«مهشاد خسرویانی»، نخستین زن موبدیار ساکن امریکای شمالی و همچنین جوانترین زنی است که توانست در سن ۲۰ سالگی از سوی جامعه زرتشتیان ایران به مقام موبدیاری برسد.
او متولد سال ۱۳۷۰ تهران است و در یک خانواده معتقد زرتشتی رشد یافته است. خانواده مهشاد از آن خانوادههایی هستند که پدر بزرگ، مادر بزرگ و ریش سفیدانش کماکان به زبان «دری» گفتوگو میکنند و خودشان را مقید به اجرای تمامی مراسم مذهبی میدانند. خانواده او بستر مناسبی فراهم کرده بودند تا به تدریج دخترشان را به آموزش تعالیم دینی علاقهمند کنند.
مهشاد دوران دبستانش را در مدرسه «گیو» گذراند. دبستان دخترانه گیو یکی از قدیمیترین مدارس زرتشتی در ایران است که دو خواهر به نامهای «سونابایی» و «زربایی» در سال ۱۲۹۲ به یاد برادر جوانمرگ شده خود به نام «ایرج» در تهران تاسیس کردند و کماکان از مدارس فعال و به نام تهران است.
مهشاد همچون همه کودکانی که در این مدرسه نخستین دورههای آموزش مذهبی را میگذرانند، تحت تعلیم «گاتها»، نیایشهای کوتاه و آیینهای جَشنخوانی قرار گرفت.
او عضو ثابت کمپینهایی بود که مسوولان مدرسه برای کودکان طراحی میکردند. مهشاد بر خلاف تعدادی از دانشآموزان، تعایلم دینی را کسالتبار نمیدانست و برایش الزاما یک سری محفوظات تکراری نبودند بلکه به تدریج تبدیل به راهی برای انتخاب مسیر زندگی آیندهاش شدند.
والدین مهشاد که متوجه اشتیاق روزافزون او شدند و میدیدند که با علاقه در کارهای داوطلبانه مشارکت میکند، مصمم شدند دخترشان را در ادامه مسیرش حمایت کنند.
پدرش به علت شغلی که داشت، مدام به کانادا سفر میکرد و سرانجام در سال ۲۰۰۰ میلادی مصمم شد با خانوادهاش و برای همیشه به این کشور هجرت کند.
این تصمیم، مسیر زندگی مهشاد را تغییر داد. او دانشآموز دوره متوسطه بود که تحصیلاتش را در کشور کانادا پی گرفت.
محل اقامت تازه، یعنی شهر تورنتو نیز شاهد حضور جامعه بزرگی از معتقدان به دین زرتشت و «پارسیان» بود و او فرصت یافت که تعالیم مورد علاقهاش را که در ایران از سر گرفته بود، بعد از مهاجرت نیز دنبال کند.
با این همه، جامعه مذهبی کانادا و شیوه فعالیتهایشان با آنچه مهشاد در ایران تجربه کرده بود، تفاوت داشتند. زرتشتیان تورنتو به اندازه زرتشتیان ایران دغدغه اجرای تعالیم و مراسم مذهبی را نداشتند اما مهشاد با کمک جامعه زرتشتیان ساکن کانادا، اقدام به تدریس «اوستاخوانی» برای کودکان کرد.
او همچنین در مراسم «سدره پوشی» کودکان، که مراسمی شبیه به جشن تکلیف مسلمانان است، کودکان زرتشتی را همراهی میکرد و تمایل داشت مابین ایرانیان زرتشتی و زرتشتیان پارسی که گروهی از زرتشتیانی هستند که از هند و سایر کشورها به امریکا و کانادا مهاجرت کردهاند، پل ارتباطی برقرار کند. در متن سخنرانیهای مذهبی خود نیز همواره بر نقاط مشترک بین این دو گروه تاکید کرده است.
با این که پارسیها مذهب و خواستگاه مشترکی با زرتشتیان ایرانی دارند اما جزییات، منش، آیینهای مذهبی و نگاهشان به مقوله دین و زندگی متفاوت است.
او میگوید برای رسیدن به موفقیت، به عنوان یک زن تلاش بیشتری به خرج داده و با این که در خانوادهای بزرگ شده است که به برابری مابین زن و مرد معتقدند و هرگز احساس نکرده که به خاطر جنسیتش، کمتر از مردان خانواده تلقی شده، وقتی حضورش به عنوان یک مبلغ مذهبی در کانادا جدیتر شده، به این نکته دقت کرده که مهمترین کارهای آیین زرتشتی، از اوستا خوانی گرفته تا امور جزییتری که به سایر مراسم آیینی مربوط است را مردان اطرافش میدانداری میکنند و به سرانجام میرسانند. او همواره از خودش میپرسیده که جای زنان در این معادله کجا است؟
مهشاد خسرویانی تاریخچه و روایتهای دینی را به خوبی میداند و از کودکی با آنها آمیخته بوده است. او در تاریخچه مذهب زرتشتی، به نام زنانی برخورده است که در نقشهای سیاسی و اجتماعی و حتی مذهبی، با مردان بزرگ قوم برابر بودهاند و جنسیت نتوانسته است نقش و حضور آنها را کمرنگ کند. به همین دلیل هم در سن ۱۶ سالگی مصمم میشود تا فارغ از تفاوتهای جنسیتی، دایره فعالیتهای مذهبی خود را جدیتر کند.
