زنان بهایی که به خاطر اعتقادشان اعدام شدند

یکی از نخستین حربه‌های جمهوری اسلامی برای سرکوب پیروان آیین بهایی، اعدام آن‌ها بود. در سال‌های اولیه استقرار رژیم اسلامی در ایران، ده‌ها شهروند بهایی، از زن و مرد، در شهرهای مختلف ایران به اتهام اعتقادات مذهبی تیرباران شدند.

کیان ثابتی

یکی از نخستین حربه‌های جمهوری اسلامی برای سرکوب پیروان آیین بهایی، اعدام آن‌ها بود. در سال‌های اولیه استقرار رژیم اسلامی در ایران، ده‌ها شهروند بهایی، از زن و مرد، در شهرهای مختلف ایران به اتهام اعتقادات مذهبی تیرباران شدند. 

در خرداد ۱۳۶۲، ۱۰ زن بهایی که در بین آن‌ها نوجوان ۱۷ ساله هم بود را در شهر شیراز اعدام کردند. این اقدام با واکنش منفی مجامع بین‌المللی حقوق بشری روبه‌رو و جمهوری اسلامی مجبور شد از اعدام زنان بهایی دست بکشد ولی هم‌چنان به اعدام مردان بهایی ادامه داد.  

درباره زنانی که تنها به خاطر عقیده اعدام شده‌اند، چه می‌دانیم؟ زنان بهایی که در جمهوری اسلامی اعدام شده‌اند، چه کسانی هستند؟

***

«بهیه نادری» نخستین زن بهایی است که توسط رژیم جمهوری اسلامی ناپدید و اعدام شد. از چگونگی محاکمه، اعدام و محل دفن او هیچ اطلاعی در دست نیست.

در ۳۰ مرداد ۱۳۵۹، گروهی افراد مسلح به محل تشکیل شورای مدیریت جامعه بهایی ایران به نام «محفل روحانی ملی» در منزل یکی از بهاییان تهران حمله کردند. ماموران ۹ عضو این شورا و دو بهایی دیگر را بازداشت و به مکان نامشخصی انتقال دادند. بهیه نادری ۶۲ ساله یکی از اعضای این شورا بود که از سوی بهاییان برای اداره امور جامعه بهایی انتخاب شده بود.

خانواده‌های ۱۱ بهایی دستگیر شده مدتی طولانی به مراجع مختلف قانونی، از جمله «محمد بهشتی» رییس وقت قوه قضاییه، «قدوسی» دادستان کل انقلاب در آن زمان  و «اکبر هاشمی رفسنجانی» رییس وقت مجلس شورای اسلامی مراجعه کردند ولی هیچ‌کدام پاسخ روشنی در مورد بازداشت شدگان ندادند.

رفسنجانی در دیداری در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۹، دستور دستگیری ۱۱ بهایی را تایید کرد ولی خانواده‌ها تا پایان مراحل بازپرسی، اجازه ملاقات نداشتند.

یک ماه بعد، هاشمی رفسنجانی حرف خود را عوض کرد و گفت که دولت هیچ عضو محفل ملی بهایی را بازداشت نکرده است.

تا امروز، از سرنوشت ۱۱ بهایی بازداشت شده، از جمله بهیه نادری خبری نیست و پس از ۴۲ سال از ناپدید شدن این افراد، از آن‌ها به عنوان کشته شدگان در زندان‌های جمهوری اسلامی یاد می‌شود.

«ژینوس محمودی» (نعمت) دومین زن بهایی است که در راه عقیده اعدام شد. او نخستین زن هواشناس در ایران و از فعالان جامعه زنان در پیش از انقلاب بود. همسرش، «هوشنگ محمودی»، از اعضای اولین ملی بهاییان ایران بود که توسط نیروهای رژیم اسلامی ربوده شدند.

پس از ناپدید شدن محفل روحانی ملی اول، ژینوس محمودی و چند تن دیگر از بهاییان کشور به عنوان محفل روحانی ملی بعدی از طرف بهاییان انتخاب شدند تا به امور جامعه بهایی ایران رسیدگی و مدیریت کنند.

