«عبدالرحمان شرفکندی»، متخلص به «هژار»، شاعر، نویسنده، مترجم، فرهنگنویس، واژهشناس و محقق کُرد ایرانی بود که ۲۵ فروردین ۱۳۰۰ در مهاباد متولد شد.
برخی از منابع، همانند کتاب «ساوجبلاغ مکری- مهاباد در آیینه اسناد تاریخی»، محل تولد شرفکندی را روستای «شرفکند» بوکان ذکر کردهاند.
او در جنبش آزادیخواهی کردستان عراق به رهبری «مصطفی بارزانی» مشارکت داشته است و برادر بزرگترش به نام «صادق شرفکندی»، سیاستمدار کُرد بود که در حمله «میکونوس» در برلین کشته شد.
نام پدرش، «ملا محمد بور» بود. در دو سالگی مادرش را از دست داد و در سن پنج سالگی، الفبا و قرآن را نزد پدر یاد گرفت. سپس وارد مکتبخانه شد و در حضور تنی چند از مدرسان علوم اسلامی آن زمان به تحصیل پرداخت.
بعد از مرگ پدر، مدتی به روستایی به نام «ترغه» در اطراف بوکان رفت. به سبب علاقه وافری که به ادبیات داشت، از دوران جوانی به مطالعه ادبیات و دیوان شاعران بزرگ روی آورد. این علاقه به حدی بود که از همان آغاز، بسیاری از اشعار شاعران نامدار را از حفظ بود.
نوجوانی بیش نبود که به سرودن شعر روی آورد. اشعار او کمکم وِرد زبانها و نُقل مجالس شدند. در این زمان بود که تخلص «ههژار» را برگزید.
نخستین دیوان اشعارش را با نام «آلکوک»، در سال ۱۳۲۵ خورشیدی در تبریز منتشر کرد. هژار به دلیل مسایل سیاسی، مدت دو ماه در شهر سقز به زندان افتاد ولی هنگام انتقال به مهاباد گریخت و به عراق رفت. در آنجا به علت کار زیاد، سخت بیمار شد و به بیمارستانی در «جبل» لبنان انتقال یافت. او مدت دو سال در آن جا به مطالعه پرداخت و اطلاعات خود را در زمینه زبان و ادبیات عرب تکمیل کرد.
با بازگشت به عراق، به عضویت مجمع علمی آن کشور درآمد، به مطالعه و تحقیق پرداخت و برخی اشعار و مقالاتش را منتشر کرد. هژار سه سال نیز در سوریه اقامت گزید و عاقبت بعد از ۱۷ سال، به ایران بازگشت.
عبدالرحمان شرفکندی در مورد بازگشت به ایران و چرایی و نحوه ترجمه کتاب «قانون ابنسینا» گفته بود: «در ایران به منظور امرار معاش و به هر حال، ارایه نوعی خدمت فرهنگی، تصمیم به کار گرفتم و به انتشارات دانشگاه و جاهای دیگری رفتم. در آن جا از توان و بضاعت علمی من سوال کردند، گفتم من زبان عربی دوره جاهلیت و عربی بعد از اسلام را میدانم و با زبانهای بومی مردم عراق و لبنان و سوریه و مصر هم آشنایی دارم؛ ضمناً ترکی استانبولی و آذری را هم بلدم و چون خودم کُرد هستم، طبعاً این زبان را هم به خوبی میدانم. آقای فرهوشی به من گفتند بیا کتاب قانون ابن سینا را ترجمه کن. گرچه اطلاع چندانی در مورد این کتاب نداشتم ولی صرفا با این تصور که کتاب عربی را به فارسی ترجمه میکنم، این کار را پذیرفتم. اما بعد وقتی کتاب را آوردم و مقداری از آن را مطالعه کردم، دیدم به هیچ وجه آن طور که من تصور میکردم نیست و کاری دشوار است. بنابراین، نزد ایشان برگشتم و گفتم دانستههای من بیشتر در خصوص ادبیات عرب و دواوین شعرایی نظیر متنبی و ابو نواس و بحتری است؛ حتی عربی دوره جاهلیت را هم میدانم اما این کتاب در حد توان من نیست. آقای دکتر فرهوشی گفت خسته نشو، اگر در ماه حتی یک صفحه هم ترجمه کنی، برای ما کافی است.»
از کارهای برجسته او، علاوه بر ترجمه کتاب قانون در طب ابن سینا از عربی به فارسی، ترجمه منظوم رباعیات «خیام» از فارسی به کُردی مرکزی و فرهنگ کُردیبهکُردی و فارسیِ «هَنبانهبۆرینه» اشاره کرد.
عبدالرحمن شرفکندی در سرودن شعر، تحت تاثیر شاعران برجسته کُرد مانند «احمد خانی»، «وفایی»، «ملای جزیری» و «حاجی قادر کویی» بود.
هژار سرانجام بر اثر بیماری، در روز پنجشنبه دوم اسفند ۱۳۶۹ در تهران درگذشت.