در روزهایی که رابطه ایران و اسراییل به اوج تنش و تقابل نظامی رسیده، یادآوری پیوندهای تاریخی، دینی و فرهنگی این دو ملت، بیش از همیشه تلخ، پیچیده و ضروری بهنظر میرسد. تقابلی که با در هم شکستن دیوار صوتی در آسمان شروع میشود و بر خانهها و خیابانهای سرزمینی فرود میآید که روزگاری محل همزیستی ناهموار این دو فرهنگ بوده است. افسانهها، کتاب مقدس و شواهد تاریخی از حضور بیش از ۲۷۰۰ ساله یهودیان در ایران حکایت میکنند.
علاوه بر اینکه در بسیاری از اعیاد یهودی ردی از فرهنگ ایران دیده میشود، در مراسم و مناسک ایرانی هم نشانههایی از فرهنگ و تاریخ یهودیان وجود دارد. «پوریم» که روایت آن در کتاب «استر» آمده، یکی از مهمترین مناسبات مشترک میان ایرانیان و یهودیان است، که گاه نماد دوستی و گاه بهانهای برای دشمنی و نفرت تاریخی میان دو ملت بوده است.
«شاووعوت» یا «جشنواره هفتهها»، یکی از سه عید اصلی یهودیان است که در روز ششم «سیوان» تقویم عبری جشن گرفته میشود و امسال در ماه خرداد شمسی برگزار شد. این جشن برای یهودیان، گرامیداشت زمانی است که «موسی»، پیامبر و رهبر جامعه یهودی، در کوه سینا، ده فرمان را از خدا دریافت کرد.
«فرزاد شفا»، پژوهشگر دینی یهودی ایرانی ساکن لسآنجلس
«فرزاد شفا»، پژوهشگر تاریخ یهود و مدیر سایت «شالوم ایران»، درباره ریشه دینی و تاریخی عید «شاووعوت» یا «جشنواره هفتهها» میگوید: «شاووعوت در پنجاهمین روز پس از موعد «پسح»، عید خروج یهودیان به رهبری موسی از مصر، برگزار میشود. یهودیان در این ۴۹ روز، مسیر سختی را پیمودند و به دامنه کوه سینا رسیدند. اما این تنها یک مسیر زمینی نبود، بلکه سفری معنوی بود که یهودیان با طی آن، به درجهای از معنویت رسیدند که برای دریافت ده فرمان و سپس تورات آماده شوند.»
بهگفته شفا، یهودیان زمانی که در مصر زندگی میکردند در قید و بند و بردگی بودند و از نظر معنوی ۴۹ مرتبه از شان و منزلت ابتدایی انسانی که همسان با خاک است فروتر رفته بودند. امروزه یهودیان از روز دوم پسح هر شب دعا میکنند و تورات میخوانند تا یک بار دیگر آن مسیر معنوی و روحانی را طی کنند و برای برگزاری شاووعوت آماده شوند.
او که دوران کودکی تا جوانیاش را در ایران و در میان یهودیان شیراز زندگی کرده، جزییات چندانی از برگزاری شاووعوت در اماکن عمومی آن زمان به یاد ندارد. شفا این را به کمرنگ بودن اعتقادات مذهبی خود در آن زمان نسبت میدهد، اما میافزاید: «با اینکه یهودیان ایران در دوران پهلوی نسبت به دیگر دورههای تاریخی، وضعیت بهتری داشتند، آیینهای دینی و فرهنگی آنها همچنان به خانهها، خانوادهها و کنیسهها محدود بود.»
شفا اضافه میکند که حتی جشن «پوریم» هم که بیشترین ارتباط ریشهای و تاریخی را با فرهنگ ایرانی دارد، در آن زمان تنها به خواندن «مگیلا» (کتاب استر)، در خانهها و کنیسهها محدود بود و برگزاری دیگر مناسک و مراسم مربوط به آن، بهشکلی که امروز در اسراییل رایج است، در مخیله هیچ یهودی ایرانی نمیگنجید.