روز ۲۲ آذر ۱۳۶۰، ماموران به محل تشکیل محفل روحانی ملی بهاییان در منزل شخصی یکی از بهاییان تهران حمله و ژینوس را به همراه هفت عضو دیگر دستگیر کردند.

ژینوس در حالی بازداشت شد که او هم‌چنان به دنبال پیدا کردن نشانی از همسر ناپدید شده‌اش بود.

از تاریخ دستگیری تا اعدام ژینوس محمودی ۱۴ روز طول کشید. طی این دو هفته، اجازه تماس تلفنی یا دیدار با خانواده‌اش نداشت. بازداشت شدگان از حق دسترسی به وکیل محروم بودند. از چگونگی تشکیل دادگاه ژینوس محمودی هیچ اطلاعاتی موجود نیست. اجساد اعدام شدگان بهایی بدون اطلاع خانواده و انجام مراسم مذهبی، توسط ماموران در گورستان دفن شد.

۳۴ سال بعد، نواری ویدیویی از جلسه دادگاه هفت عضو محفل ملی بهاییان توسط یکی از دست‌اندرکاران دادگاه انقلاب از کشور خارج و منتشر شد. تصویر و نامی از ژینوس در فیلم منتشره نبود اما او با بقیه اعضا در روز ششم دی اعدام شد.

دختر ژینوس محمودی بر این باور است که عدم حضور فیزیکی مادرش در دادگاه به دیدگاه زن‌ستیزی حاکمان جمهوری اسلامی برمی‌گردد، زیرا برای آن‌ها قابل درک نبود که یک زن را به عنوان مدیر جامعه‌ای بپذیرند و با او مذاکره کنند.

هشت روز بعد از اعدام ژینوس، دو زن بهایی دیگر به نام‌های «شیوا اسداله‌زاده» (محمودی) و «شیدرخ امیرکیا» به حکم دادگاه انقلاب تهران به جوخه اعدام سپرده شدند.

این دو زن بهایی روز ۱۰ آبان ۱۳۶۰ در جلسه‌ای مذهبی دستگیر شده بودند. گزارش‌ها حاکی از آن هستند که بازجویان این دو زن بهایی را در طی بازجویی‌ها، به شدت تحت شکنجه فیزیکی و روانی قرار داده‌ بودند تا آن‌ها را مجبور به دست کشیدن از اعتقاد مذهبی خود و گرویدن به اسلام کنند ولی با مقاومت و عدم تغییر عقیده از سوی آن‌ها روبه‌رو شدند.

هفت شهروند بهایی، از جمله شیوا اسداله‌زاده و شیدرخ امیرکیا روز ۱۲ دی ۱۳۶۰ در جلسه‌ای غیرعلنی و بدون داشتن وکیل، محاکمه و به اعدام و مصادره اموال محکوم شدند. یکی از هم‌بندی‌های آن‌ها تعریف کرده است که از طرف نماینده دادگاه، هر کدام از متهمان به طور جداگانه احضار و حکم‌‌ها به آن‌ها ابلاغ شده بود.

به آن‌ها گفته بودند اگر از دیانت بهایی برگردید، آزاد خواهید شد. این پیشنهاد با پاسخ منفی هر هفت تن روبه‌رو شده بود. یک روز بعد از جلسه دادگاه، هر هفت نفر بدون داشتن حق دادرسی مجدد اعدام شدند. اجساد آن‌ها بدون اطلاع خانواده و برگزاری مراسم دینی، در گورستان «خاوران» دفن شد. در زمان اعدام، شیوا اسداله‌زاده ۳۶ ساله و شیدرخ امیرکیا ۴۶ ساله بود.

«اشراقیه فروهر» و «محمود فروهر» از نخستین ساکنان شهرک تازه تاسیس «گوهردشت» در پیش از انقلاب، مرداد ۱۳۶۰ در منزل شخصی خود در گوهردشت کرج دستگیر شدند. ضرب ‌وشتم، ضربات شلاق و حبس انفرادی از جمله شکنجه‌هایی بود که بر این زوج بهایی سالمند در طی ۹ ماه بازداشت اِعمال شد تا آن‌ها را از اعتقادات‌ قلبی خود برگردانند.

