رضا انتصاری: جمهوری اسلامی از ابتدا با دراویش و تصوف مشکل داشت

مهدی نخل‌ احمدی: در چهار دهه‌ حاکمیت جمهوری‌اسلامی در ایران، اقلیت‌های دینی، قومی و مذهبی با تبعیض‌های گوناگونی مواجه بوده‌اند. برخی از این تبعیض‌ها در قوانین و برخی در تفسیر مسئولان از قوانین و اجرا قابل پیگیری است. با نگاهی گذرا به وضعیت استان‌هایی که جمعیت اقلیت‌ها در آن‌ها بیشتر است و تفاوت سطح توسعه‌یافتگی در آن‌ها به نسبت دیگر استان‌ها، به‌سادگی می‌توان نشانه‌های این تبعیض را مشاهده کرد. در دومین قسمت از برنامه لایو اینستاگرامی «ما ایرانیم»، با آقای «رضا انتصاری»، خبرنگار، مستندساز و از فعالان رسانه‌ای دراویش گنابادی درباره این تبعیض‌ها گفت‌وگو کرده‌ایم. «ما ایرانیم» عنوان لایو اینستاگرامی «ایران‌وایر» با موضوع اقلیت‌های مذهبی، دینی و قومی است. این برنامه هر شنبه ساعت ۱۹ به وقت ایران آغاز می‌شود. ایران‌وایر تلاش می‌کند با کمک کارشناسان، تصویر روشنی از آن‌چه در این سال‌ها بر سر اقلیت‌ها آمده، ارائه دهد.
***

مختصری درباره دراویش گنابادی از نظر اعتقادات، پراکندگی جغرافیایی یا جمعیت آن‌ها در حال حاضر بفرمایید:

تصوف و درویشی سابقه طولانی در ایران دارد که نمونه بارز آن مشاهیر ادبی و عرفانی ما مانند حافظ، مولانا، سعدی و … است که تمامی این مشاهیر از اهل متصوفه بودند. اما دراویش نعمت‌اللهی گنابادی نیز در ادامه راه و مسیر همان تصوف هستند و به دلیل اینکه چند قطب (رهبر معنوی) اخیر این سلسله اهل گناباد بودند، این سلسله امروز به دراویش گنابادی مشهور شده است.

در مورد تعداد و جمعیت اطلاع دقیقی نداریم؛ زیرا درویشی یک مسلک و یک مرام عرفانی است و حزب و گروه نیست که خیلی منظم آمار آن مشخص باشد. اما چیزی که مشهود است در حال حاضر سلسله نعمت‌اللهی گنابادی جزء پرشمارترین سلاسل عرفانی موجود در ایران هستند و مرکزیت خاصی هم ندارند؛ به طوری که متعلق به یک قوم یا محل باشند و در سراسر کشور و در میان همه اقوام پراکنده‌اند و حتی در خارج از کشور هم حضور دارند و مجالس دراویشی در تمامی شهرها برگزار می‌شود.

ما از دهه نود شاهد برخورد با دراویش گنابادی هستیم، خصوصا در سال ۹۶ در واقعه گلستان هفتم، به اوج خودش رسید، سابقه برخورد با دراویش در چهار دهه انقلاب به چه صورت بوده است؟

از یک منظر به طور کلی اختلاف گروه فقها با عرفا سابقه دیرینه‌ای دارد که اگر بخواهیم خیلی خلاصه بگویم، عمدتا فقها نسبت به مسائل خیلی خشک و متعصبانه برخورد می‌کنند. از این منظر نسبت به تغییرات زمانه نیز سخت هماهنگ می‌شوند؛ ولی عرفا به دلیل توجه بیشتر به باطن نسبت به ظواهر احکام و در نظر گرفتن روح انسانی و فطری بشر، نسبت به تغییرات و شرایط زمانه پویاتر و متجددانه‌تر عمل می‌کنند و چون فقها این موضوع را درک نمی‌کنند و نمی‌پذیرند، این اختلاف همیشه وجود داشته است.

اما با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، در واقع این فقها هستند که قدرت سیاسی را نیز در دست می‌گیرند. بنابراین فقهایی که پیش‌تر با نزدیک شدن به سلاطین و دربار مخالفت و سعایت نسبت به اهل تصوف ابراز می‌کردند، در این دوران خودشان راسا قدرت را در دست دارند و این دشمنی علنی‌تر بروز می‌کند.

