«فریدون خسرو اهرستانی» معروف به «گل خورشید»، از موسسان انجمن زرتشتیان تهران، رییس شعبه تجارتخانه جهانیان در تهران و فعال جنبش مشروطه بود. او به خاطر حمایت از آزادیخواهان، به دست مستبدان به قتل رسید.
فریدون خسرو اهرستانی که جوانی غیور و پرشور بود، در جریان توزیع اسلحه با عده زیادی از آزادیخواهان ارتباط پیدا کرده بود و در جلسات شبانه آنها شرکت میکرد.
بعدها جلسات انجمن آذربایجان اغلب در منزل فریدون خسرو تشکیل میشد و ارباب فریدون خسرو اهرستانی واسطه توزیع اسلحههایی بود که از خارج توسط مجاهدان آذربایجانی وارد میشد و به هر کسی که توسط آن انجمن معرفی میشد، یک قبضه تفنگ و یکصد فشنگ تحویل میداد.
روزی در جریان فعالیتهای بانکی تجارتخانه از یکی از دوستانش به نام «ورقا» که خود از آزادیخواهان بود و در بانک روس کار میکرد، اطلاع مییابد که «محمدعلی میرزا» برای تامین هزینه خود به پول احتیاج داشته و چون بانک استقراضی روس هم بدون وثیقه پولی به او نمیداد، از این رو زیرپوش مروارید بافت مادرش را که در زمره جواهرات سلطنتی بوده است، در بانک روس گرو گذاشته و پول دریافت کرده است. فریدون خسرو اهرستانی این خبر را به کمیته مجاهدان رساند تا چارهجویی کنند که مبادا تمام جواهرات سلطنتی به این شکل به گرو گذاشته شود.
مجاهدان نیز این خبر را در شهر پراکندند و بعد از آن که مستبدین دریافتند که این خبر را فریدون خسرو به مجاهدان داده است، کمر به قتل او بستند. شبانگاه ۱۸ نفر به خانه او وارد شدند، او را از رختخواب بیرون کشیدند، نخست ۵۶۰ تومان پولش را از وی گرفتند و سپس جلوی چشم همسرش او را به طرزی فجیع کشتند. همسر ارباب فریدون برای دفاع از شوهر خود را به جلو انداخت و با دست شمشیر یکی از مهاجمین را گرفت و در اثر رفتن خون زیاد و وحشت، از حال رفت. پسر فریدون خسرو، پنج ماه پس از قتل پدر متولد شده است.
پس از ماجرای فتح تهران از جمله مهمترین خواستههای مشروطهخواهان قصاص قاتلان ارباب فریدون بود. همزمان با وقایع تهران، ارباب «پرویز شاه جهان»، تاجر نامدار زرتشتی که در یزد از مشروطیت حمایت میکرد نیز در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۲۸۵ هنگامی که شب هنگام از حجره خود طرف منزل میرفت، ترور شد.
به دنبال قتل فریدون خسرو اهرستانی به وسیله «صنیع حضرت» و همدستانش و همچنین ناراحتی مردم تهران، «خسرو شاهجهان»، رئیس کل تجارتخانه جهانیان برای دادخواهی از یزد به تهران آمد و طی گزارشی به محمدعلی شاه تظلم کرد. ولی محمدعلی شاه خود او را نیز تهدید به مرگ کرد و خسرو شاهجهان به ناچار شبانه تهران را ترک نمود و چون عمال محمدعلی شاه به دنبال او بودند و قصد جان وی را داشتند، مخفیانه از طریق بوشهر به بمبئی و سپس به لندن رفت.
این قتل که به دستور محمدعلی میرزا و به دست صنیع حضرت و عدهای اوباش صورت گرفت، سیلی از هیجان در مردم و آزادیخواهان به وجود آورد. مردم تهران پس از قتل ارباب فریدون سخت آزرده شدند و در خیابانها شعار دادند: «قتل فریدون گبر خون سیاووش شد/ خیمه مشروطیت جمله سیاهپوش شد».
بعدا دادخواهیهایی توسط انجمن آذربایجان و نیز همسر فریدون خسرو صورت گرفت. انجمن آذربایجان از علمای زمان خواستند تا حکم قاتلان فریدون را صادر نمایند.
سید محمدخان صنیع حضرت که در آغاز، سردسته اراذل محله چاله میدان تهران بود، زمانی که تنور مشروطه گرم شد، او و یارانش به جرگه دشمنان مشروطه پیوستند و به پشتیبانی از محمدعلی شاه برخاستند. صنیع حضرت و همیارانش در بیشتر آشوبهایی که بر اساس دشمنی با مشروطه به راه میافتاد، شرکت داشتند و خود او در کشتن چند تن از مشروطهخواهان زرتشتی مانند ارباب پرویز در یزد و ارباب فریدون در تهران نیز دست داشت. وی به پاس خدماتی که به محمدعلی شاه کرده بود، درجه سرتیپی گرفت و رئیس قورخانه شد، صنیع حضرت پس از نهضت مشروطه دستگیر و در دادگاه انقلابی محاکمه و به مرگ محکوم شد. او روز ۱۶ مرداد ۱۲۸۷ به دار آویخته شد.