***

«منوچهر فرید» در روز هشتم اسفند ۱۳۱۶ در تهران به دنیا آمد. پدرش در «لاله‌زار» کار می‌کرد و هر وقت می‌دید مردم برای تماشای تئاتری صف کشیده‌اند، او هم بلیت همان نمایش را می‌خرید و با خانواده‌اش برای تماشای آن تئاتر می‌رفت. در آن زمان، منوچهر سن کمی داشت ولی چنان مبهوت دکور، نورپردازی، بازیگری و متن نمایش می‌شد که فردای پس از دیدن هر نمایش تصمیم می‌گرفت خودش همان نمایش را اجرا کند. بچه‌های محل را جمع می‌کرد، به هر کدام نقشی می‌داد و در حیاط خانه، نمایش را اجرا می‌کرد.

منوچهر ۱۳ ساله بود که خانواده‌اش به خاطر شغل پدر، به خرمشهر مهاجرت کردند. او در خرمشهر با هم کلاسی‌هایش یک گروه تئاتر تشکیل داد و در مدرسه به اجرای نمایش مشغول شد.

منوچهر در کلاس نهم درس می‌‌خواند که اداره فرهنگ تصمیم گرفت برای کمک به کودکان بی‌بضاعت، از یک گروه تئاتری از تهران دعوت کند تا نمایشی را در خرمشهر اجرا کند و عواید حاصله صرف خرید لباس برای بچه‌های نیازمند شود.

وقتی گروه به خرمشهر می‌رسد، کارگردان نمایش می‌گوید یکی از بازیگرانش به قطار نرسیده است. مدیر مدرسه منوچهر فرید را معرفی می‌کند و با آن که کارگردان مخالف حضور یک بازیگر آماتور بدون تمرین بوده است ولی به اجبار می‌پذیرد و منوچهر نقش را می‌گیرد. برای ۱۰شب آن گروه بر صحنه تئاتر خرمشهر اجرا داشته است و در همه شب‌ها، منوچهر هم بازی می‌کند. درخشش او در این نمایش موجب می‌شود برای کار در نمایش‌های شبکه تلویزیون آبادان از او دعوت کنند.

فرید عاشق هنرپیشگی بود ولی بازیگری در تئاتر و تلویزیون آبادان و خرمشهر او را راضی نمی‌کرد. او می‌خواست بیشتر یاد بگیرد و در این هنر پیشرفت کند، پس برای رسیدن به هدفش راهی تهران شد. در آن زمان، تلویزیون «ثابت پاسال» هفته‌ای یک روز چهارشنبه شب‌ها تئاتر پخش می‌کرد و این نمایش‌ها از برنامه‌های پرطرف‌دار تلویزیون به شمار می‌رفتند. نمایش‌ها توسط کارگردانان معروف تئاتر تمرین و به طور زنده مقابل دوربین اجرا می‌شدند.

به طور اتفاقی، فرید روز چهارشنبه به تهران می‌رسد و پیش یکی از خویشاوندانش که در تلویزیون کار می‌کرد، می‌رود. او هم منوچهر را به «پرویز کاردان»، مدیر پخش نمایش‌ها معرفی می‌کند. کاردان او را نزد «حمید سمندریان» می‌برد تا از وی تست بگیرد.

سمندریان به فرید می‌گوید: «فیزیک بدنت خوبه، بیانت هم مشکل چندانی نداره، فقط چون اولین بازیگران ایرانی، ارمنی بوده‌‌اند، خیلی از بازیگران ایرانی در اجرای نقش‌ها لهجه ارمنی را تقلید می‌کنند. تو هم در بیان دیالوگ‌ها این ته لهجه را داری ولی مهم نیست. سر تمرین‌ها که بیایی، به مرور رفع خواهد شد.»

از فردای آن روز، منوچهر فرید هر روز به اداره هنرهای دراماتیک می‌رفت. او گوشه‌ای در سالن نمایش می‌نشست و به تمرین‌ها نگاه می‌کرد. گاهی اوقات هم در بعضی تئاترها به عنوان سیاهی لشکر (نقش‌های بدون دیالوگ یا بی‌حرکت) به ایفای نقش می‌پرداخت.

اولین بازی فرید در یک نمایش تلویزیونی، کوچک بود. او در را باز می‌کرد و می‌گفت «بیارمش؟» و در جواب می‌گفتند «نه، فعلا نگهش دار».