آیا در نظام گذشته، یعنی در دوره پهلوی فشار بر دراویش وجود نداشت و شرایط بهتر بود؟

بله، شاید بتوان گفت در کلیت شرایط بهتر بود و این حد از فشارها در آن زمان نبود، البته این به این معنا نیست که بگوییم حکومت پهلوی گرایش خاصی به متصوفه داشتند و یا دراویش میل و شوقی به حکومت پهلوی داشتند.

به نظر من چون اولویت حکومت پهلوی توجه به هویت ایرانی و تجددگرایی بود، احساس می‌کرد در سنت‌زدایی مذهبی شاید با متصوفه بهتر از فقها بتواند همراهی داشته باشد، چون متصوفه معمولا خودشان را راحت‌تر با شرایط روز هماهنگ می‌کنند؛ از این رو شاید آن‌ها را همراه‌تر می‌دیدند.

یک مستندی منتشر شده به نام «دکترین شوک در سرکوب دراویش گنابادی» که در بخشی از آن «سعید امامی» از دراویش به عنوان خطرناک‌ترین گروه‌ها نام می‌برد و تاکید دارد که باید با آن‌ها برخورد شود، به نظر شما در میان گروه‌های مختلف اعتقادی، چرا جمهوری اسلامی دراویش را یک گروه خطرناک می‌داند؟ آیا این خطر را می‌توان با صحبت‌های بزرگان این سلسله مخصوصا در دهه ۹۰ مبنی بر اینکه دراویش به عنوان شهروند باید در حوزه‌های سیاسی فعال باشند و خبررسانی کنند یا در مناسبات سیاسی جایگاهی داشته باشند، مرتبط دانست؟

جمهوری اسلامی از همان ابتدا با دراویش و تصوف مشکل داشت، البته جمهوری اسلامی به طور کلی با تمام گروه‌ها و عقاید مشکل دارد. اما به نظر من سعید امامی به این دلیل این صحبت را می‌کند که اتفاقا دراویش گنابادی از لحاظ عقیده به همان مذهب رسمی قائلند و از این لحاظ حتی اقلیت محسوب نمی‌شوند. یعنی از لحاظ فقهی شیعه دوازده امامی هستند و در تمام دستورات فقهی و مذهبی با فقها شیعه مشترکند، یعنی درویشی علاوه بر آنکه تمام احکام نماز، روزه و حج و امثالهم را دارد، مسلکی است که به  فطرت انسانی و تزکیه نفس توجه می‌کند. حکومتی هم که داعیه‌دار دین است، به تبع نگران این است که عقیده دیگری در کشور مورد توجه قرار نگیرد، مخصوصا حکومتی که تحت عنوان ولایت فقیه سرکار می‌آید و نگاه از بالا به پایین و انحصارگرایانه دارد، طبیعی است که که هیچ گروه مذهبی دیگری را تاب نمی‌آورد؛ چرا که نگران است که طرفدارانش جذب تفکرات دیگر بشوند. سعید امامی نیز در همان سخنرانی می‌گوید دراویش گنابادی خیلی خطرناکند؛ زیرا این‌ها نیروهای حزب‌اللهی ما را به خودشان جذب می‌کنند.

 

می‌دانیم که دین یک امری درونی است و تاریخ نشان داده که دین هیچ وقت به صورت دستوری در بین مردم رشد و نمو نداشته است. به قول شما جمهوری اسلامی سعی کرده که با کمرنگ کردن سایر گفتمان‌های دینی، حتی میان خوانش‌های مختلف از تشیع، از بلند شدن نام و صدای آنها جلوگیری کند، اما در ظاهر گویا چندان موفق هم نبوده زیرا می‌بینیم تغییر دین یا حتی ضدیت با دین هم بیشتر شده، به نظر شما جمهوری اسلامی این مسائل را ندیده است؟

