جمهوری اسلامی همواره ادعا میکند که به حقوق اقلیتهای مذهبی پایبند است؛ اما در عمل مصادیق متعددی از نقض حقوق شهروندی اقلیتهای مذهبی در ایران مشاهده میشود. بخش بزرگی از جامعه اقلیت مذهبی در ایران بهواسطه همین اتفاق در طول سالها ناچار به ترک کشور خود شدهاند. این نهتنها درمورد بهاییان و منداییان به عنوان اقلیتهای دینی غیررسمی صادق است، بلکه حتی اقلیتهای دینی رسمی را که در قانون اساسی جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شدهاند، شامل میشود.
به عنوان مثال جمعیت یهودیان ساکن ایران در حال حاضر قریب به ۲۰ هزار نفر تخمین زده میشود. این در حالی است که پیش از پیروزی انقلاب جمعیتی بالغ بر ۸۰ هزار نفر یهودی در شهرهای مختلف ایران زندگی میکردند.
در ادبیات مقامات جمهوری اسلامی برخی واژهها با بار منفی و تحقیرآمیز درباره پیروان دین یهود مورد استفاده قرار میگیرد و علاوه بر این در مقالات و تولیدات رسانهای نیز تلاش میشود تا از همین الگو استفاده شود.
جورج هارونیان یکی از چهرههای شناخته شده در جامعه یهودی ایرانی ساکن آمریکا در اینباره به ایرانوایر میگوید: «ماجرای یهودیستیزی جمهوری اسلامی حتی پیش از انقلاب ۵۷ روشن بود. بنیانگذار جمهوری اسلامی روحالله خمینی به روشنی فردی یهودیستیز بود و بارها در سخنرانیهای خود سالها پیش از انقلاب در اعتراض به سیاستهای محمدرضا شاه پهلوی در رابطه با اسراییل در این مورد سخن گفته بود. پس روشن است که بعد از به قدرت رسیدن و جایگزینی جمهوری اسلامی با رهبری یک روحانی شیعه و تندرو مثل او یهودیستیزی در ایران گسترش پیدا کند.»
جورج هارونیان با اشاره به سخنرانی بنیانگذار جمهوری اسلامی در خرداد ۱۳۴۲ که با شاه و اسراییل، اساس گرفتاریها در «صحیفه امام» منتشر شده است، میگوید: «در این سخنرانی آقای خمینی به وضوح اسراییل را دشمن ایران و قرآن و علمای دین میخواند و بعد به واسطه رابطه دوستانه شاه وقت ایران با دولت اسراییل سوال میپرسد: ربط مابین شاه و اسراییل چیست که سازمان امنیت می گوید: از اسراییل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسراییلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟»
این عضو جامعه یهودیان که در تمام سالهای گذشته در حال گردآوری آرشیوی غنی از سرگذشت یهودیان ایرانی بوده است، میگوید: «کتابی هست به نام آلمانیها و ایران نوشته دکتر ماتیاز کنتزل که به فارسی هم ترجمه شده. افرادی در این کتاب نقل کردهاند که آقای خمینی در زمان جنگ جهانی دوم مشتری پروپاقرص رادیو برلین به فارسی بوده و خبرهای مرتبط با کشتار یهودیان را به جدیت دنبال میکرده، بنابراین ما نمیتوانیم به سیاستهای امروز جمهوری اسلامی در ماجرای یهودیستیزی ورود کنیم بدون اینکه به موضع بنیانگذار این نظام اشاره کنیم.»