این پژوهشگر آیین یهودی که سالهای زیادی بر نسبتهای تاریخ دینش با فرهنگ ایرانی کار کرده، میگوید: «شاووعوت تنها در میان یهودیان ایرانی به اسم «موعد گل» شناخته میشود.» او این نام شاعرانه را نشانهای از پیوند عمیق فرهنگ ایرانی و زبان فارسی با تاریخ یهودیان میداند.
به گفته شفا، نام «موعد گل» احتمالا از این باور سرچشمه میگیرد که در زمان دریافت تورات، کوه سینا پوشیده از گل شده بود. با این حال، نه امروزه و نه در گذشته، در زمان برگزاری این جشن، خبری از گلباران و تزیینات خاص آن در خیابان و محل کسب و کار یهودیان ایرانی به چشم نمیخورد.»
فرار از مصر، اثر «آلبرت لی واگنر»، ۱۹۷۵
وضعیت یهودیان ایران در دورههای مختلف
نگاهی دقیقتر به تاریخ سکونت یهودیان در پهنه سرزمینی ایران نشان میدهد، که آنها جز در دورههای کوتاهی در زمان «هخامنشیان»، «اشکانیان»، «نادرشاه افشار»، پس از حمله مغولها، مدتی پس از انقلاب مشروطه و دوران پهلوی، همواره با تبعیض و محدودیتهای شدید روبهرو بودهاند.
یهودیان در دوران صفویه «نجس» شمرده میشدند، از این رو در روزهای بارانی از رفتوآمد در معابر عمومی منع میشدند. ظاهر شدن یهودیان در روزهای تاسوعا و عاشورا در کوچه و خیابانها میتوانست به قتل فوری آنها منجر شود. شرایط هولناکی که جز در دوره کوتاهی در زمان نادرشاه افشار تا اواخر دوره قاجار ادامه داشت. یهودیان در آن دوران، ملزم به پوشیدن لباسهای ارزان و دوختن پارچههای کوچک زردرنگ بر روی آن بودند که «یهودی فش» نامیده میشد.
به روایتی، «در مراسم جشن نوروز در دوره ناصرالدینشاه قاجار، یک یهودی را به داخل حوض وسط میدان ارگ میانداختند تا اسباب خنده مردم را فراهم کنند!» تا اوایل قرن بیستم، اگر یهودی مسلمانشدهای از پذیرش غذای تعارفی از دست یک مسلمان خودداری میکرد، ممکن بود به ظن اینکه نگران رعایت احکام غذای «کاشر» بر اساس دین یهودی است، کشته شود.
احکام غذای «کوشر» در دین یهودی، شامل محدودیتهای غذایی، مانند ممنوعیت خوردن گوشت خوک و شتر و شترمرغ، یا برخی غذاهای دریایی مانند میگو و نحوه ذبح حیوانات میشود. فرزاد شفا توضیح میدهد «کوشر (כשר) در زبان عبری به معنی «آماده شده» است. کاشر در آیین شاووعوت اهمیت نمادینی مییابد، زیرا یهودیان پس از نزول تورات، با این احکام آشنا شدند. بسیاری به همین مناسبت در شاووعوت فقط غذاهای لبنیاتی میخورند.»
«مهرداد امانت»، مورخ ایرانی در مقاله «پایداری فرهنگی در ایران معاصر؛ جنازههای بیخانمان و سنگِ گورهای شکسته» به نقل از زندگینامه خودنوشت «آقاجان شاکر»، سرنوشت فروشنده دورهگرد بینوایی را روایت میکند که در حومه اراک، تنها دلیل اینکه بهجای غذای تعارفی، سیبزمینی آبپز درخواست کرده بود، کشته شد: «او را خفه کردند، جمجمهاش را شکستند و پوست صورتش را کندند.»
