ابتدا، به تهدیدات بازجو اصلی پروندهاش در ۳۸ روز بازداشت در اداره اطلاعات کرج میپردازد، که بازجو از او خواسته تا در پاسخ پرسشهایش، آنچه او میگوید بنویسد، نه آنچه حقیقت است. بازجو او را تهدید کرده که در صورت عدم همکاری، روند دادرسی را جوری پیش خواهد برد که تا اعلام رای دادگاه تجدید نظر با وثیقه آزاد نشود، و حکم سنگینی هم برایش صادر شود. حتی یکبار، بازجو پس از ده جلسه بازجویی، کلیه ورقههای بازجویی را که مطابق میلش نبود، پاره کرد.
پیام ولی به یک بازجو دیگر هم اشاره میکند که تنها یک جلسه او را بازجویی کرده است. این فرد هم تهدیدات بازجو اصلی را ادامه داده و گفته است که قوهقضاییه و مجلس تحت اختیار ما هستند و هرچه ما بگوییم انجام میدهند. این شهروند بهایی در ادامه مینویسد:
«با توجه به اینکه از دوران بازداشتم نزدیک به دو ماه میگذرد و بازپرس مربوطه نیز بدون توجه به دفاعیات بنده کیفرخواست را صادر و به دادگاه ارسال نموده است، گفته و تهدید کارشناس اطلاعات، یا بازجویان اطلاعات که میتوانند نظرشان را در نهادهای قضایی اعمال کرده، به حقیقت نزدیکتر میشود.»
آقای ولی در بخشی از این نامه، عدم اجازه دسترسی وکلای بهاییان بازداشت شده به پرونده متهمانشان را ناعادلانه و تبعیض بر شهروندان بهایی عنوان میکند:
«حضرت عالی از ورود وکیل پروندههای بهاییان در آن شعبه خودداری نمودهاید و گفتهاید که وکلا در خصوص بهاییان میتوانند بعد از دادگاه اصلی و در دادگاه تجدید نظر از آنان دفاع کنند. متاسفانه وقتی حاکم دادگاه اجازه دفاع از متهم را به وکیل نمیدهد و میگوید در دادگاه تجدید نظر دفاع کند، آیا رای خود را قبل از روز دادگاه نداده است؟ آیا این روند غیر عادلانه دادرسی در ادامه تبعیض و تهدیدات ضابطین نیست؟»
موضوع دوم که در نامه مطرح شده، مردود دانستن اتهام تحریک به اعتراضات در فضای مجازی است. پیام ولی مینویسد این اتهام براساس یک پست اینستاگرامی به او وارد شده که نوشته است: «برخی از مامورین امنیتی و انتظامی با زدن مردم هنگام بازداشت، مدعی هستند مرحومه مهسا امینی در زمان بازداشت ضربوشتم نشده است.»آقای ولی در رد اتهام مزبور مینویسد که «اولا نوشتهام که آن نهادها مدعی هستند که مرحومه مهسا امینی را در مدت بازداشت نزدهاند. دوما متاسفانه و لااقل در خصوص بنده در زمان بازداشت، این ادعا باطل است.»
او سپس در ادامه موضوع ضربوشتم خود در هنگام دستگیری و عدم رسیدگی پزشکی در زندان را تعریف میکند:
«متاسفانه و لااقل در خصوص بنده در زمان بازداشت، این ادعا باطل است. زیرا در تاریخ ۲مهر۱۴۰۱، در زمان بازداشتم، وقتی در محل کارم مشغول بودم، وقتی از مامورین وزارت اطلاعات کرج درخواست نشان دادن حکم بازداشتم از مراجع ذیصالح نمودم که اسم بنده در حکم باشد، آنها حکمی که اسم بنده در آن باشد، نداشتند و وقتی خواستم در برابر این عمل غیر قانونی با ۱۱۰ تماس بگیرم، من را از این عمل منع کرده و با ضربات محکم بر سر و کمرم مرا بازداشت کردند، به نحوی که بر اثر ضربات سختی که بر سرم خورده بود تا سه روز سرگیجه شدید و تعادل درست راه رفتن نداشتم و نگرانی اینکه دچار ضربه مغزی شده باشم، بسیار بالا بود؛ من در آن زمان نه متواری و نه در خیابانها بودهام.
طبق قانون میبایست حکم بازداشت با اسم و فامیل بنده ارائه میشد که نشد، و فردای آن روز وقتی مرا برای تفهیم اتهام به دادسرا منتقل کردند، از بازپرس به دلیل آسیبهای جدی در سر و کمرم ایجاد شده بود درخواست پزشک قانونی نمودم که متاسفانه این درخواست هم به جایی نرسید، تا بعد از یک هفته، کلیه آثار ضربوشتم در سرم خوب شد.»
و در ادامه نتیجه میگیرد که با توجه به ضربوشتم خودش در هنگام دستگیری، آیا نوشتن این متن در اینستاگرام کذب بوده است؟ آیا گفتن و نوشتن حقیقت در کجای قانون سبب تحریک برای ایجاد اغتشاشات شده و یا میشود؟
این زندانی بهایی این طور ادامه میدهد که اکثر فالوورهای او در اینستاگرام بهاییان هستند. کدامیک از هموطنان بهایی بعد از پست اینستاگرامی او تحریک شدند و به اعتراضات پیوستند؟ هیچ فرد بهایی شاهد این مدعا نیست، پس اتهام منتسبه به او هم صحت ندارد و نادرست است.
موضوع سوم، اتهام تبلیغ علیه اسلام است که به پیام ولی نسبت داده شده است. او تعجب خود را از اتهام وارده ابراز میکند، زیرا هیچگونه پرسشی در مورد این موضوع در هیچکدام از جلسات بازجویی و بازپرسی انجام نگرفته است. او در پایان مینویسد:
«با توجه به اینکه بهایی هستم و بر کلیه ادیان الهی از جمله اسلام به عنوان دین آسمانی، معتقد نیز هستم، دلیل وجود همچین اتهامی را متوجه نشدم.»