جورج هارونیان در پاسخ به این پرسش که بدگمانی تاریخی حاکمان مسلمان به یهودیان حاصل چیست، میگوید: «به نظر من نباید از واژه بدگمانی استفاده کرد. این بدرفتاری شاید بهتر باشد. ضمن اینکه موافق نیستم حاکمان مسلمان همه چنین بودند؛ چرا که رضاشاه و محمدرضاشاه هم مسلمان بودند ولی آنها نه تنها با یهودیان بدرفتار نبودند که آزادیهای زیادی هم به آنها دادند. در بحث تاریخی درواقع نظام مسلمان شیعی مثل صفویه و جمهوری اسلامی را شاید باید جدا کرد. واقعیت دیگر این است که در دیدگاه اسلام، چه شیعه، چه سنی یهودیها نباید و نمیتوانند بالاتر از مسلمانان قرار بگیرند. آنها باید زیر دست مسلمانان باشند. به باور آنها یهودیان از اوامر موسی تخطی و سرپیچی کردند و به نظرشان ملت نادرستی هستند. یک سری روایتهای تاریخی هم هست؛ مثل روایت جنگ خیبر که باعث میشود، یهودیان در داستانها و فیلمها هم با همان استراتژی عموما کاراکترهای بد ماجرا باشند.»
این عضو جامعه یهودی به سریال «مدار صفر درجه» که از صداوسیمای ایران پخش شد، اشاره میکند و میگوید: «یکی از تهیهکنندگان این سریال عبدالله شهبازی است. او یکی از اعضای سابق حزب توده است که بعدها تغییر موضع داد و رفت در خدمت مقاصد رژیم جمهوری اسلامی تولید محتوا کند. در همین سریال مدار صفر درجه اسراییلیها یا به قول جمهوری اسلامی صهیونیستها را افرادی توطئهگر و آدمهایی پلید نشان میدهد، اما باید بپذیریم در دنیای کنونی ضدیت با اسراییل و موجودیت این کشور همان یهودستیزی است. یعنی کسی که میگوید اسراییل باید نابود بشود، ضدیهود است.»
مدار صفر درجه، سریالی به نویسندگی و کارگردانی «حسن فتحی» و تهیهکنندگی «حسن بشکوفه» و «عبدالله شهبازی» است که اردیبهشت ۱۳۸۶ از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی به روی آنتن رفت.
این مجموعه تلویزیونی، داستان عاشقانه بین یک پسر جوان ایرانی-فلسطینی با دختری فرانسوی-یهودی را در دوران جنگ جهانی دوم به تصویر میکشد که پس از به قدرت رسیدن حزب «نازی» در آلمان، مجبور به کوچ اجباری میشوند.
این عضو جامعه یهودیان بر این باور است که تلاشهایی که حاکمیت در ایران برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی در ضدیت با اقلیتهای مذهبی به کار بسته تا حدی موفق هم بوده است.
او که سالها درباره مفهوم ناخوشایند «یهودیستیزی» و آسیبی که این مساله به یهودیان ایران وارد کرده روشنگری میکند، در پاسخ به این پرسش که چرا جامعه یهودیان ایران شفاف و روشن درباره اتهاماتی که به شهروندان یهودی ایران زده میشود یا اظهارنظرهای تندی که درباره آنها از رسانهها پخش میشود نشان نمیدهد، میگوید: «ببینید ضدیت با اسراییل به اصطلاح در دیانای این رژیم هست. همانطور که میدانید من در ایران زاده شدم؛ با بچههای مسلمان همکلاس بودم، دوستان من در واقع مسلمانزاده بودند؛ یعنی خیلی مذهبی نبودند، اما در همان موقع هم اگر بحثی درمیگرفت و من موضعی میگرفتم میگفتند توی جهود واسه چی این حرفها را میزنی؟ برو پی کارت! درنتیجه درمیان یهودیهای ایران و کلا خاورمیانه دوری کردن از سیاست در وجودشان نشسته. اغلب سرشان را پایین میاندازند و کاری به کار قدرت ندارند. به هر حال بخشی از جامعه که دنبالهرو نظام حاکم هستند، تحت تاثیر تبلیغات قرار میگیرند. برای همین هم است که مساله نزاع عربها و اسراییلیها که برای سالیان طولانی یک مساله ارضی و بر سر زمین و خاک بوده، حالا به نوعی به یک نزاع مذهبی بدل شده است.»