اما نقشی که او خود را به عنوان یک هنرپیشه به اثبات رساند، در نمایشی به کارگردانی «پری صابری» بود. ماجرا این بود که یکی از بازیگران اصلی نمایش با کارگردان اختلاف پیدا کرد و رفت. «جمشید مشایخی» به صابری پیشنهاد داد تا از آقایی (منوچهر فرید) که روی سکوها نشسته است، استفاده کند. پری صابری ابتدا به این کار رغبت نداشت اما چون زمان کمی به اجرا مانده بود، پذیرفت و منوچهر فرید نخستین نقش خود را در یک نمایش تلویزیونی بازی کرد.

پس از پخش نمایش، بازی فرید بسیار مورد توجه قرار گرفت و دکتر «مهدی فروغ»، رییس اداره هنرهای دراماتیک به عنوان پاداش، به حسابداری ابلاغ کرد تا حقوق فرید را در هر نمایش بدون در نظر گرفتن درجه نقش، به اندازه دستمزد نقش اول پرداخت کنند.

در آن زمان، بازیگران نقش اول تئاتر ۲۵۰ تومان و نقش‌های بعدی به همان میزان کمتر دریافت می‌کردند.

منوچهر فرید سال‌ها در نمایش‌های مختلف تلویزیونی به اجرای نقش پرداخت که بعضی از آن‌ها عبارت هستند از:

«خمره» (پری صابری)، «ارثیه ایرانی» (محمود محمد یوسف)، «با خشم به یاد آر»(حسین پرورش)، «باران ساز» (محمود محمد یوسف)، «دیکته و زاویه» (داوود رشیدی)، «ببر گراز دندان» (پرویز ممنون)، «پیچ خطرناک» (محمدعلی جعفری)، «روزنه آبی» (محمود محمد یوسف)، «عروسک‌ها» (بهرام بیضایی)، «طبیب اجباری» (حمید سمندریان)، «غروب آخرین روزهای پاییز» (حمید سمندریان) و «طلب‌کارها» (فرامرز صدیقی).

در سال ۱۳۵۷، منوچهر فرید در نمایش «آدم‌های ماشینی»، اثر «کارل چاپک» به کارگردانی حمید سمندریان مشغول تمرین بود که این نمایش به دلیل مصادف شدن با انقلاب اسلامی تعطیل شد. «آدم‌های ماشینی» آخرین نمایش تلویزیونی فرید بود.

«مرده‌های بی کفن و دفن»، اثر «ژان پل سارتر» به کارگردانی حمید سمندریان اولین نقش منوچهر فرید بر صحنه تئاتر به شمار می‌رود. این تئاتر در اردیبهشت ۱۳۴۲ در سالن «انجمن فرهنگی ایران و فرانسه» اجرا شد. این نمایش اولین گروه «پازارگاد» بود. آشنایی حمید سمندریان با نقش‌آفرینی منوچهر فرید موجب شد تا او را از خارج از گروه برای بازی در نقش «کلوشه» دعوت کند.

منوچهر فرید از بازیگران مورد توجه حمید سمندریان بود و در بسیاری از کارهای صحنه‌ای و تلویزیونی او بازی کرده است.

استاد حمید سمندریان به «پدر تئاتر معاصر ایران» شهرت دارد و بسیاری از بازیگران پیش‌کسوت و جوان پرورش یافته مکتب بازیگری او هستند.

مرده‌های بی کفن و دفن یک بار دیگر هم در سال ۱۳۵۸ به کارگردانی سمندریان و بازیگری منوچهر فرید بر صحنه رفت. این آخرین نقش منوچهر فرید بر صحنه تئاتر ایران بود و پس از اجرا، فرید ایران را ترک کرد.

برخی از تئاترهای صحنه‌ای که منوچهر فرید در آن‌ها نقش‌آفرینی کرد، عبارتند از:

«آی با کلاه، آی بی کلاه» (جعفر والی)، «اتللو» (دکتر محمد کوثر)، «امیر ارسلان نامدار» (پرویز کاردان)، دیکته و زاویه (داوود رشیدی)، مرده‌های بی کفن و دفن (حمید سمندریان)، «مرغ دریایی» (حمید سمندریان)، «طبیب اجباری» (حمید سمندریان)، «آندورا» (حمید سمندریان) و «مستاجر» (داوود رشیدی).