جمهوری اسلامی قطعا با این روش اجبار موفق نمی‌شود؛ چرا که می‌فرماید: «لا اکراه فی الدین»، دین با اکراه و اجبار نمی‌شود. وقتی که اجبار وارد می‌شود، معلوم می‌شود که آن دین حق نیست، پس پایدار هم نیست. شاید در یک دوره‌ای مردم گرایش پیدا کنند، به دلیل ریشه‌های مذهبی که دارند، طرف یک گروهی را بگیرند؛ اما به مرور زمان ریزش پیدا می‌کنند. به همین دلیل همین اواخر می‌بینیم که در شهر اصفهان که یک شهر بسیار مذهبی چنین اتفاقاتی افتاد و هرچقدر که حاکمیت می‌خواهد رفتار اعتراضی مردم را همراه حاکمیت جلوه دهد و بگوید این‌ها خواسته‌ای دارند؛ اما با خود حکومت مشکلی ندارند، اما می‌بینیم که شعارهای مردم چیز دیگری است و اتفاقا مردم خود حاکمیت را هدف قرار دادند و به تدریج و براثر گذشت زمان این تشت رسوایی می‌افتد و به نظر من ما الان خیلی نزدیک هستیم به این مساله.

 

سال ۹۶ اتفاقات تلخی افتاد، اتفاقات گلستان هفتم پیش آمد که قطعا بسیاری از مردم ایران آن را از طریق رسانه‌ها دنبال کردند، مختصر بفرمایید که ریشه این اتفاق در کجا بود و چرا تا این حد دامنه‌اش افزایش پیدا کرد؟ چرا جمهوری اسلامی چنین برخورد سخت و خشنی با دراویش صورت داد؟

در واقع جمهوری اسلامی از همان اول برخوردهایی با دراویش گنابادی داشت، مثلا در سال ۶۸ حسینیه دراویش در تهران به آتش کشیده شد. در سال ۷۵ که سعید امامی در دانشگاه همدان آن صحبت‌ها را می‌کند و نهاد امنیتی عزمش را جزم می‌کند که قطب وقت سلسله یعنی جناب آقای حاج «علی تابنده، محبوبعلیشاه» را حذف کند. اما با روی کار آمدن جناب دکتر تابنده که شخصیت حقوقی و سیاسی هم داشتند، همان طور که گفتم کسی بودند که در دوران شاه، وکالت بسیاری از همین آقایان را برعهده داشتند و آن‌ها را از قبل از انقلاب می‌شناختند. آقای دکتر تابنده در این دوران، بارها در مورد بایکوت خبری صحبت کردند که چقدر این موضوع مضر است و نسبت به اطلاع‌رسانی تاکید کردند. از طرفی چون دکتر تابنده خودشان حقوق‌دان بودند، ایشان شیوه حق‌طلبی از راه قانون را یاد می‌دادند، یعنی مبارزه مدنی با استناد به قانون موجود به همین دلیل از ایشان در لیست رهبران مبارزان خشونت‌پرهیز نیز نام برده شد. به همین دلیل باوجودی که در این سال‌ها فشارها شدت پیدا کرد، حسینیه‌های دراویش تخریب شد، حتی منزل شخصی دراویش را تخریب کردند؛ اما دراویش در همان محل‌های تخریب شده مجالس رو تشکیل دادند و مقاومت کردند. حالا حاکمیت که قبلا نسبت به بی‌تفاوتی جامعه درویشی نسبت به مسائل اجتماعی ایراد می‌گرفت، حالا که دراویش در این عرصه وارد شدند، می‌گوید دراویش سیاسی شدند، از حد درویشی عبور کردند و این‌ها دنبال حکومت هستند. در واقع دکتر تابنده به عنوان یک رهبر معنوی، درس دیگری که به جامعه درویشی به عنوان شهروند داد، این بود که این روی دیگر حکومت را هم نشان داد که شما هر کاری بکنید، حکومت دنبال منافع خودش است و آن‌قدر ایرادتراشی و بهانه‌جویی می‌کند تا اهداف خود را پیش ببرد.

 

دراویش به حضور دین در سیاست معتقدند؟ آیا آن‌ها می‌توانند حکومت تشکیل بدهند؟

اصولا در طول تاریخ خیلی دوران کوتاهی داشتیم که دین بتواند حکومت تشکیل بدهد و تقریبا اکثر پیامبران هم دنبال تشکیل حکومت نبودند و یا شرایطی نبوده که حکومت تشکیل بدهند. دراویش هم به دنبال تشکیل حکومت نیستند یا دنبال حکومتی به نام مذهب نیستند. چون درویشی در اصل کار به تزکیه نفس دارد و یک سری دستورالعمل دارد که فرض کنید شما باید به جامعه خدمت بکنید و شفقت نسبت به مردم جامعه داشته باشی. این دستورات در واقع شما را هل می‌دهد که در حوزه‌های اجتماعی هم کمک‌حال و موثر باشی؛ اما آن رابطه اصلی که شما با خالق داری نهان است و قرار نیست کسی از آن مطلع شود و یا دیده شود. به همین دلیل دراویش تمامی ادیان و اعتقادات را محترم می‌شمارند.

