«همه چیز برای حذف یهودیان از جامعه ایران با اعدام حبیب القانیان شروع شد. حاج حبیب و برادرش داوود القانیان از چهرههای محبوب و معتمد جامعه یهودیان ایران بودند. پیش از انقلاب در گوشه دفترش یک میز و یک منشی داشت فقط برای شنیدن مشکلات آدمهای معمولی و رفع و رجوع دردسرهایشان. مردم میآمدند مشکلشان را میگفتند و حبیب القانیان همه تلاشش را میکرد که موضوع را حل کند. ما خیلی تلاش کردیم که حکم تیرباران آقای القانیان اجرا نشود. با خیلیها ملاقات کردیم و حرفمان هم این بود که این اقدام تبعات ناخوشایندی برای انقلاب تازه ایران دارد. آنوقتها هنوز انقلاب ایران، اسلامی نشده بود.»
این بخشی از اظهارات حمید صبی، حقوقدان یهودی برجسته ایرانی است که در سال ۱۳۶۲، در پی صدور حکم اخراجش از کانون وکلای تهران توسط دادگاه انقلاب، ناچار به مهاجرت به بریتانیا شد.
حمید صبی از نزدیک حبیب القانیان و بسیاری از رهبران و نمایندگان جامعه یهود را میشناخته و در روزهای آغازین انقلاب ایران در کنار آنها تلاش میکرده که نسبت به بقای امنیت شهروندان یهود در ایران اطمینان حاصل کند: «حاج حبیب چهرهای بود که تیربارانش به نمایندگان و بزرگان جامعه یهودی و همچنین شهروندان پیام عدم امنیت داد. او را به اتهام ارتباط با اسراییل دستگیر و بازداشت کردند. ما هر چقدر تلاش کردیم آقایان را قانع کنیم که سرمایهگذاریها و مراودات حبیب القانیان با اسراییل در دوران حکومت شاه اتفاق افتاده و در آن زمان روابط ایران و اسراییل دوستانه بوده است، موفق نشدیم. یهودیستیزیِ بنیانگذار انقلاب ایران و همچنین کاریزماتیک بودن شخصیت حبیب القانیان موجب شد، حرف هیچکدام از نزدیکان آقای خمینی حتی آیتالله طالقانی کارگر نباشد و صادق خلخالی با حکم آقای خمینی حبیب القانیان را اعدام کرد.»
حبیب القانیان از پیشگامان صنایع پلاستیک و آلومینیوم ایران بود. او از لوازم خانگی گرفته تا برجسازی سرمایهگذاریهای کلان داشت. برج شیمشون، ساختمان بورس الماس اسراییل در شمال تلآویو را هم حبیب القانیان ساخته بود. او پیش از بازداشت رییس جامعه کلیمیان تهران بود و همین موضوع شوک بزرگی برای باورمندان یهود در ایران به وجود آورد.
حمید صبی در جزییات رایزنیهایی که برای توقف حکم تیرباران آقای القانیان شد، میگوید: «من آن روزها حدودا سی ساله بودم. در آستانه پیروزی انقلاب ایران تشکیلاتی درست کرده بودیم به نام جامعه روشنفکران یهودی ایران و سعی میکردیم بر مبارزه با صهیونیسم تاکید کنیم؛ اما موضوع این بود که اساسا از نظر حکومت ایران بین صهیونیسم و یهود فرقی وجود نداشت. نه تنها روحانیون و چهرههای مذهبی حتی افرادی همچون آقای بازرگان هم تفاوتی بین این دو ماجرا قائل نبودند. ما در تشکیلات روشنفکران یهودی ایران به دنبال این بودیم که جامعه یهودی را با شرایط انقلاب سازگار کنیم؛ اما اعدام حبیب القانیان به همه ما هم نشان داد که چنین هدفی محقق نخواهد شد.»
به گفته حمید صبی بعد از اعدام حبیب القانیان واکنشهای گستردهای از سوی جامعه یهودی ایران در داخل و خارج از ایران به اجرای این حکم نشان داده شد: «ما علاوه بر آقای طالقانی، دست به دامان آیتالله منتظری، محمد بهشتی و مهدوی کنی هم شده بودیم. آنها هم حمایت کردند. نامه دادند. حتی هانی الحسن، نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین در تهران را هم واسطه کردیم؛ اما نشد که نشد. بعد از اعدام حاج حبیب چند نفر از بزرگان جامعه یهودیان به دیدار آیتالله خمینی رفتند. آنجا او جملهای گفت و تاکید کرد که حساب اقلیت یهودی را از طایفه صهیونیست جدا میداند. شعاری که جامعه کلیمیان ایران در برابر هر اقدام ضد یهود جمهوری اسلامی به آن استناد میکند. نامهای نیست که جامعه کلیمیان ایران نوشته باشد و این جمله در آن نیامده باشد؛ اما در واقعیت امر همچنان که میبینیم بعد از انقلاب ۸۰ درصد جامعه ما مهاجرت کردند.»