او از همان سن ۱۶ سالگی در مسیر آموزش موبد «کرمان کاتاراک» قرار گرفت. موبد کرمان نخستین فرد بعد از والدین مهشاد بود که به تواناییهای او ایمان داشت و وی را به یکی دیگر از بزرگان مذهب زرتشتی به نام موبد «جهان بگلی» که در آن روزگار رییس انجمن موبدان امریکای شمالی بود، معرفی کرد. مهشاد از سن ۱۷ تا ۲۰ سالگی تحت تعالیم دشوار آموزشی موبد جهان قرار گرفت و دوباره اوستا را در سطح پیشرفته نزد او آموخت.
مهشاد هنگام اجرای مراسم خاص مذهبی، ساعتها یک گوشه سالن مینشست و از تمام امور جاری یاداشت برمیداشت. موبد جهان معتقد بود فقط خواندن اوستا کافی نیست بلکه برای رسیدن به مرحله الویت، نیاز به تمرین و ممارست است و این تمرین مهشاد سه سال به طول انجامید.
در سال ۲۰۱۱، یک پیشامد باعث شد که مهشاد به راهش امیدوار شود. مراسم باشکوهی در سالن «خسروی» تهران برگزار شد و طی آن مراسم، هشت بانوی زرتشتی به عنوان موبدیار معرفی شدند. تا آن روز، تصورش بر این بود که فقط مردها میتوانند به مدارج بالای مذهبی برسند. بعد از این اتفاق بود که فهمید چیزی نمیتواند او را متوقف کند.
سال ۲۰۱۲، موبد جهان و چند موبد پارسی دیگر تصمیم گرفتند به مهشاد برای طی مراحل مذهبی کمک کنند. آنها به او پیشنهاد کردند به ایران برود و رضایت موبدان ایران را هم برای تایید دانش خود کسب کند.
مهشاد پارسی تابستان سال ۲۰۱۲ راهی ایران شد و با اعضای انجمن موبدان زرتشتی تهران گفتوگو کرد. آنها در مورد اوستا، گاتها و خط «دین دبیره»، او را مورد پرسش قرار دادند و امتحان گرفتند. گاتها سرودههایی از سخنان زرتشت و آموزش دین زرتشتی است. دین دبیره هم الفبای اوستایی است؛ الفبایی که کتاب اوستا با آن نوشته شده است.
مهشاد آن روزها فکر میکرده کسب اجازه پیران زرتشتی کار دشواری خواهد بود چون حتی هشت بانوی زرتشتی که به عنوان موبدیار معرفی شده بودند، هر کدام دستکم ۱۰ سال بیش از او تجربه داشتهاند. آنها در ابتدا به دیده تردید به آن دخترک کنجکاو نگاه میکردند و برای همین هم بعد از امتحاناتی که از سر گذراند، به او یک اجازه موقت سه ساله دادند و قرار شد در طول سه سال پیش رو، فعالیتهایش را تحت نظر داشته باشند. بعد طی این دوره بود که او به مقام موبدیاری ثابت رسید.
مهشاد خسرویانی در طول این سالها و از سن ۱۸سالگی مقالات دینی بسیاری، از جمله برای نشریه «هافینگتون پست» و نشریه «جامعه زرتشتیان آنتاریو» نوشته و به عنوان میهمان، در برنامههای رادیویی شرکت داشته است.
میگوید تمام سعی او بر این بوده است که در کنار آموزش مسایل مذهبی، یک زندگی نرمال همراه با موفقیتهای طبیعی داشته باشد، به میهمانی برود، دوستی کند، تحصیلات عالیه غیرمذهبی داشته باشد و در مسایل شغلی، موفقیت کسب کند و همچنین به تفریحات معمولی یک جوان هم سن و سالش توجه داشته باشد.
طبیعتا او هم مانند هر زن دیگری، در طول مسیرش با دشواریهایی روبهرو بوده است و در این مسیر، موبدان متنفذی هم بودهاند که از بالا رفتن موقعیت مذهبی یک زن جوان چندان حس خوشایندی نداشتهاند. با این همه، مهشاد کماکان امیدوار است با تعلیم و آموزش و ممارست بتواند اعتماد بزرگان دین زرتشتی را جلب کند و به بالاترین مرحله مذهبی برسد.
مهشاد خسرویانی میگوید هرگز به عنوان یک زن برای خودش حق اضافهای قائل نبوده است و تمام تلاشش را میکند تا خودش را در عمل به اثبات برساند.
او معتقد است «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» الزاما یک آموزه دینی نیست بلکه یک مسیر فلسفی برای نجات بشر است و به معتقدان مسیر زرتشت محدود نمیشود بلکه هر انسانی با هر تفکری میتواند با توسل به این سه اصل حیاتی، زمین را به جای بهتری برای زیست انسان تبدیل کند.