
تداوم بازداشت و بیخبری از دو شهروند بهایی در کرمان و نوشهر
پس از گذشت چند هفته از بازداشت دو شهروند بهایی در شهرهای کرمان و نوشهر، وضعیت آنها همچنان نامشخص و با بیخبری همراه است.
لیدیا تنها ۲۲ ماه داشت، او تازه پا گرفته بود و کلمات را هنوز بهسختی ادا میکرد؛ اما باید در دادگاه خانواده بوشهر روبهروی قاضی مینشست تا سرنوشتش به زبانی ثقیل، آنطور که در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی باب است، نوشته شود. «سام خسروی» و «مریم فلاحی»، زوج نوکیش مسیحی سرپرستی لیدیا را از ده هفتگی به عهده گرفته بودند، اما قاضی حکم به جدایی کودک از والدینش داد، بااینکه در حکمش اذعان کرده بود رابطه عاطفی میان لیدیا و والدینش چنان شدید است که در صورت جدایی، احتمال اینکه خانواده دیگری سرپرستی او را به عهده بگیرند «صفر است.»
این تنها یکی از روایتهای متعددی است که در کتاب «چرا نوکیشان مسیحی از ایران میگریزند» آمده؛ کتابی از «فرد پطروسیان»، نویسنده، روزنامهنگار و پژوهشگر ایرانی ساکن بلژیک که بهتازگی منتشرشده است.
پطروسیان در این اثر، با تکیهبر روایتهای شخصی نوکیشان مسیحی ایرانی که ناگزیر از کشور گریختهاند، به بررسی اشکال مختلف سرکوب و تبعیض علیه آنها پرداخته است. او در تحلیل خود از چارچوب نظری «یوهان گالتونگ»، بنیانگذار نروژی مطالعات صلح، بهره گرفته و نشان میدهد که چگونه سهگانه خشونت فیزیکی، ساختاری و فرهنگی در وضعیت نوکیشان مسیحی ایران به شکلی درهمتنیده و بهطور مداوم جاری است.
«برای پیشبینی سرنوشت بسیاری از کودکان در ایران، نیازی به گوی بلورین نیست.» کتاب پطروسیان با این جمله تکاندهنده شروع میشود و تاکید میکند که کودکانی که در خانوادههای متعلق به اقلیتهای دینی به دنیا میآیند، از بدو تولد شهروندان درجهدو یا حتی سه به شمار میروند، از حقوق انسانی و مدنی بنیادین محروم هستند و دسترسیشان به آموزش، اشتغال و دیگر فرصتهای اجتماعی بسیار محدود است.
بر اساس دادههایی که فرد پطروسیان در کتاب خود گردآوری کرده، پیش از انقلاب ۱۳۵۷، شمار نوکیشان مسیحی در ایران تنها چند صد نفر برآورد میشد؛ اما امروز، تخمینها از ۴۰۰ هزارتا حتی یکمیلیون نفر حکایت میکنند که رشدی بیش از هزار برابری در چهار دهه را نشان میدهد. این در حالی است که جمعیت سایر اقلیتهای دینی همچون بهاییان، یهودیان و مسیحیان قومی (آشوری، کلدانی، ارمنی)، به شکل معناداری کاهشیافته یا در مواردی چند برابر کمتر شده است.
این دگرگونیِ چشمگیر، از نگاه پطروسیان، تنها یک تحول اعتقادی نیست، بلکه واکنشی عمیق به تجربه زیسته مردم ایران در مواجهه با حکومت دینی و سرکوب سازمانیافته است که بخشی از آن، خود را در «اسلام گریزی» نشان میدهد. او نقش رادیوها و تلویزیونهای ماهوارهای را در شکست مونوپولی رسانهای حکومت و تبلیغ و رشد چشمگیر مسیحیت در ایران انکار نمیکند، اما معتقد است که نهایتا این خود آدمها هستند که انتخاب میکنند، «این خود آنها هستند که در مسیحیت راههایی برای گریز و مقاومت در برابر وضعیت موجود پیداکردهاند.»
به گفته پطروسیان، همه اینها در حالی است که هزینه ایمان آوردن به مسیحیت در ایران و زیر سایه حکومت اسلامی بسیار بالاست و بهراحتی ممکن است به قیمت جان افراد تمام شود. او میگوید «همانطور که در کتاب آمده، هنوز ۲۰۰ ساعت از انقلاب اسلامی نگذشته بود که «ارسطو سیاح»، کشیش ایرانی کلیسای انگلیکن به طرز خشونتباری در شیراز کشته شد.»
جنایتی که شواهد موجود درباره آن نشان میدهد از مدتها قبل برنامهریزیشده بود. قاتلان از ماهها پیش با این عنوان که به مسیحیت علاقهمند هستند به او نزدیک شده و نهایتاً بعدازظهر روز ۳۰بهمن۱۳۵۷، او را در دفتر کارش به قتل رساندند، گلویش را با کارد بریدند و در کنار جسد خونینش «یک گلوله» و یادداشتی یکخطی بهجا گذاشتند: «میتوانستیم این مرتد را با تیر بکشیم، ولی سزای او این است.»