 

یکی از مخاطبان هم سوالی فرستاده و از نقش و رابطه قطب دراویش با مریدانشان پرسیده که چه تفاوتی با ولایت فقیه دارد؟

در مورد درویشی و سلسله نعمت‌اللهی گنابادی، فرد خودش شخصا این مسلک را انتخاب می‌کند و این گرایش به واسطه اینکه پدر، مادر یا خانواده یا تایید و رد کسی صورت نمی‌گیرد، کاملا شخصی است و هر وقت فرد خودش به شناخت و تمایل رسید پیگیر می‌شود، و چون از میل شخصی همان فرد ناشی شده (نه تحمیل محیط بیرون) خودش را موظف می‌کند که دستورات را که عمدتا دستورات باطنی هست، انجام دهد.

 

دراویش در دهه نود هم قائل به مبارزات خشونت‌پرهیز بودند، آیا همچنان به عقیده شخص آقای انتصاری اعتراضات خشونت‌پرهیز با توجه به نوع برخورد خشونت‌آمیزی که جمهوری اسلامی با مردم انجام داده است، مثمر ثمر هست و می‌تواند منجر به نتیجه شود یا خیر؟

البته نظر فردی من در این حوزه ملاک نیست، اما وقتی مردم یک جامعه مبارزات مدنی را ادامه می‌دهند و یا در قالب اصطلاحا اصلاحات نه به عنوان سمبل و اسم که بخواهیم یک حزبی را در نظر بگیریم، در این صورت من معتقدم که شهروندان به حاکمیت تذکر می‌دهند؛ نه اینکه درخواست کنند، چون قاعدتا حکومت مشروعیت و بنایش را مردم می‌گیرد. در همین راستا جامعه درویشی در این سال‌ها از نگاه دکتر تابنده به این مسائل بسیار آموخت. یعنی ما دکتر تابنده را می‌بینیم که در زمان پهلوی چطور برخورد کردند و چه در زمان انقلاب زمانی که در بدنه دولت موقت بودند و بعد از آن هم که بازداشت و زندان را تجربه کردند. دراویش هم آموختند که به حاکمیت حقوق خود را تذکر بدهند، از این رو نامه‌نگاری می‌کردند، اطلاع‌رسانی می‌کردند و حتی در جاهایی محرومیت‌هایی را به جان می‌خریدند تا همه مسئولین ببینند. یا وقتی در تجمعات که شکل می‌گیرد، آن جایی که می‌روند، گل می‌دهند به نیروی انتظامی و آن جایی که در خرابه‌های حسینیه‌های تخریب شده مجالسشان را برگزار می‌کنند، پیام می‌دهند. اما وقتی که از یک حدی که بگذرد و حکومت گوش شنوا نداشته باشد، کار به بحران می‌رسد و ضایعه بیشتر می‌شود. در این صورت دیگر حرفی یا تعاملی با حکومت باقی نمی‌ماند. دیگر موردی برای تذکر دادن نیست و آن جا است که دیگر حاکمیت متضرر می‌شود؛ زیرا به هر سمتی که پیش برود، قاعدتا خواه یا ناخواه به سمت خشونت پیش می‌رود؛ زیرا اولین کسی که تاب نمی‌آورد، خودِ حکومت است. حکومت خودش به سمت خشونت می‌برد و آن زمان شما نمی‌توانی اقشار مختلف را مدیریت کنی.