او با اشاره به بازداشت ۱۳ شهروند یهودی شیرازی آن را به عنوان یکی از موارد نقض حقوق شهروندی یهودیان نام میبرد که از سوی جامعه یهودیان و نمایندگان آنها در ارکان قدرت با واکنش شدید مواجه شد: «این افراد زمستان ۱۳۷۷ به اتهام جاسوسی برای موساد دستگیر شدند. اتهام جاسوسی خیلی اتهام سنگینی است و مجازاتش در ایران مرگ است. من آن روزها خیلی فعال بودم و گفتم باید در این مورد واکنش نشان بدهیم. چطور ممکن است آدمی که قصاب است یا پینهدوز و زندگیاش حتی از معمولی پایینتر است، جاسوس باشد؟ پس از محاکمه ۳ نفرشان آزاد شدند و برای ۱۰ نفر احکام ۴ تا ۱۳ سال زندان صادر شد که همانها را هم کمتر از یک سال بعد در دستههای دو-سه نفری از زندان آزاد کردند. اگر اتهام جاسوسی مسجل شده بود، فکر میکنید به همین راحتی رهایشان میکردند؟ آنها همه از ایران خارج شدند و الان در اسراییل و آمریکا ساکن هستند؛ اما به خاطر تحت فشار بودن خانوادههایشان شفاف و آشکار از آنچه بر آنها رفته حرف نمیزنند.»
جورج هارونیان همچنین به ناپدید شدن دستکم ۱۱ یهودی ایرانی در مرز پاکستان اشاره میکند که علیرغم شکایتهای متعدد خانوادههایشان از سرنوشت آنها اثری در دست نیست: «این اتفاق هم در دهه هفتاد افتاد. همه این ۱۱ نفر مرد بودند؛ از نوجوان ۱۴ ساله تا چهل سال سن داشتند. آنها در دو گروه با راهنمایانی به استان سیستان و بلوچستان رسیدند و تا آن منطقه با خانوادههایشان در تماس بودند و بعد هیچ خبری نشد. پیگیریهای خانوادهها هم تا امروز به نتیجه نرسیده و برخلاف ادعای نمایندگان مجلس مبنی بر پیگیری سرنوشت این افراد هرگز نتیجهای به عموم مردم اطلاع داده نشد.»
تحقیقات ایرانوایر نشان میدهد که سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات به همراه چندین نهاد اطلاعاتی و امنیتی دیگر، همگام با نهادهای مذهبی و حاکمیتی که در عرصه اسلام سیاسی یا حاکمیتی فعال هستند، مهمترین نهادهای یهودیستیز در ایران هستند.
جورج هارونیان با تایید این موضوع میگوید: «ببینید ما در ایران جامعه کلیمیان و یهودیان داریم اما رهبران این جامعه چطور انتخاب میشوند؟ یک سری مامور در نهادهای امنیتی و اطلاعاتی وجود دارد که افراد اقلیت مذهبی را که میخواهد در هر حوزهای فعالیت کند، فرا میخوانند و با آنها صحبت میکنند. به نوعی حالیاش میکنند که خط قرمزها چیست. بنابراین صریح نبودنشان را باید به حساب تحت فشار بودنشان گذاشت؛ اما در مواردی مثل انکار هولوکاست با توجه به جو فرهنگی و روشنفکری در ایران که با این اظهارنظرها مخالف است، موضع صریح گرفته شد.»
این عضو جامعه یهودیان با تاکید بر اشراف و آگاهی شهروندان ایران درباره وقایع تاریخی و نسلکشی میگوید: «امروز مردم ایران میدانند که انسانها فارغ از آیین و دین سرنوشتهای به هم پیوسته و مشترکی دارند. پاندمی کرونا، تحریم، شرایط نامناسب اقتصادی در ایران وضعیت را برای همه یکجور تغییر داده. یهودی فقیر هم داریم؛ مثل مسلمانان که درگیر فقر هستند. این اشتراک سرنوشت را باید پررنگ کرد. ضمن اینکه علیرغم پروپاگاندای جمهوری اسلامی مردم ایران میدانند که اسراییل دشمنی با آنها ندارد. اسراییل فقط میداند اگر حکومتی مدام تهدید کند اسراییل باید از بین برود یا از روی نقشه محو بشود، باید حرفش را جدی گرفت؛ چون یکبار این مساله را به تلخی و سختی در هولوکاست از سر گذرانده است.»