منوچهر فرید از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷ در سینمای ایران فعالیت کرد. او طی ۱۴ سال هنرپیشگی، ۱۴ فیلم بازی کرد. فرید معتقد است در تئاتر، او را برای نقش انتخاب می‌کنند و بازی می‌کند اما در سینما، خودش نقش را انتخاب و بازی می‌کند. به همین دلیل تعداد آثار سینمایی که منوچهر فرید در آن‌ها نقش آفرینی کرده است، کمتر از آثار تئاتری او هستند.

ورود فرید به سینما به این شکل بوده است که یک شب در بین تماشاچیان تئاتر مرده‌های بی کفن و دفن، «ابراهیم گلستان» و «فروغ فرخزاد» هم حضور داشتند. پس از پایان نمایش، گلستان به پشت صحنه می‌رود و از منوچهر فرید، «جمشید مشایخی» و «پرویز فنی‌زاده» دعوت می‌کند تا به جمع بازیگران فیلم جدیدش اضافه شوند. آن‌ها هم می‌پذیرند و فیلم «خشت و آیینه» به کارگردانی ابراهیم گلستان، نخستین حضور این سه بازیگر مقابل دوربین سینما است.

منوچهر فرید هنرپیشه ثابت فیلم‌های «بهرام بیضایی» در پیش از انقلاب بود. «رگبار»، «غریبه و مه»، «کلاغ» و «چریکه تارا» مجموعه آثاری از بیضایی هستند که او در آن‌ها بازی کرده است. آثار سینمایی دیگرش عبارتند از:

«صمد و قالیچه حضرت سلیمان» (پرویز صیاد)، «تجاوز» (حمید مصداقی)، «بلوچ» (مسعود کیمیایی)، «صدای صحرا» (نادر ابراهیمی)، «میراث» (عبداله غیابی)، «شیر خفته» (منصور کوشان)، «زن و زمین» (پرویز نوری)، «پرواز در قفس» (حبیب کاوش) و «میراث من جنون» (مهدی فخیم‌زاده).

دو سریال «هزار و یک شب» (پرویز نوری) و «دلیران تنگستان» (همایون شهنواز) از جمله سریال‌هایی هستند که فرید در آن‌ها به ایفای نقش پرداخته است.

پس از انقلاب اسلامی، شرایط برای شهروندان بهایی هر روز سخت‌تر می‌شد. بهاییان با بازداشت‌های خودسرانه، مصادره اموال و املاک و اخراج از محل کار مواجه بودند. در این وضعیت، بهاییان فعال در عرصه فرهنگ و هنر به طور غیررسمی ممنوع‌الکار شده بودند. منوچهر فرید هم از این فشارها بی‌نصیب نبود. او عملاً ممنوع‌الکار شده بود و منبع درآمدی نداشت. پس راهی به جز مهاجرت برای تامین زندگی در سرزمین دیگری نداشت.

فرید از طریق اسپانیا ویزای امریکا گرفت و پس از دو ماه، از اسپانیا به امریکا رفت. او از همان بدو ورود به امریکا، در یک کارخانه مونتاژ قطعات الکتریکی مشغول به کار شد.

منوچهر فرید در امریکا سه نمایش ایرانی نوشت و به صحنه برد. نمایش‌نامه «طاهره» یکی از این آثار بود. او تئاتر را هنری عمیق و متفکرانه می‌دانست و به نظرش تئاتر باید مطلبی به تماشاگرانش آموزش دهد.

فرید با این نگاه، سه تئاتر به صحنه برد ولی متوجه شد مورد توجه و علاقه ایرانیان ساکن امریکا نیست و به عقیده‌اش، آن‌ها در نمایش‌ها به دنبال مفاهیم عمیق نبودند. پس نوشتن نمایش‌نامه چهارم را در میانه راه تعطیل کرد. منوچهر فرید و خانواده‌اش پس از پنج سال اقامت در امریکا، به استرالیا مهاجرت کردند. فرید در استرالیا، در یک کارخانه نساجی شروع به کار کرد. او این روزها در حال گذراندن دوران بازنشستگی در ملبورن است.

منوچهر فرید در سن ۷۷ سالگی، پس از ۳۵ سال دوری از سینما، در سال ۲۰۱۵ در فیلم کوتاه «سیمرغ» (The Phoenix)، اثر «نورا نیاسری»، نویسنده و کارگردان ایرانی- استرالیایی ساکن ملبورن بازی کرد.

اشتراک‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی

درباره ما

در این وبسایت اطلاعات مربوط به ادیان و مذاهب ایران گردآوری شده ودر درسترس شما قرار دارد. با مراجعه به فهرست و گزینه‌های سایت، به این اطلاعات دسترسی پیدا خواهید کرد.