به باور حمید صبی عملکرد جمهوری اسلامی در مواجهه با شهروندانش نشاندهنده این است که این حکومت «ضد انسان» است: «من عمیقا باور دارم که جمهوری اسلامی ضد انسان است و نه یک حکومت مذهبی. برای این موضوع مثال مشخص دارم. در سال ۱۹۹۲ میلادی تنها حکومتی که اکثریت شیعه در آن بود به غیر از ایران، کشور آذربایجان بود. آذربایجان با ارمنستان وارد جنگ شد و جمهوری اسلامی به جای اینکه به برادران شیعه خودش کمک کند، به ارمنستان کمک کرد. مثال دیگر اینکه شما اگر مسلمان باشید میدانید که در جایی که غصب شده نماز شما قبول نیست. اما سردمداران این حکومت که لقب آیتالله و امام جمعه دارند و بودجههای کلان برای ترویج سیاستهای یهودستیزانه میگیرند دارند در خانههایی زندگی می کنند که از ثروتمندان سابق مصادره شده است.»
پیروان اقلیت یهود در ایران طی چهل سال گذشته به طور بالقوه همدست و همپیمان و حامی سیاستهای اسراییل خوانده شدهاند. از طرف دیگر دعوا و اختلاف تاریخی اسلام-یهود هم یکی از موضوعات مورد علاقه روحانیون شیعه برای اثبات حقانیت اسلام است که باعث شده یهودیان ایران دل از کاشانه و سرزمین خود بکنند و از ایران هجرت کنند. حمید صبی اما بر این باور است که ایران اگر چه فریاد دشمنی با اسراییل سر میدهد؛ اما اینها همه ظاهر ماجراست: «ایران و اسراییل در ظاهر به هم بد و بیراه میگویند؛ چون هر دو به این بد و بیراه گفتن نیاز دارند. هم اسراییل و هم ایران به این وسیله سیاستهای خودشان در منطقه را پیش میبرند. اسراییل با اینکار موفق شده حمایت کشورهای عربی را داشته باشد، با آنها این پیمانهای ابراهیمی را ببندد و از دولت عربستان حمایت مالی کافی دریافت کند، برای اینکه مقابل ایران بایستد. از طرف دیگر هم تاریخ نشان داده که در زمانهایی که جمهوری اسلامی در خطر واقعی بوده، از اسراییل اسلحه خریده و کمک اطلاعاتی گرفته است. نمونه بارزش در جنگ ایران و عراق.»
این حقوقدان میگوید در زمانی که که کنگره آمریکا قانون وضع کرد که رییس جمهور ایالات متحده حق کمک به مبارزهکنندگان با کمونیستها در نیکاراگوئه را ندارد، تصمیم گرفتند از طریق فروش سلاح از اسراییل به ایران سود فروش اسلحهها را به نیکاراگوئه ارسال کنند: «در این زمان آقای اولیور نورث که مشاور امنیتی رییسجمهور آمریکا بود همراه با مکفارلین و امیرام نیر، نفر دوم موساد از اسراییل با هواپیما به ملاقات اکبر هاشمی رفسنجانی و آیتالله خمینی در تهران رفتند و اسلحه را فروختند. پولش را هم برای هدفی که داشتند، خرج کردند. حتی داماد آقای منتظری را به دلیل اینکه اسرار این ملاقات را برملا کرد، اعدام کردند. این ماجرا مدارکش در کتاب الیور نورت هم هست؛ یعنی مساله پنهانی نیست. منظور اینکه این سیاست ضد صهیونیسم جمهوری اسلامی تنها قربانیاش شهروندان یهودی هستند وگرنه دولتها در ظاهر به هم بد و بیراه میگویند و پشت پرده مناسبات خود را دارند.»
حمید صبی در پاسخ به این پرسش که چرا نباید نسبت به سیاستهای ضدیهود ایران بیتفاوت بود، به ایرانوایر میگوید: «ببینید یک داستان قدیمی هست که یکنفر میگوید امروز آمدند پسر همسایه را بردند، من گفتم او بچه شروری بود، دیگری را بردند گفتم او کمونیست بود، دیگری و دیگری و دیگری را بردند و من هر بار به شکلی توجیه کردم تا بالاخره آمدند سراغ خودم و دیگر کسی باقی نمانده بود که اعتراض کند. بنابراین ما باید در هر موردی بیدار باشیم و توجه و حساسیت نشان بدهیم. باید اعتقادمان این باشد انسان انسان است و هیچ حقی از هیچ انسانی به دلیل اقلیت مذهبی بودن، اقلیت جنسی بودن یا اقلیت قومی و عقیدتی بودن نباید ضایع شود.»