهیه و سپس به‌واسطه برخی از نهادهای دولتی در اختیار جبهه‌های نبرد قرار گرفت.

جامعه یهودیان ایران با توجه به روابط و رایزنی‌هایی که در بیرون از مرزهای ایران داشتند، توانستند خلاء دارویی را تا میزان زیادی جبران کنند و بسیاری از کالاها و اقلام پزشکی را در آن بحبوحه به کشور وارد کنند. از سوی دیگر آنان با حضور به عنوان پزشک و یا پرستار نقش مهمی را در آن هشت‌سال ایفا کردند. در سال‌های دهه شصت پرستاران بسیاری از بیمارستان‌های جنوب کشور زنان یهودی بودند.

در شهرهای شیراز، کرمانشاه، اصفهان و همدان نیز کمک‌های فراوانی برای خدمات پزشکی ارائه می‌شد که شاید بارزترین آن‌ها خریداری دارو برای بیمارستان «نمازی» شیراز بود؛ بیمارستانی که تا اواسط دهه شصت، نیمی از یک‌سوم پرستاران آن یهودیان بودند.

البته عموم مردم نیز در این کمک‌رسانی‌ها تا جای ممکن مشارکت می‌کرده‌اند. اولین کمک نقدی جمع‌آوری شده یهودیان ایران توسط حاخام «آوریل داویدی» و «خسرو ناقی» طی چکی به مبلغ پنج میلیون ریال که در آن روزها مبلغ زیادی محسوب می‌شد، در تاریخ ۲۵بهمن۱۳۶۱ پرداخت شد.

اقدام ابتکاری و جالب توجه دیگر توسط جمعی از یهودیان ایران، آماده کردن بسته‌های یک نفری نیازهای اولیه برای رزمندگان جبهه‌ها بود. در این بسته‌ها لوازم مورد نیاز شخصی از جمله خوراک و لوازم بهداشتی و یک نامه از سوی جوانان یهودی ایران برای قدردانی از رزمندگان وجود داشت. در همان روزها بود که یکی از مهم‌ترین نشریات کشور اخبار جنگ را به صورت کامل بازتاب می‌داد و آن نشریه‌ای به نام «تموز» بود که توسط انجمن کلیمیان تهران منتشر می‌شد و همه گردانندگان آن یهودی بودند.

اقدام چشم‌گیر دیگر انتشار اوراق کمک به جبهه‌های جنگ از طرف ستاد کمک‌رسانی جامعه کلیمیان ایران بود. این اوراق هر کدام به مبلغ ۲۶۰هزار ریال در تمامی کنیسه‌ها و سازمان‌های یهودی توزیع شد. از مجموع مبالغ دریافتی دو فقره وجه نقد بود که یک مورد شهر قم از سوی حاخام «آوریل داویدی» و جمعی از دیگر مسئولان جامعه یهودیان، از جمله دکتر «نیک‌روز» نماینده وقت کلیمیان در مجلس به آیت‌الله «منتظری» داده شد. دومین مورد نیز به آقای «هاشمی رفسنجانی» ارائه داده شد. این کمک‌های نقدی و همچنین وجود بیمارستان دکتر سپیر که امتیاز آن به جامعه یهودیان ایران تعلق داشت، در کمک به جبهه‌های جنگ نقش ایفا کرد.

صحبت‌های یهودی‌ستیزانه مقامات جمهوری اسلامی، انکار هولوکاست و برخورد امنیتی با جامعه یهودیان در ایران، مانع از آن شده که نقش یهودیان ایران در دوران جنگ و میهن‌دوستی آنان، چنان که بود، مشخص شود.

اشتراک‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی

خبرنامه

با عضویت در خبرنامه از آخرین اطلاعات منتشر شده در سایت آگاه شوید

دیگر خبرها

اخبار

بازدید سلطنتی و خانم مدیر خارجی در همدان؛ درباره مدارس آلیانس

یکی از روزهای سال ۱۹۳۶ (۱۳۱۵) است. «رضا شاه» دارد از مدرسه‌ای یهودی در همدان بازدید می‌کند. از اینکه می‌بیند همه‌جا پر از گردوخاک است اوقاتش تلخ شده. به‌علاوه، گویا انتظار نداشته که پسربچه‌های دانش‌آموز را با لباس ملوانی به حضور او بیاورند. از همه این‌ها گذشته، می‌بیند مدیر مدرسه هم زنی است جوان و خارجی. با‌این‌حال، زن که «باتیا براسور کوئنکا» نام دارد، خود را به فارسی فصیح به شاه معرفی می‌کند.

درباره ما

در این وبسایت اطلاعات مربوط به ادیان و مذاهب ایران گردآوری شده ودر درسترس شما قرار دارد. با مراجعه به فهرست و گزینه‌های سایت، به این اطلاعات دسترسی پیدا خواهید کرد. 

© Copyright Off-Centre Productions 2021