«احسان یارشاطر» متولد ۱۲فروردین۱۲۹۹ در همدان، بنیانگذار و سرویراستار دانشنامه ایرانیکا، بنیانگذار مرکز مطالعات ایرانشناسی و استاد مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیا در نیویورک بود.
یارشاطر در خانوادهای بهایی در همدان متولد شد. نام پدرش «هاشم» بود و بیشتر اوقات خود را صرف امور مذهبی میکرد و مادرش «روحانیه میثاقیه» در زمان خود زنی مترقی بود. او سال اول و دوم دبستان را در دبستانهای «آلیانس» یهودیان و «تایید» همدان گذراند. خانوادهاش در سال ۱۳۰۵ به کرمانشاه و سپس به تهران نقل مکان کردند و او باقی تحصیلات مقدماتی خود را در کرمانشاه و تهران گذراند و دبیرستان تربیت، شرف، دانشسرای مقدماتی پسران را به پایان برد.
در سنین کودکی ابتدا مادرش فوت کرد و یک سال بعد، پدرش نیز درگذشت. به این ترتیب، یارشاطر، برادران و خواهرش هر کدام به یکی از خویشان سپرده شدند. یارشاطر که نزد دایی خود سپرده شده بود، به یاد میآورد که به خاطر شدت علاقه به مادر، مرگ او آنچنان بر او تاثیر گذاشته بود که به فکر پایان دادن به زندگی خود افتاده بود: «هیچ به زندگی دلگرم نبودم. دوبار هم سعی کردم با خوردن تریاک به زندگیام خاتمه دهم، که اطرافیانم متوجه شدند و نجاتم دادند.»
چهارده-پانزده سالگی خانه دایی را ترک میکند و هیچ پشتوانه مالی ندارد؛ بهجز چهل-پنجاه تومانی که از برادر بزرگترش گرفته است، ولی راه ادامه تحصیل را در پیش میگیرد: «به وزارت معارف رفتم و در آنجا به دیدن رییس بازرسی وزارتخانه راهنمایی شدم … جلوی میز او ایستادم و گفتم که میخواهم تحصیل کنم، ولی امکانات و وسایلش را ندارم، پدر و مادرم فوت کردهاند و کسی مسئول زندگی من نیست.»
از این لحظه زندگی سویه بهتر خود را نشان احسان یارشاطر داد، پای او به دانشسرای مقدماتی تربیت معلم و بعد دانشسرای عالی تهران و بعدتر دانشگاه تهران، باز شد.
یارشاطر در سال ۱۳۲۰ موفق به دریافت لیسانس در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشسرای عالی دانشگاه تهران شد. در کنار تحصیل در دبیرستان علمیه و دانشسرا، مشغول تدریس نیز شد. در سال ۱۳۲۶ در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه مدرک دکترا گرفت. در همان سال به عنوان دانشیار زبان و ادبیات فارسی در دانشکده معقول و منقول مشغول تدریس شد.
بعد از مدت کوتاهی در همان سال، با دریافت بورس تحصیلی از شورای فرهنگی بریتانیا عازم انگلستان شد و نزد «والتر هنینگ»، استاد زبانهای باستانی و از «مری بویس»، زبان پهلوی را فراگرفت و در رشته زبانهای میانه و باستانی، از دانشگاه لندن فارغالتحصیل شد.
در سال ۱۳۳۲ پس از بازگشت به ایران به سمت «دانشیاری کرسی زبان اوستا و فارسی باستان» منصوب شد و تا سال ۱۳۳۷ در این سمت باقی ماند. پس از بازنشسته شدن «ابراهیم پورداوود»، جایگاه استادی او «فرهنگ ایران باستان» به یارشاطر واگذار شد.
