«عزیز دانشراد» یا «عزیز گبای»، یکی از رهبران جامعه یهودیان ایران و نماینده کلیمیان در مجلس خبرگان قانون اساسی جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸ بود.
او در سال ۱۲۹۹ خورشیدی در شهر گلپایگان به دنیا آمد. پدرش، «حقنظر گبای»، یک خاخام معروف یهودی بود که خدمات زیادی برای جامعه یهودیان گلپایگان انجام داده بود. عزیز در سه سالگی پدرش را از دست داد و مادرش سرپرستی او و دو برادر و چهارخواهرش را بر عهده گرفت.
عزیز گبای (دانشراد) از خردسالی «تورات» و زبان عبری را فرا گرفت و پس از مهاجرت به تهران، در مدارس «آلیانس» تحصیل کرد. سپس در دانشکده فنی «دانشگاه تهران» به تحصیل رشته مهندسی برق پرداخت و با رتبه اول فارغالتحصیل شد.
او در خاطرات خود نوشته است در مراسم فارغالتحصیلی، مهندس «عبدالله ریاضی»، رییس وقت دانشکده فنی شخصاً نشانهای درجه اول را به فارغالتحصیلان رتبه اول اهدا میکرد اما به دلیل یهودی بودن دانشراد، حاضر به اهدای آن نشان به او نشد و این کار را شخص دیگری انجام داد.
پس از پایان تحصیلات عالیه، به او بورس تحصیلی برای ادامه تحصیل در فرانسه تعلق گرفت ولی به دلیل مسوولیتی که در قبال مادرش داشت، از پذیرش آن انصراف داد و در وزارت فرهنگ وقت به کار تدریس ریاضیات، فیزیک و شیمی در دبیرستانهای تهران («مرات» و «کوروش») مشغول شد. همزمان، مکانی را در میدان «مخبرالدوله» اجاره کرد که پس از ساعات کار در دبیرستان، به تدریس خصوصی در آنجا میپرداخت. این کلاس را سالیان زیادی در اختیار داشت اما سرانجام به دلیل مشاغل سنگین دولتی، ناچار به تعطیل آن شد؛ او به موازات تدریس در مقطع دبیرستان، در دانشکده پلی تکنینک تهران به عنوان استاد ریاضی تدریس میکرد.
عزیز دانشراد به همراه «هارون یشایایی»، از اعضای فعال حزب «توده» بود و به خاطر فعالیتهای کمونیستی، مدتی در زمان شاه زندانی شد.
او سپس به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و بعد به وزارت صنایع و معادن رفت. دانشراد بعد از آن در وزارت اقتصاد، به سمت مدیریت کل صنایع کشور منصوب شد. پس از تاسیس «شرکت ذوبآهن ایران»، به دعوت مدیرعامل این شرکت، مدیر فنی و سپس قائم مقام مدیرعامل شد.
دانشراد بارها به عنوان نماینده ایران به کشورهای مختلف نظیر شوروی، فرانسه، بریتانیا و سوییس رفت و قراردادهای تجاری برای صنعت فولاد امضا کرد. او از شاه ایران «مدال درجه یک همایونی» و «نشان درجه دو تاج» گرفت.
دانشراد در کنار همه این مسوولیتها، مدیرعاملی «شرکت اتکا» و «شرکت سیمان آریا» را نیز بر عهده داشت. همچنین مدتی مشاور سازمان برنامه و بودجه کل کشور بود. در سال ۱۳۵۷ هم از خدمت دولتی بازنشسته شد.
دانشراد در کنار مشاغل دولتی، به ویژه در امور اجتماعی جامعه کلیمیان ایران نیز فعال بود. او در دوران جوانی با نوشتن در نشریاتی مانند «بنی آدم» و «اسرائیل»، به روشنگری در مورد مسایل یهودیان و بهویژه یهودیان ایران میپرداخت. «مراد اریه»، نماینده کلیمیان در مجلس و نیز رییس وقت «انجمن کلیمیان» از او برای عضویت و همکاری دعوت کرد. با پذیرفتن این دعوت و قبول مسوولیت، فعالیت گستردهای را به ویژه در کمیته فرهنگی و اجتماعی انجمن آغاز کرد.
در سال ۱۳۴۴، با همیاری در تشکیل «صندوق ملی انجمن کلیمیان تهران»، به سازماندهی آن پرداخت و بسیای از اموال متعلق به جامعه کلیمیان را از خطر نابودی نجات داد. پس از آن نیز علیرغم گرفتاری در مشاغل دولتی، همواره مورد مشورت اعضای انجمن کلیمیان بود. اعضای سازمانهای مختلف یهودی در تهران، از جمله «سازمان دانشجویان و جامعه روشنفکران» همواره از نظرات او بهره میبردند.
قبل از انقلاب، با دستگیری حاج «حبیب القانیان» در سال ۱۳۵۶ و پس از اعدام او در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، بلافاصله ریاست موقت انجمن کلیمیان به دانشراد محول شد. او با درایت و شکیبایی در آن شرایط حساس و آشفته توانست با تلاشی پر ثمر، انسجام و آرامش را در بین کلیمیان ایران حاکم سازد.
پس از وقوع انقلاب، دیری نپایید که از طرف جامعه یهودیان ایران به نمایندگی در مجلس خبرگان قانون اساسی (با مجلس خبرگان رهبری اشتباه نشود) انتخاب شد و از مجموع هشتهزار و ۹۷۹ رای یهودیان، توانست هشتهزار و ۹۲۷ رای بهدست بیاورد.
مهندس عزیز دانشراد در سال ۱۳۲۳ خورشیدی با دختر عمویش، «اقدس»، ازدواج کرد که ماحصل این ازدواج، سه فرزند پسر و دو دختر است.
جزوههای درسی درباره اصول الکتریسته و ریاضیات از جمله تالیفات او هستند.
عزیز دانشراد در سال ۱۳۷۰، به دنبال یک بیماری طولانی، در سن ۷۱ سالگی درگذشت.