این شرایط با انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به غیرقابل تحملترین حد خود رسید، اتفاقی که به گفته «رویا حکاکیان»، نویسنده ایرانی-آمریکایی در مقالهای با عنوان «نامه به یک ایدهآلیست ضد صهیونیست»، منجر به تبعید و فرار بیش از ۹۰ هزار یهودی از ایران به کشورهای مختلف، از جمله اسراییل شد.
حکاکیان در بخشی از این نوشته داستان غمانگیز زندگی شوهرعمهاش را روایت میکند که چند هفته پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در مغازه پارچهفروشیاش در شهر خوانسار، پس از شنیدن چند فریاد «گم شید یهودیا!» کشته شد، همه دارایی و اموالش به تاراج رفت، سپس در شعلههای آتش سوزانده شد.
سرنوشتی آشنا برای بسیاری از یهودیان ایرانی، مانند «حبیب القانیان»، کارآفرین، سرمایهدار و رییس انجمن کلیمیان ایران در سال ۱۳۵۷ که بر اساس کتاب «خاطرات خاخام یدید یا شوفط» نوشته «منوچهر کهن»، ماموران پس از تیرباران او، بر سر بردن کفشهایش «با هم بگو مگو داشتند و سر و کله هم میزدند.»
معماری اضطراب در محلهها و خانههای یهودیان ایران
محلههای یهودینشین در شهرهای مختلف ایران، چنانکه هنوز در آثار بهجا مانده از آنها مشاهده میشود، اغلب با دیوارها و پشتبامهای بلند مرتبط به هم، کوچههایی تنگ و درهای ورودی با طاقهای کوتاه از سایر بخشهای شهر جدا میشدند.
محله یهودیان شیراز، سال ۲۰۱۱، برگرفته از وبسایت «مرکز پژوهش و مطالعات یهودیان ایران»
فرزاد شفا، اگرچه چیزی از برگزاری موعد گل در ایران به یاد نمیآورد، اما این جزییات پیچیده معماری را بهخوبی به یاد دارد: «کوچههای تنگ و متقاطع، مانع هجوم سریع مهاجمان میشد و سرعت حملات به جان و مال یهودیان را کم میکرد.»
او اضافه میکند: «کوتاهی طاق درها از ورود همزمان و سریع آنها به داخل خانه جلوگیری میکرد. پشتبامها از طریق اتصالاتی که به هم داشتند، هم راه فرار بودند، هم در مهلکههای کمی هولناکتر بهعنوان سکوی ریختن آب جوش بر سر مهاجمان کاربرد مییافت.»
ضلع غربی محله کوی «هفت کنیسا» واقع در محله «عولادجان» تهران
با این شرح، دلیل اینکه چرا فرزاد شفا جزییات چندانی از برگزاری شاووعوت یا دیگر اعیاد یهودیان در ایران به یاد ندارد، کمی روشنتر میشود. سرکوب و طرد یهودیان در ایران به حدی بوده و تلاش آنها طوری بر بقا و زنده ماندن متمرکز بوده، که برگزاری مراسم و اعیاد دینی در ملا عام و اماکن عمومی بیشتر شبیه به یک رویا میماند.
شفا به سنت مالیدن انگشت کودکان یهودی به عسل در سه سالگی برای آموزش الفبای عبری اشاره میکند ومیگوید: «مواجهه با راز و رمز زبان و کتاب مقدس باید با طعم شیرینی همراه باشد، نه از در ترس، تحقیر یا گریز.»
با اینحال، تاریخ حضور یهودیان در ایران نشان میدهد که در بیشتر مواقع، آنچه در حافظه جمعی ثبت شده، نه گل و عسل، بلکه اضطراب، تبعیض و زخمهای انباشته است. چه در معماری خانهها، چه در زبان کوچه و بازار، و چه در ضربالمثلها و حکایات عامیانه.
شاووعوت، اگرچه به ظاهر جشن است، اما در روایت یهودیان ایرانی، بیش از آنکه یادآور گلهای کوه سینا باشد، بازتابنده عطشی تاریخی برای امنیت، کرامت، و زبان مقدسی است که هنوز در انزوا و تاریکی زمزمه میشود.