پارلمان اروپا در بیانیهای سرکوب بهاییان در ایران را محکوم کرد
پارلمان اروپا روز پنجشنبه۸آذر، طی قطعنامهای فوری که با اکثریت قاطع به تصویب رسید، آزار و سرکوب اقلیتهای قومی و مذهبی توسط حکومت ایران را شدیدا محکوم کرد.
بسیاری از اهالی محله عودلاجان از بیمارستان دکتر سپیر خاطره دارند؛ اولین بیمارستان خیریه ایران که سال ۱۳۲۱، پس از همهگیری «تیفوس» در تهران راهاندازی شد و تمام خدماتش رایگان بود. این بیمارستان حالا شش ماهی میشود که تعطیل شده است و کارکنانش نه تنها از کار بیکار شده بلکه هنوز بخشی از حقوق معوقه خود را دریافت نکردهاند.
یکی از کارمندان قدیمی بیمارستان که تمایلی به دکر نامش ندارد، درباره دلیل تعطیلی این بیمارستان خیریه میگوید: «شما فکر میکنید دلیلش چیست؟ همه مشکلات در این مملکت یک دلیل مشخص دارند و آن بیپولی است. دولت نمیخواهد به این بیمارستان کمک کند. اگر راست میگوید، عاقبت کارمندان این بیمارستان را در کتاب درسی بچهها به تصویر بکشد که نسل بعد ببیند از کار خیر هم دیگر آبی گرم نمیشود. فراوان دوستان و کارمندانی در این بیمارستان سالها زحمت کشیدهاند و الان پنج ماه است گوشه خانه نشستهاند و هشتشان گرو نُهشان است و هیچ کس حالی از آنها نمیپرسد.»
او در ادامه صحبتهایش میگوید: «در خیابان تابلو تشکر و قدردانی از کادر درمان میزنند و عکس یک خانم پرستار با ماسک را روی در و دیوار میکشند اما یکی نیست بگوید واقعا قدردان زحمت این قشر هستید؟ بیش از ۲۰ تا ۳۰ زن سرپرست خانوار که دو نفر آنها سابقه ۱۵ سال کار در بیمارستان خیریه سپیر را داشتهاند، الان خانهنشین هستند و نه دولت و نه خیرین و نه هیچ کس دیگری کاری برایشان انجام نمیدهد.»
«محمد»، از اهالی محله میگوید: «هر وقت مریض میشدیم، به این بیمارستان میآمدیم. من بچه بزرگ خانواده هستم. مادرم سه تا بچه دیگر بعد از من به دنیا آورده است. هر سه همان جا به دنیا آمدهایم. سرما هم که میخوردیم، همانجا دکتر میرفتیم؛ یعنی همه اهل محله آنجا میرفتند. از یکی دو سال پیش بیمارستان سوت و کور شده بود. دکتر نداشتند و رسیدگی نبود. شش ماهی هم هست که کلا کاری نمیکنند. حیف شد.»
«هستی» خبرنگار اجتماعی است. او سال ۱۳۸۵، وقتی هنوز فعالیت بیمارستان کم نشده بود، گزارشی از سابقه و فعالیتهای خیریه این بیمارستان نوشته بود و حالا تعطیلی آن را دنبال میکند. میگوید: «نزدیک شش ماه است، از چهارم مرداد ماه این بیمارستان رسما تعطیل شده است. این بیمارستان سابقه نزدیک به ۸۰ سال خدمترسانی به مردم را دارد. اول به نام اقلیتهای مذهبی تشکیل شد اما بعد سالها به اقشار کم در آمد جامعه خدمات درمانی ارایه میکرد؛ به ویژه برای مادران بارداری که در این منطقه سکونت داشتند، امید اول برای انجام زایمانشان همین بیمارستان خیریه سپیر بود.» هستی معتقد است که بیمارستان همیشه مشکلات مالی داشته است ولی با کمکهای وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، به هر ترتیبی بوده، گلیم خود را از آب بیرون میکشیده است: «اما امسال، یعنی در سال ۱۳۹۹ کمکی از سوی وزارت بهداشت به بیمارستان نشده است. عیدی و پاداش حقوق کارمندان را هم، چه رسمی و چه قراردادی، پرداخت نکردهاند. افزایش سرسامآور قیمت دلار نیز امکان خرید تجهیزات و لوازم پزشکی را از بیمارستان گرفته است. برای همین هیات مدیره در روز چهارم مرداد ماه به هیچ راه چارهای به جز تعطیلی بیمارستان نرسید.»
