«آراپیک باغداساریان»، کاریکاتوریست، طراح گرافیک، کارگردان، از پایهگذاران بخش انیمیشن کانون و مترجم ایرانی ارمنیتبار در سال ۱۳۱۸ در ساری متولد شد.
دوران دبستان و دبیرستان را در مدرسه کوشش ارامنه به پایان برد و برای ادامه تحصیل وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. او در رشته نقاشی از آن دانشکده فارغالتحصیل شد و حدود یک سال را در زمینه گرافیک در فرانسه به تحصیل پرداخت.
آرپیک به دلیل علاقه و مهارتش، در زمینههای کاریکاتور، گرافیک و تصویرسازیِ کتاب فعالیت کرد. اما شهرت آراپیک بیشتر به واسطه کارگردانی فیلمهای کوتاه، داستانی و انیمیشن است. او از بانیان بخش فیلمسازی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان محسوب میشود. همچنین او از بنیانگذاران «تالار عبید» دانشگاه تهران بود؛ و برخی از طرحهای خود را در آنجا به نمایش گذاشت.
آراپیک باغداساریان در زمینههای تصویرسازی و طراحی جلد کتاب، پوسترسازی، کاریکاتور و تبلیغات فعال بود. او در مجموع سه فیلم ساخت که از میان آنها، «گرفتار» «وزنهبردار» انیمیشن و «حوزه استحفاظی»، فیلم زنده است.
کاریکاتورهای آراپیک باغداساریان در یکی دو مجله معتبر آن زمان از جمله مجله «نگین» با نام مستعار «پطروس کارامیان» منتشر میشد و تا سالها کسی از هویت واقعی خالق آنها خبر نداشت.
فیلمهای انیمیشن کوتاه «گرفتار» و «وزنهبردار» (هر دو محصول ۱۳۴۹) باغداساریان که با تکنیک سِل انیمیشن اجرا شدهاند، جزو نخستین فیلمهای تولید شده در بخش انیمیشن کانون هستند.
یکی از ویژگیهای فیلمهای باغداساریان، طنز سیاه اوست که برای بیان مسائل انسانی و اجتماعی به کار گرفت. در فیلم «گرفتار» او با زبانی سمبلیک، تلاش بیهوده برای رهایی از چنگ استبداد را به تصویر کشید.
در این فیلم، یک علامت فلش (پیکان)، سعی دارد خود را از تابلوی عبور ممنوع آزاد نماید؛ اما تلاش او در محدوده بسته تابلو، عقیم میماند.
«وزنهبردار» نیز داستان مردی شیاد و قهرمانی پوشالی است که در قالب یک قهرمان وزنهبرداری روی صحنه میرود، در حالی که توانایی بلند کردن وزنه را هم ندارد.
او فیلم «حوزه استحفاظی» را در ۱۳۵۰ ساخت. موسیقی فیلم کار «اسفندیار منفردزاده» بود و تدوینش را «روحالله امامی» انجام داد. داستان درباره فردی به نام احمد آقا است که یک دستگاه شهرفرنگی دارد که به دلیل کسادی بازار و وجود سینما و تلویزیون از مشتریان او بسیار کاسته شده است. به دنبال تامین معاش راهی دهکدهای ناآشنا در ابتدای حوزه استحفاظی استان سمنان میشود که از تهران چندان دور نیست. در بدو ورود با فقر شدید و قصههای غمبار دهکده روبهرو میشود. برخورد بچههای ده برای احمد آقا قابل پیشبینی نیست. وحشت آنها از این غریبه و دستگاه عجیبش مانع از آن نمیشود که برای رفع کنجکاوی به آن نزدیک نشوند. نام اولیه فیلم در حوزه استحفاظی تهران کیلومتر ۱۰۰ بود که در سال ۱۳۵۰ توقیف شد و بعد از گذشت هفت سال در بعد از انقلاب به نمایش درآمد.
باغداساریان برای انیمیشن گرفتار تشویقنامە هیات داوران جشنوارە بینالمللی کودکان و نوجوانان و عنوان بهترین فیلم کوتاه ۳۵ میلیمتری را از جشنوارە پاریس دریافت داشته است. او همچنین برای فیلم گرفتار عنوان بهترین فیلم را از جشنوارە تامپرە فنلاند کسب کرده است.
آراپیک در اواخر عمر کوتاه خود، به ترجمه و انتشار کتابهای هنری پرداخت. برخی از این کتابها دارای جنبه آموزشی در حوزه طراحی بودند که شامل دو کتاب «شیوه طراحی با قلم و مرکب» و «شیوه یادگیری طراحی»، نوشته «خوزه پارامون» است که توسط انتشارات بهار در سال ۱۳۶۵ منتشر شدند. از نمونههای دیگر ترجمه او میتوان به کتاب «هشتاد تصویر از تندیسهای گلی» (انقلاب دهقانی چین) در سال ۱۳۶۴ اشاره کرد.
باغداساریان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و سپس در موسسه انتشارات فرانکلین به کار گرافیک و تصویرسازیِ کتاب پرداخت. او به همراه «نورالدین زرینکلک» و «ابراهیم حقیقی» در پیشبرد مؤثر سفارشهای گرافیکِ آتلیه گرافارم در فاصله سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷ نقش فعال و مؤثری داشت. عمده فعالیتهای آتلیه گرافارم در آن ایام در زمینه طرح ژنریک دارو بود که کارخانجات داروپخش و انجمن داروسازان نظام پزشکی از پیشگامان آن بودند.
آراپیک در پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ نیز در کنار گروهی از دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا که پوسترهایی را برای انقلاب خلق میکردهاند، حضور داشته است.
باغداساریان در سال ۱۳۶۴ بعد از تحمل چند ماه بیماری در سن ۴۶ سالگی در بیمارستان رازی تهران درگذشت.
«رویین پاکباز» در دایرهالمعارف هنر، باغداساریان را هنرمندی آگاه، تیزبین و چیرهدست معرفی میکند و میگوید: «او در زمان خود، چنانکه باید شناخته نشد. او در زمینههای مصورسازی و طراحی کتاب، نقاشی متحرک، پوستر، و هنر تبلیغات فعالیت میکرد؛ ولی بیشتر به طنزنگاری و کاریکاتور علاقه داشت. او طنز سیاه را وسیلهای مناسب برای بیان انساندوستی و حساسیتهای اجتماعی خود یافت. در این زمینه، شیوههای استادان طنزنگار قدیم و جدید را میآزمود؛ و بیش از هر چیز به تأثیر اجتماعیِ تصویرهایش اهمیت میداد. تصاویر او چون بیانیههای کوبندهای بودند که نه فقط ظلم و اختناق، که حماقت و توهم را محکوم میکردند.»