در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۱ خورشیدی، اشراقیه فروهر، ۵۸ ساله، با هیکلی نحیف و زجر کشیده از فرط شکنجه‌های جسمانی و روانی، به همراه همسر و یک فرد بهایی دیگر به اتهام پیروی از دین بهایی در کرج تیرباران شدند. در آن زمان، دادستان کرج معمم ۲۲ ساله‌‌ تازه‌کاری به نام «ابراهیم رئیسی» بود.

«جلالیه مشتعل اسکویی»، ششمین زن بهایی اعدام شده در دوران حکومت اسلامی است. او آذر ۱۳۶۰ در ارومیه دستگیر و در روز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱، در سن ۶۱ سالگی به اتهام اعتقادات دینی تیرباران شد.

جلالیه مشتعل معلم قدیمی و سرشناس مدرسه در ارومیه بود. بازجویان به او تهمت زده بودند که موجب فساد بچه‌ها در مدرسه شده است. جلالیه بارها تحت شکنجه و تازیانه‌های شلاق قرار گرفت تا از دین خود برگردد و آزاد شود ولی او هیچ‌گاه نپذیرفت.

«هما میرافشار»، شاعره مشهور ایرانی که چهار ماه با جلالیه هم‌سلول بوده است، از این زن بهایی به عنوان زنی با شهامت، شیردل و شیرزن یاد می‌کند.

او واقعه اعدام جلالیه را این‌گونه تعریف می‌کند: «وقتی او را به مسلخ می‌برند، از او می‌خواهند تا به دین اسلام درآید و بخشیده شود ولی او به آن‌ها گفته بود آیا اگر من به دین اسلام درآیم، دیگر خراب کننده‌ افکار بچه‌های مردم نیستم؟ من این ظلم و ستم و کشت و کشتار را نمی‌خواهم، من از اعتقادم بر نمی‌گردم. سپس در پاسخ پسرک بازجویی که ظاهراً او را دلالت می‌کرد، گفته بود که من هزارها مثل تو را آدم کرده‌ام، تو نمی‌خواهد به من درس بدهی! نزدیک صبح نوزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ شمسی، او را برای مراسم اعدام به همراه یک مرد بهایی به لب دریا برده بودند. خواسته بود که چشم‌ها و دست‌هایش را نبندند و رشیدانه ایستاده و با یک گلوله جان سپرده بود.»

صبح روز چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۶۱، «ایران رحیم‌پور» به اتهام پیروی از آیین بهایی، در زندان دزفول اعدام شد. ماموران از تحویل جسد او به خانواده‌اش خودداری کردند. از چگونگی و محل دفن او هم هیچ اطلاعی در اختیار نیست. این شهروند بهایی در هنگام دستگیری باردار بود و فرزندش را در زندان به دنیا آورد.

این مادر و نوزاد به مدت شش ماه در یک سلول انفرادی در زندان دزفول با هم‌دیگر به‌سر بردند تا آن‌ که یک روز ماموران نوزاد شش ماهه را از آغوش مادرش جدا کردند. این آخرین دیدار مادر و فرزند بود و بعد از آن، ایران دیگر هیچ‌وقت چهره فرزندش را ندید.

بازجویان تنها شرط برای بازگرداندن فرزند را انکار آیین بهایی و مسلمان شدن دانسته بودند. از سرنوشت کودک اطلاعی در دست نیست.

«طوبی زائرپور» یکی دیگر از پیروان آیین بهایی است که در سن ۵۱ سالگی در شهر شیراز اعدام شد. او در اول آبان ۱۳۶۰ بازداشت شده بود. ۵۵ روز در بازداشت‌گاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و به سختی تعزیر و شکنجه شد. بعد او را به زندان «عادل‌آباد» منتقل کردند. در زندان بیماری زخم معده داشت اما به او اجازه ندادند تا دارو مصرف کند. در روز ٢١ اسفند ۱۳۶۱، به همراه دو بهایی دیگر در میدان «چوگان» شیراز به دار آویخته شد. جسد آن‌ها را به خانواده‌های‌شان تحویل ندادند و مامورین بدون اطلاع خانواده، در گورستان بهاییان شیراز به خاک سپردند.