پطروسیان میگوید این سرکوب خشونتبار تنها متوجه نوکیشان مسیحی نیست و همه مسیحیان ارمنی، آشوری و کلدانی را هم در برمیگیرد که به شکلی زیر بار قوانین سختگیرانه جمهوری اسلامی برای ارتباط نگرفتن، راه ندادن و طرد مسیحیان مسلمانزاده نمیروند، کما اینکه اسقف «هایک هوسپیانمهر» و اسقف «تاتائوس میکائیلیان» به همین دلیل توسط دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی به قتل رسیدند.
به باور فرد پطروسیان، در این میان «استقامت و پایداری» نوکیشان مسیحی در باور و ایمانشان به مسیحیت و ماندن در ایران باوجود تمامی خطراتی که با آن روبرو هستند، مهمترین مؤلفه در رشد چشمگیر مسیحیت در ایران است. نکته مهمتر اینکه، نگاهی به نقشه بازداشت و سرکوب نوکیشان مسیحی در ایران نشان میدهد که «آنها در یک شهر یا منطقه متمرکز نبوده و در سراسر پهنه جغرافیایی ایران پراکنده هستند، امری که کار آنها را حتی سختتر هم میکند.»
فرد پطروسیان در بخش تحلیلی کتاب، با بهرهگیری از نظریه سهگانه خشونت یوهان گالتونگ، بهروشنی نشان میدهد که خشونت علیه نوکیشان مسیحی در ایران، فقط محدود به بازداشت و شکنجه نیست، بلکه بخشی از یک سیستم پیچیده و نهادینهشدهٔ تبعیض است.
این نظریه، خشونت را به سه شکل درهمتنیده تقسیم میکند. خشونت مستقیم (جسمی یا فیزیکی) مانند ضرب و شتم، زندان یا اعدام؛ خشونت ساختاری (حقوقی یا نهادی) همچون قوانین تبعیضآمیز، ممنوعیت فعالیت مذهبی، عدم شناسایی قانونی؛ و خشونت فرهنگی که در آن، نفرت و تحقیر اقلیتها از طریق رسانه، آموزش رسمی، ادبیات و گفتار عمومی نهادینه میشود.
پطروسیان اضافه میکند که این الگو صرفا درباره نوکیشان مسیحی کاربرد ندارد، بلکه میتوان آن را برای فهم سرکوبهای اعمالشده علیه دیگر اقلیتها مانند زنان و اقلیتهای جنسی و جنسیتی، دگراندیشان، بهاییان، یارسانیها، سنیها و دیگران نیز به کار گرفت. خشونت ساختاری در ایران، نه اتفاقی، بلکه برنامهریزیشده و متکی به سازوکارهای حقوقی و فرهنگی تثبیتشده است.
این نویسنده معتقد است که حکومت جمهوری اسلامی در هر سه شکل خشونت علیه نوکیشان مسیحی نقش اساسی را ایفا میکند؛ اما در اشکال مشخصی از خشونت فرهنگی، میتوان رد سرکوب اجتماعی و مردمی را هم مشاهده کرد. «برای مثال آنها که در رسانهها و وبسایتهای حکومتی سوالاتی مبنی بر شرایط نجس بودن معتقدان به دیگر ادیان از مراجع تقلید میپرسند، آشکارا به انسانیتزدایی و نامریی سازی اعضای این اقلیتها دامن میزنند. امری که حتی به نظر نمیرسد چندان ناخودآگاه باشد، زیر از باور و اعتقاد دینی افراد ریشه میگیرد.»
پطروسیان به موارد دیگری از خشونت فرهنگی اشاره میکند که گاه به شکل ناخودآگاه و گاه به دلیل «ترس از سرکوب» از سوی جامعه نسبت به نوکیشان مسیحی و اعضای دیگر اقلیتهای دینی روا داشته میشود. برای مثال، برخی از نوکیشان مسیحی پیش از اینکه از سوی حکومت مورد سرکوب قرار بگیرند توسط خانوادههایشان طرد میشوند. یا در مواردی نوکیشان مسیحی پس از بازداشت و سپری کردن احکام زندان به دلیل ترس از سرکوب از سوی دیگر نوکیشان طرد میشوند.
از طرفی، تماشای محصولات رسانهای، سینمایی و تلویزیونی حکومتی که در آنها بهویژه از «زنان مسیحی» در نقش جاسوس استفاده میشود، شکل ناخودآگاهی از خشونت فرهنگی علیه نوکیشان مسیحی است؛ زیرا میتواند به معنی پذیرفتن کلیشههای و اتهاماتی تلقی شود که دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی تحت عنوان «مسیحیت صهیونیستی» به نوکیشان مسیحی نسبت داده و جرمانگاری میکند.