جلیل ۷۰ سال دارد و از اهالی عودلاجان است. ساکنان این محله میگویند او تاریخ شفاهی این محله است. سراغش را از چند نفر میگیرم و درباره بیمارستان دکتر سپیر پای صحبتش مینشینم: «فقر همیشه باعث بیچارگی بوده است. در سال ۱۳۲۱ لهستانیها به ایران آمدند و لباسهای آلوده به تیفوس خود را در ازای دریافت مبلغ کمی به فقرا فروختند و تیفوس وامانده واگیردار شد.»
گفته میشود همهگیری تیفوس و قربانی شدن شهروندان باعث شدند موسسان «کنیسه ملاحنینا» این مرکز را که آن زمان «درمانگاه کانون خیرخواه» نام گرفته بود، برای کلیمیان تاسیس کنند.
جلیل میگوید: «عودلاجان محله یهودینشین بود. این بیمارستان را هم یهودیها تاسیس کردند. دکتر روحالله سپیر، پزشک یهودی از موسسان این مرکز بود. او یک سال بعد از تاسیس بیمارستان، خودش هم در اثر بیماری تیفوس از دنیا رفت.»
بیمارستان پیش از انقلاب با اسم «بیمارستان کورش» شناخته میشد اما بعد از انقلاب نام دکتر سپیر به عنوان موسس این مرکز بهداشتی خیریه روی آن ماند.
«مرجان»، از ساکنان عودلاجان شاهد کوچک شدن و از بین رفتن این مرکز بوده است: «تا اول امسال هم همین ساختمان ۱۰۰تا کارمند، دکتر و پرستار داشت اما نتوانستند حقوقشان را پرداخت کنند. چند باری هم جلوی بیمارستان جمع شدند و برای دریافت حقوق معوقه خود اعتراض کردند. هیچ کس دلش نمیخواست اینجا تعطیل بشود اما نشد که نشد.»
«سلیمان کهنصدق»، عضو هیات مدیره بیمارستان خیریه دکتر سپیر روز سهشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۹در گفتوگو با «ایلنا» در مورد ریشه مشکلات این بیمارستان گفته بود: «افزایش شدید نرخ ارز و متعاقب آن، افزایش قیمت تجهیزات پزشکی، مشکلات بسیاری را برای این بیمارستان به وجود آورده است. حتی برای خرید تجهیزات باید پول نقد بپردازیم و در ضمن حتما باید بدهیهای قبلی خود را صفر کنیم. در حالی که در گذشته میتوانستیم به صورت اقساطی تجهیرات بیمارستانی را خریداری کنیم و پول خریدهای قبلی را هم تدریجی بپردازیم. در همین حال، در سال ۱۳۹۹، مجموع مزد و مزایای کارکنان ۴۰ درصد افزایش یافت. در حالی که تعرفه بیمارستانی بیشتر از ۱۰ درصد تغییر نکرد. در نتیجه، هیچگونه توازنی میان درآمد و هزینههای ما وجود ندارد و مجبور به تعدیل نیرو شدهایم.»
«ثریا» از نیروهای خدماتی بیمارستان خیریه دکتر سپیر بوده که بعد از ۱۰ سال کار قراردادی، از نزدیک به شش ماه پیش خانهنشین شده است. او که سرپرست دو فرزندش است، در مورد تامین هزینههای این روزهای خود میگوید: «یک شرکتی در همسایگی ما هست که یک سری محصول با کاغذ مثل کاردستی و اوریگامی تولید میکند. من هم یک سری وسیلهها را به خانه میآورم و با بچهها درست میکنم و یک پولی میگیرم.»