در سال ۹۶ هم همین اتفاق برای دراویش افتاد. همچنین پروپاگاندایی در مورد دراویش تولید شد و گفتند این‌ها یک سری آشوبگر بودند و این‌ها دنبال اخلال بودند و با همین تبلیغات عده زیادی را بازداشت و مجروح کردند. آیا آماری از تعداد بازداشت‌شدگان و مجروحین وجود دارد؟ از کسانی که بازداشت شدند، چه خبر؟ چه میزان همچنان در بند هستند و از کسانی که آزاد شدند، در چه شرایطی هستند؟

در طی دو دهه فشاری که بر دراویش بود، از تخریب حسینیه‌ها و منازل شخصی دراویش تا ممنوعیت سفر بزرگان این سلسله، حکومت دنبال این بود که بتواند دراویش را از آن مسیری که دارند می‌روند، خارج کنند و آن‌ها را آدم‌های منزوی یا خشونت‌طلب یا غیراخلاقی معرفی کند. در سال ۹۶ نهادهای امنیتی به این نتیجه رسیدند که تنها چیزی که می‌تواند خط قرمزی ایجاد بکند که به سمت خشونت برود، اینکه ما معضل و بحرانی را برای شخص آقای دکتر تابنده ایجاد کنیم، به همین دلیل خبری را مبنی بر بازداشت دکتر تابنده منتشر کرد. نگرانی ایجاد شد و دراویش سعی کردند که با تعدادی محدود حضور پیدا کنند و آرامش منطقه را حفظ کنند؛ اما مدتی که گذشت بسیجی‌ها آمدند و شروع به اخلال کردند و آن ماجرا رقم خورد. حدودا ۴۵۰ نفر از دراویش را در زندان نگه داشتند، البته بازداشتی‌ها خیلی بیشتر بود که بخشی را بعد از کلانتری آزاد کردند. از میان این تعداد بالای ۳۳۰ نفر مجروح بودند و جراحت شدید داشتند، بسیاری از این افراد را با سر و پای شکسته و بدن پر از ساچمه به زندان تحویل دادند. ولی در هر صورت این جو را به وجود آوردند و شما می‌بینید که آن اوایل این جو تا حدی غالب بود؛ یعنی بعضی هم مردم هم می‌گفتند که چرا دراویش این کارها را کردند، چرا تخریب کردند، اما چون حاکمیت این نسخه را برای بقیه گروه‌ها هم می‌پیچد، وقتی زمان می‌خورد، فردا برای دیگران و گروه‌های دیگر هم اتفاق می‌افتد و بعد ما می‌بینیم که همه این‌ها یک سناریو از پیش تعیین شده بوده. مثالش هم همین جریان اصفهان و برخورد با قشر کشاورز.

در این بین، حاکمیت هم درون گروه‌های سیاسی یا گروه‌های مذهبی نفوذ می‌کند و یا ایجاد اختلاف می‌کند و از این اختلاف‌ها سوءاستفاده می‌کند؛ چون خودم اهل سنت هستم، این مسئله را می‌بینم. آیا در میان دراویش هم‌چنین مساله‌ای پیش آمده است؟

طبیعتا دراویش هم جزء همین جامعه هستند و این‌ها یک نسخه را تقریبا برای همه می‌پیچند، دراویش هم تافته جدابافته نیستند. حاکمیت به دلیل قدرتی که در دست دارد و چه منابع مالی یه از طریق ارعاب یا وعده و وعید، از طرق مختلف می‌تواند بر آدم‌ها اثر بگذارد و مسیر افراد را عوض بکند، افراد هم به خاطر اینکه دچار خسارت بیشتر نشوند یا موقعیت‌ها را از دست ندهند، بعضا می‌توانند تحت تاثیر قرار گیرند. اما مطلبی که هست به نظرم این‌ها گذراست و اهمیتی ندارد.

یکی از مخاطبین برنامه، سوالی را فرستادند که می‌خوانم: «سلام آقای انتصاری، شهامت شما را چه در سال ۹۶ و چه الان می‌ستاییم، ایشان آزادگی را به معنای واقعی به من نشان دادند، سوالم این است که آیا ایشان فکر می‌کنند که جمهوری اسلامی همچنان اصلاح‌پذیر هست یا نه، آیا می‌توان در شرایط کنونی امیدوار بود که جمهوری اسلامی دست به یک اصلاحی در جهت خواسته مردم بزند یا خیر؟»