در سالهای گذشته سریالها و فیلمهای امنیتی و جاسوسی بسیاری ازایندست ساختهشده است. برای مثال، «آنیتا قجر (نرسیسیان)» بازیگر ارمنی ایرانی در سریالهای امنیتی «گاندو ۲» و «رخنه» در نقشهای جاسوس به بازی گرفتهشده است. «نانت تومه امرود»، بازیگر زن آشوری نیز در سریال «ترور» و «بیاینا محمودی»، بازیگر زن ارمنی در سریال «گاندو ۲» در همین نقش به کار گرفتهشدهاند. در سریال جاسوسی «ناریا» نیز، «زهرا فراهانی» اگرچه خود مسیحی نیست، اما نقش یک جاسوس ارمنی ایرانی بهنام «میلا» را بازی میکند.
چنین بازنماییهایی که در حوزه خشونت فرهنگی قرار میگیرند آشکار فضای اجتماعی و افکار عمومی را برای عادیسازی و پذیرش خشونت فیزیکی و ساختاری مانند برخوردهای امنیتی و سرکوب قضایی علیه اعضای اقلیتهای دینی مهیا میکند.
جمهوری اسلامی با بهرهگیری از سهگانه خشونت ساختاری، فیزیکی و فرهنگی، تنها به حذف فیزیکی یا قضایی نوکیشان مسیحی اکتفا نکرده است، بلکه آنان را در نظام حقوقی و فرهنگی کشور به سطحی از نامرئییودن یا بیهویتی قانونی تنزل داده است. فرد پطروسیان برای توضیح این فرایند از مفهوم «شبح سازی» استفاده میکند و میگوید «جمهوری اسلامی عملا میگوید که شما وجود ندارید و این ادعا را تا پس از مرگ هم امتداد میدهد بهگونهای که شاهدیم چطور پیکر بیجان اعضای اقلیتهای دینی را حتی از گور بیرون میکشد، زیرا اصرار دارد بگوید که شما عدهای اشباح بیش نیستید.»
فرد پطروسیان در کتابش اشاره میکند که نوکیشان نماد کسانی هستند که در غیاب آزادی عقیده، حق زیستن با صدای شخصی خود را پس میگیرند. آنها باوجود بی حقوقی کامل، ساختارهای جایگزین مانند کلیساهای خانگی، آموزش آنلاین و نیایشهای جمعی در سکوت را برساختهاند.
بنابراین میتوان گفت که داستان نوکیشان در ایران تنها روایت دینباوری نیست، بلکه روایت حق انتخاب، حق بیان و مقاومت در برابر نظامی است که هیچ صدایی غیر از بازتاب صدای خود را برنمیتابد. همانطور که برای بهاییان و یارسانیها در باور به یک دین خاص خلاصه نمیشود و در راهحلهای آلترناتیوی برای مقاومت و زندگی مانند دانشگاه آنلاین بهاییان یا شعر و موسیقی برای یارسانیها تجلی مییابد.
پطروسیان تاکید میکند که دفاع از حقوق نوکیشان مسیحی، دفاع از حق آزادی برای همگان است، زیرا «هدف نهایی این است که دفاع و حمایت از حقوق انسانی افراد فارغ از دین، جنسیت یا ملیت بهصورت ساختاری، قانونی و حقوقی دربیاید.» تنها در این صورت میتوان تضمین کرد که کسی به خاطر تعلقش به اندیشه، دین، یا اقلیت خاصی مورد سرکوب و تبعیض قرار نمیگیرد.
روایت نوکیشان مسیحی در ایران، تنها شرح یک تغییر آیینی نیست، بلکه بازتابی از تلاقی سهگانه خشونت است که جمهوری اسلامی علیه هر کس که از هنجارهای دینی و سیاسی آن فراتر رود، به کار میگیرد. آنطور که فرد پطروسیان در کتاب خود توضیح میدهد، در ایران حق ایمان به آیینی غیر از دین رسمی، به امری سیاسی و مجرمانه تبدیلشده است. اگر دفاع از این حق به رسمیت شناخته نشود، در آیندهای نهچندان دور نوبت به هر اقلیت دیگری خواهد رسید. آنگاه هیچکس، حتی باورمندان به دین رسمی کشور، از سرکوب در امان نخواهد بود.
پس از گذشت چند هفته از بازداشت دو شهروند بهایی در شهرهای کرمان و نوشهر، وضعیت آنها همچنان نامشخص و با بیخبری همراه است.
آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل در گزارشی که در روزهای گذشته منتشر شد، آزار و سرکوب بهاییان در ایران را در زمره جدیترین نگرانیهای حقوق بشری جهان عنوان کرد. با این حال احضار، بازداشت، تفتیش منازل و مصادره اموال بهاییان همچنان ادامه دارد. این در حالی است که مسعود پزشکیان، رییس جمهوری ایران اهداف خود را از سفر به آمریکا و شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل عدالت، حق و انسانیت اعلام کرده است.