ثریا در مورد حقوق و معوقات مزدی خود از بیمارستان خیریه دکتر سپیر میگوید: «حقوق، عیدی و سنوات کامل از اسفند ۱۳۹۸ دریافت نکردیم و در طی شش ماه آخر کارم در بیمارستان، کلا به اندازه یک ماه حقوق گرفتم. اما چیزی که فراوان دریافت کردیم و هر روزمان را شب کرد، وعده بود؛ یک روز وعده کمک وزارت بهداشت، یک روز وعده حمایت بازاریان و یک روز وعده انجمن کلیمیان.»
از خیرین و انجمن نمیشود توقع داشت، ضمن این که هزینههای یک مرکز خیریه آن قدر زیاد است که طبیعتا تامین این هزینهها توسط خیرین ممکن نبود. اما وزارت بهداشت کاش ارزش بیشتری برای بیمارستانی که این همه سال به مردم خدمات خیریه ارایه کرده است، قائل میشد.»
ثریا در پایان صحبتهایش میگوید: «آخرین وعده هیات مدیره بیمارستان که این چند ماه آخر دل خوشمان کرد، پیشنهاد دکتر “زالی” مبنی بر اختصاص ۳۰درصد از تختهای بیمارستان برای بیماران کرونایی بود که هیات مدیره گفت اگر صد درصد تختها را هم بخواهید، ما مشکلی نداریم. به ما گفتند اگر این اتفاق بیفتد، کمک مالی بلاعوض به بیمارستان انجام خواهد شد و تجهیزات تامین میشوند و بیمارستان دوباره رونق میگیرد که ما هم خوشحال شدیم. فکرش را بکنید، همه کادر درمان از این که بیمارستان بیمار کرونایی پذیرش کند، ناراحت میشوند اما ما برای پابرجا ماندن بیمارستان، از شنیدن این خبر خوشحال شدیم که آن هم آنقدر به تاخیر و تعویق افتاد که دیگر با این حجم بدهی، امکان باز نگه داشتن بیمارستان برای هیات مدیره وجود نداشت.»
«رضا» در حسابداری بیمارستان خیریه دکتر سپیر کار میکند و هنوز فعالیتهای کمی دارد. او در مورد آخرین تصمیم هیات مدیره این طور میگوید: «کمکم به این نتیجه رسیدند که روی کمک وزارت بهداشت خیلی نمیشود حساب جدی باز کرد و اگر امسال هم از بیمارستان حمایتی بشود، سال بعد همین آش و همین کاسه است. به همین دلیل تنها راهکار جایگزین برای حفظ این بیمارستان خیریه و جلوگیری از بیکاری کارکنان ثابت و رسمی این است که طی صحبتهایی با شهرداری بتوانیم با ایجاد عقبنشینی در ضلع جنوبی بیمارستان، ۲۰ تا ۳۰ واحد تجاری بسازیم و از محل درآمد اجاره آنها، برای بیمارستان حامی مالی ثابت پیدا کنیم.»
رضا معتقد است فکرهای خوب خیلی وقتها در حد فکر باقی میمانند چون اراده انجام آنها به اندازه کافی قوی نیست و یا وقتی انجام میشوند که خیلی دیر شده است. امیدواریم برای احیای بیمارستان خیریه دکتر سپیر و جلوگیری از خانهنشینی کارمندان بیمارستان خیلی دیر نشود.
پارلمان اروپا روز پنجشنبه۸آذر، طی قطعنامهای فوری که با اکثریت قاطع به تصویب رسید، آزار و سرکوب اقلیتهای قومی و مذهبی توسط حکومت ایران را شدیدا محکوم کرد.
یکی از روزهای سال ۱۹۳۶ (۱۳۱۵) است. «رضا شاه» دارد از مدرسهای یهودی در همدان بازدید میکند. از اینکه میبیند همهجا پر از گردوخاک است اوقاتش تلخ شده. بهعلاوه، گویا انتظار نداشته که پسربچههای دانشآموز را با لباس ملوانی به حضور او بیاورند. از همه اینها گذشته، میبیند مدیر مدرسه هم زنی است جوان و خارجی. بااینحال، زن که «باتیا براسور کوئنکا» نام دارد، خود را به فارسی فصیح به شاه معرفی میکند.