بنده این نظرم را قبلا اعلام کردم. در سال ۹۶ به خود حاکمیت در دوران بازجویی گفتم که به‌هیچ‌وجه حکومت جمهوری اسلامی اصلاح‌پذیر نیست. به هیچ عنوان و در واقع ما داریم به انتهای ماجرای حکومت جمهوری اسلامی می‌رسیم و دلیلش هم این است که پیوند میام مردم و حاکمیت از بین رفته و این عدم  اعتماد دیگر برگشت‌ناپذیر است. ما دیگر حرفی با حاکمیت نمی‌توانیم بزنیم. وقتی با کشاورز، با دراویش و یا سایر اقشار چنین برخورد می‌شود، دیگر چه حرفی باقی می‌ماند؟ دراویش طی سال ۹۶ تا ۹۸ چنان تاوانی دادند که دیگر هیچ‌وقت نمی‌توانند با حکومت فعلی تعاملی و گفتمانی داشته باشند.

اشتراک‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی

خبرنامه

با عضویت در خبرنامه از آخرین اطلاعات منتشر شده در سایت آگاه شوید

دیگر خبرها

مهران براتی
اخبار

مهران براتی: یهودیان از ایران دور نشدند، ایران از آن‌ها دور شد

یهودی‌ستیزی در عمر چهل و چند ساله جمهوری اسلامی باعث شده است جمعیت یهودیان به کمتر از ۲۰ هزار نفر برسد؛ کسانی که به خاطر بد‌گمانی‌های تاریخی حاکمان مسلمان به آن‌ها، به‌ویژه پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شده‌اند.

در طول حیات جمهوری اسلامی، موسسات وابسته به حکومت، صداوسیما، خبرگزاری‌ها و رسانه‌های وابسته به حکومت هزاران محتوای سمعی و بصری یهودی‌ستیزانه تولید کرده‌اند؛ مقالات، فیلم‌ها، سریال‌ها و داستان‌هایی که بر اساس جدال تاریخی اسلام و یهود و مساله ایران و اسرائیل ساخته شده و یهودیان را مورد آزار و اذیت قرار داده‌اند.

«ایران‌وایر» در یک گزارش تحقیقی بلند که با عنوان «یهودی‌ستیزی در جمهوری اسلامی؛ ۴۰ سال آزار و اذیت و انکار» منتشر شد، به محتواهای یهودی‌ستیزانه‌ تولید شده و ریشه‌های یهودی‌ستیزی در جمهوری اسلامی پرداخته است.

با «مهران براتی»، کارشناس روابط بین‌الملل درباره این پژوهش و یهودی‌ستیزی در جمهوری اسلامی گفت‌وگو کرده‌ایم.

عکس جرج هارونیان
اخبار

جورج هارونیان: یهودی‌ستیزی در ذات جمهوری اسلامی است

یهودی‌ستیزی در جمهوری اسلامی باعث شده تا بسیاری از یهودیان ایران مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شوند و به خارج از کشور مهاجرت کنند. آنان که مانده‌اند، مجبورند نفرت‌پراکنی سیستماتیک را تحمل کنند.

در طول حیات جمهوری اسلامی بارها صداوسیمای جمهوری اسلامی، خبرگزاری‌ها و رسانه‌های وابسته به حکومت محتوای سمعی و بصری یهودی‌ستیزانه تولید کرده‌اند. مقالات، فیلم‌ها، سریال‌ها و داستان‌هایی که بر اساس جدال تاریخی اسلام و یهود و مساله ایران و اسراییل ساخته شده، یهودیان را مورد آزار و اذیت قرار داده است. «ایران‌وایر» در یک گزارش تحقیقی مفصل که با عنوان «یهودی‌ستیزی در جمهوری اسلامی؛ ۴۰ سال آزار، اذیت و انکار» منتشر شد، به محتواهای یهودی‌ستیزانه‌ تولید شده و ریشه‌های یهودی‌ستیزی در جمهوری اسلامی پرداخته است. ایران‌وایر درباره این پژوهش و یهودی‌ستیزی در جمهوری اسلامی با «جورج هارونیان» یکی از اعضای جامعه یهودیان گفت‌وگو کرده‌ است.

درباره ما

در این وبسایت اطلاعات مربوط به ادیان و مذاهب ایران گردآوری شده ودر درسترس شما قرار دارد. با مراجعه به فهرست و گزینه‌های سایت، به این اطلاعات دسترسی پیدا خواهید کرد. 

© Copyright Off-Centre Productions 2021