در ۲۸ خرداد ۱۳۶۲، ۱۰ زن بهایی در شهر شیراز اعدام شدند. رده سنی اعدام شدگان از دختر ۱۷ ساله تا پیرزن ۵۷ ساله بود. در بین اعدامی‌ها، یک مادر و دختر بهایی، مادری که پسرش را دو روز پیش اعدام  کرده بودند، دختری که پدرش سه ماه پیش اعدام شده بود، زن جوانی که همسرش را دو روز قبل اعدام کرده بودند و چندین دختر جوان زیر سن ۳۰ سالگی دیده می‌شدند.

اتهام همه‌ آن‌ها، پیروی از آیین بهایی بود.‌ حجت‌الاسلام «قضایی»، حاکم شرع وقت شیراز در پایان جلسه دادگاه به هر کدام از متهمان اعلام کرده بود دو راه بیشتر ندارد؛ یا اسلام یا اعدام!

به دستور دادستان، باید از هر کدام از بهاییان چهار مرتبه استتابه می‌گرفتند و اگر توبه نمی‌کردند، آن‌ها را اعدام می‌کردند یا به قول خودشان، «حکم الهی» را جاری می‌ساختند.

اعدام این ۱۰ زن بهایی به اتهام عقیده بر اساس حکم دادگاه‌های چند دقیقه‌ای غیرعلنی و بدون داشتن حق وکیل، یادآور محاکم «انکیزیسیون» (تفتیش عقاید) قرون وسطایی بود. این اعدام‌ها با محکومیت‌ها و واکنش‌های شدید مجامع بین‌المللی حقوق بشر مواجه شد، به طوری که بعد از این واقعه، جمهوری اسلامی دیگر هیچ زن بهایی را اعدام نکرد.

اسامی اعدام شده عبارت بود از:

– عزت جانمی (اشراقی)، ۵۷ ساله

 -رویا اشراقی، ۲۳ ساله

-نصرت غفرانی، ۴۶ ساله

-طاهره ارجمندی (سیاوشی)، ۳۰ ساله

زرین مقیمی، ۲۹ ساله

اختر ثابت سروستانی، ۲۵ ساله

-سیمین صابری، ۲۵ ساله

شیرین دالوند، ۲۶ ساله

مهشید نیرومند، ۲۷ ساله

-مونا محمودنژاد، ۱۷ ساله

*دیانتی ممنوع، مرکز اسناد حقوق بشر ایران، فروردین ۱۳۸۶

 

 

اشتراک‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی

خبرنامه

با عضویت در خبرنامه از آخرین اطلاعات منتشر شده در سایت آگاه شوید

دیگر خبرها

اخبار

بازدید سلطنتی و خانم مدیر خارجی در همدان؛ درباره مدارس آلیانس

یکی از روزهای سال ۱۹۳۶ (۱۳۱۵) است. «رضا شاه» دارد از مدرسه‌ای یهودی در همدان بازدید می‌کند. از اینکه می‌بیند همه‌جا پر از گردوخاک است اوقاتش تلخ شده. به‌علاوه، گویا انتظار نداشته که پسربچه‌های دانش‌آموز را با لباس ملوانی به حضور او بیاورند. از همه این‌ها گذشته، می‌بیند مدیر مدرسه هم زنی است جوان و خارجی. با‌این‌حال، زن که «باتیا براسور کوئنکا» نام دارد، خود را به فارسی فصیح به شاه معرفی می‌کند.

درباره ما

در این وبسایت اطلاعات مربوط به ادیان و مذاهب ایران گردآوری شده ودر درسترس شما قرار دارد. با مراجعه به فهرست و گزینه‌های سایت، به این اطلاعات دسترسی پیدا خواهید کرد. 

© Copyright Off-Centre Productions 2021