عباس نعمت در سال ۱۲۷۷ هجری شمسی در نجفآباد اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مکتبهای نجفآباد گذراند و زبان فارسی و عربی را نزد پدرش که از خانوادههای روحانیون سرشناس منطقه بود، آموخت. او در کودکی به علت خط خوشی که داشت، بسیار مورد توجه و تحسین همه قرار میگرفت.
پدر و مادر نعمت از بهاییان سرشناس نجفآباد بودند و عباس از طریق والدینش با آیین بهایی آشنا شد. او در اوان جوانی برای دیدن «عبدالبهاء» با پای پیاده از راه مُحَمَّرِه (خرمشهر کنونی) عازم اراضی مقدسه در سرزمین فلسطین شد. در راه، عباس جوان برای امرار معاش از خطاطی و هنرهای دستی دیگری که همه را با ذوق و استعداد خودش بدون مربی آموخته بود، استفاده میکرد. این سفر که حدود یک سال به طول انجامید، با مصایب بسیاری برای نعمت همراه بود؛ حتی در راه دچار بیماری سختی شد که جانش در معرض خطر قرار گرفت. عباس نعمت، یک ماه در اراضی مقدسه بود، سپس از طریق اسکندریه به طرف قاهره حرکت میکند.
نعمت در حین سفر به موسسه گراورسازی بزرگی برخورد میکند و با تماشای آلات و ادوات صنعت چاپ و گراورسازی به این فن علاقهمند میشود و به صاحب موسسه اظهار میدارد که اجازه دهد تا در آنجا مشغول به کار شود. صاحب موسسه هم پس از گرفتن امتحان و مشاهده خط خوش و ذوق و استعداد عباس، او را استخدام میکند. عباس مدتی را به فراگیری حرفه چاپ در موسسه مزبور میگذراند و سپس موفق به تاسیس موسسه گراورسازی مستقل خودش میشود. مدت اقامت او در قاهره پنج سال به طول میانجامد.
در آخرین روزهای اقامت در قاهره، روزی اعلانی در یکی از روزنامههای محلی نظر نعمت را جلب میکند که در آن کمپانی بزرگ چاپ و نشر آلمانی به نام «استومف» Stumph از طریق مسابقه، بهترین خطاط را برای ساختن حرف چاپ عربی انتخاب میکند. نعمت در این مسابقه، شرکت و به عنوان بهترین خطاط از طرف کمپانی مذکور انتخاب و با حقوق مکفی استخدام میشود. سپس او به آلمان میرود و تا سال ۱۳۰۶ هجری شمسی در این کشور مشغول به کار میشود.
نعمت در موسسه استومف حروف فارسی و عربی را به خط نسخ مینویسد. پس از آن شروع به ساختن حروف نستعلیق میکند که در نیمههای کار، دولت ایران طی درخواستی از دولت آلمان تقاضای متخصص زبده و ماهری را برای صنعت چاپ و گراورسازی میکند. آلمان هم عباس نعمت را به عنوان بهترین متخصص حرفه چاپ و گراور به ایران معرفی میکند و نعمت با اشتیاق فراوان جهت خدمت در وطنش در سال ۱۳۰۶ به ایران بازمیگردد.
از بدو ورود به ایران، عباس نعمت وقت خود را به طور کامل صرف آموزش و پیشرفت حرفه چاپ و گراورسازی در ایران کرد. بسیاری از صنعتگران حرفه چاپ در ایران از شاگردان او محسوب میشوند. این صنعتگران بهواسطه او با تکنیکها و ابداعات جدید فن چاپ و نشر در اروپا آشنا شدند. تا پیش از نعمت، گراورسازی حرفهای چندان شناخته شده در ایران نبود و فعالان حوزه چاپ و نشر تفاوت چندانی بین صنعت چاپ و هنر گراورسازی قائل نبودند. عباس نعمت با انتقال آموختههای خود به صنعتگران و علاقهمندان حرفه چاپ و نشر، معنای گراورسازی در ایران را ارتقاء بخشید. گراورسازی در دنیا به عنوان شاخهای از هنرهای تجسمی شناخته میشد. نعمت موفق شد گراورسازی را در ایران از یک صنعت به معنای واقعی خود یعنی هنر تبدیل کند. به همین دلیل بسیاری از او به عنوان پدر گراورسازی در ایران یاد میکنند.
یک سال بعد، عباس نعمت با دوشیزه «کمالیه اجزاچی» ازدواج کرد. او از زنان تحصیلکرده زمان خویش و معلم مدرسه تربیت دختران در تهران بود. نخستین فرزند این زوج، دختری به نام «ژینوس» بود. او در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی در تهران متولد شد. ژینوس نعمت به عنوان نخستین زن هواشناس در ایران شناخته میشود.
سال ۱۳۰۸، پیامد دیگری هم برای عباس نعمت داشت. او در این سال به کسوت روزنامهنگاری که همیشه حرفه مورد علاقهاش بود، درآمد و روزنامه تهران مصور را تاسیس کرد. این روزنامه که شامل مطالبی در زمینههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، فکاهی و اخبار روز بود، در مدت کوتاهی مورد توجه مردم قرار گرفت. استقبال مردم از روزنامه موجب شد تا عباس نعمت روزنامه را تبدیل به مجله تهران مصور کند. عباس نعمت، به طور مستمر در دوازده سال مجله تهران مصور را اداره و چاپ کرد. در طی این مدت، تهران مصور هر هفته روزهای شنبه بدون یک روز تاخیر در ۱۶ صفحه با قطع وزیری منتشر و پخش شد. نعمت در سال ۱۳۲۰، از روزنامهنگاری کنارهگیری کرد و امتیاز نشریه را به «احمد دهقان» فروخت.
انتشار تهران مصور و استقبال چشمگیر مردم از این نشریه همچنین خدماتی که عباس نعمت در جهت توسعه و پیشرفت صنعت چاپ و هنر گراورسازی در ایران انجام داد، از او چهرهای شناخته شده و مردمی ساخته بود. با آنکه نعمت به دلیل اعتقادات مذهبیش در امور سیاسی دخالت نمیکرد؛ ولی محبوبیت و شهرت او موجب شد که دو دفعه از طرف مردم اصفهان برای نمایندگی در مجلس شورای ملی نامزد گردد.
نعمت سالهای پایانی عمر خویش را بیشتر صرف تحقیق و مطالعه در فنون علوم و موضوعات کمتر شناخته شده در ایران کرد. او در ۱۹بهمن۱۳۴۴ خورشیدی در سن ۶۷ سالگی بر اثر تنگی نفس در تهران درگذشت.
منبع اصلی:
ژینوس (کتاب خاطرات) : مهرنوش نعمت، لندن ۲۰۰۱