یارشاطر بعدها با استفاده از بورس تحقیقی انجمن فلسفی آمریکا، برای تحقیقات زبانشناسی «شورای تحقیق در علوم ادبی»، به دانشگاه کلمبیای آمریکا رفت و پس از آنکه مدتی را در سال ۱۳۳۷ در دانشگاه کلمبیا به عنوان استاد مدعو در رشته زبان فارسی تدریس کرد، به ایران بازگشت.
آنچنانکه در خاطرات او آمده است، روزی آگاه میشود که در ترکیه ۶۰۰ اثر برگزیده ادبیات غربی ترجمه و چاپ شده است. «من دیدم که ما خیلی از دنیا عقبیم و چرا ما نباید هیچ برنامهای برای ترجمه آثار برجسته زبانهای خارجی داشته باشیم.» او در صدد چاره برآمد تا موسسهای برای ترجمه و نشر ادبیات غربی و جهان راهاندازی کند. چون با «اسدالله علم»، رییس وقت اداره املاک پهلوی، مراوده داشت؛ از او درخواست سرمایه کرد. به این شکل، بنگاه ترجمه و نشر کتاب را بنیانگذاری کرد.
در سال ۱۳۵۳ به پیشنهاد یارشاطر و با بودجه ۲ میلیون دلاری سازمان برنامه و بودجه ایران کار تدوین «دانشنامه ایرانیکا» آغاز شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ بودجه ایرانیکا قطع شد و با تلاشهای یارشاطر بنیاد ملی علوم انسانی آمریکا عهدهدار هزینههای ایرانیکا شد. یارشاطر تاکید میکند در تمام سالهای اشتغال در ایرانیکا، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، هیچ حقوقی برای خود در نظر نگرفت و حتی برای تامین بودجه در سالهای بعد مجموعه شخصی هنری و تاریخی خود را فروخت تا ایرانیکا تعطیل نشود.
او همچنین در نیویورک «مرکز ایرانشناسی» را بنیاد نهاد. او کتابخانه «سعید نفیسی» را خرید و همراه با کتابخانه خودش به این مرکز بخشید. یارشاطر در آمریکا تلاش کرد تا آثار کلاسیک ادبیات ایران به زبانهای غربی و ژاپنی برگردان شوند.
دانشنامه ایرانیکا نمونهای شاخص از تلاشهای مردی است که نزدیک به چهار دهه پیوسته گروهی از نخبگان را از گوشهگوشه جهان گرد هم آورد تا درباره ایران فرهنگی بیندیشند و مطلب بنویسند. در همین ایام بود که مهمترین تصحیح از شاهنامه، به کوشش «جلال خالقی مطلق» و همت و پشتیبانی دانشنامه ایرانیکا تدوین و منتشر شد و یا برخی از کتابهای مهم ادبی تاریخ ادبیات کهن ایران برگردان انگلیسی شدند تا مردمان انگلیسیزبان با داشتههای فرهنگی ایران بیشتر آشنا شوند.
احسان یارشاطر نزدیک به ۱۰ کتاب به زبان انگلیسی دارد و «الاشارات و التنبیهات» (نوشته پورسینا، ترجمهی دکتر یارشاطر)، «پنج رساله» (نوشتهی پورسینا، ترجمه دکتر یارشاطر)، «شعر فارسی در عهد شاهرخ»، «داستانهای شاهنامه»، «داستانهای ایران باستان»، «نقاشی نوین» و «برگزیده داستانهای شاهنامه»، از تالیفات و ترجمههایی است که به زبان فارسی توسط او تهیه شده است.
او پس از انقلاب اسلامی، هیچگاه به ایران نرفت. او گفته بود مطلقا تمایلی به رفتن به ایران ندارد؛ بهخصوص که شنیده بود کوچه و خیابان دیگر شکل و شمایل دوران قدیم را ندارد. یارشاطر میگوید: «وطن برای من جایی است که بتوان برای ایران کار کرد، نوشت، منتشر کرد و فرهنگ ایران را بهتر شناساند.»
احسان یارشاطر در ۱۰شهریور۱۳۹۷ در کالیفرنیا درگذشت.