زندگی شهروندان یهودی ایران طی چهار دهه گذشته در گزارههای سیاسی «اسراییل» و «هولوکاست» و همچنین گزاره مذهبی «اسلام-یهود» خلاصه شده، فکر میکنید این موضوع چه تبعاتی برای آنها دارد؟
شادیار عمرانی در پاسخ به این پرسش به ایرانوایر میگوید: «پاسخ سریع و صریح به این پرسش کوتاه است: یهودیان با این سیاستها قربانیان آشکار و نهان یهودیستیزی میشوند. این واقعیتی غیرقابلانکار است و شاید بتوانم به جرات ادعا کنم مساله اصلی، ریشهای و همچنان باقی یهودیان است. اما، علت گره زدن یهودیت چه در معنای قومیت و چه متناظر کردن آن مذهب با دولتهایی که در اسراییل بر سر کار میآیند و در نهایت یکی کردن همه آنها و گفتمانی که توسط جمهوری اسلامی ایران به طور خاص صورت میگیرد، ریشههایی عمیق دارند. ریشههایی که حیات این نظام را آبیاری میکنند.»
به باور شادیار عمرانی، «هر حکومتی که بخواهد مشروعیت در ساحت جهانی بیابد، بدان معنا که نظامش مورد قبول کشورهای دیگر واقع شود، نیاز به حفظ دو وزنه همزمان دارد: یکی مشروعیت داخلی و دیگری دشمن خارجی. این دو وزنه بیارتباط به نوع حاکمیت است، یعنی حتی نظامهای دیکتاتوری، تکحزبی یا پادشاهی نیز اگر بخواهند در ساحت بینالمللی به رسمیت شناخته شوند، باید ثابت کنند که نماینده ملتی هستند که بر آنها حکومت میکنند. از این رو است که نظامی دیکتاتوری مانند جمهوری اسلامی صندوق انتخابات را به هر نحوی که شده، حتی با تقلب، مهندسی کردن، پروپاگاندا، تطمیع یا حتی صوری نگه میدارد. همچنین برای آنکه وجود خود را به عنوان حافظ مرزهای یک کشور تثبیت کند، باید همواره دشمنی خارجی داشته باشد. آن دیگری تضمینکننده حاکمیت حافظ تمامیت ارضی است. از ایالات متحده گرفته تا چین و روسیه، عربستان سعودی، ترکیه، اسراییل و هر کشوری ورای آنکه چه نوع حاکمیتی دارند، دموکراتیکاند یا دیکتاتوری، همواره به این دشمن خارجی نیاز دارند. از این رو، حیات جمهوری اسلامی ایران با دشمنانش، چه در منطقه و چه در غرب تضمین میشود. حال اگر این دشمن خارجی را بتواند به گروهی در داخل کشور متناظر کند، در برابر مشروعیت متزلزلش در داخل نیز خود را ایمن کرده است.»
او معتقد است جمهوری اسلامی روش متناظر کردن دشمنانش با گروههایی از داخل را نه تنها در قبال گروهها و فعالان سیاسی از همان ابتدا با قتل عام دهه شصت پیاده کرده است، بلکه به طور مشروط و سیال در قبال اقوام مختلف هم به کار گرفته است: «عربها را مادامی که با حکومت همراستا نباشند، جیرهخواران عربستان برمیشمرد، کُردها را نیز و البته یهودیان که میتواند به راحتی آنان را به دشمن اصلی خود در منطقه گره بزند و در صورت لزوم سرکوب آنها را در هر سطحی وجاهت بخشد.»
برخی معتقدند نظامهای شیعی به لحاظ سیاسی و تاریخی به یهودیان بدگمان بودهاند. شادیار عمرانی اما میگوید گزاره بدگمانی «نظام شیعی» به یهودیان چندان درست و دقیق نیست: «وقتی از نظام شیعی یا اسلام سیاسی شیعی صحبت میکنیم، مشخصا تنها دو حکومت در تاریخ را که رسما تشیع را به سیاست حکومتداری گره میزنند میشناسیم: صفویه و جمهوری اسلامی. این بدین معنا نیست که دیگر سلسلههای حاکم مانند آل بویه یا مثلا قاجار و پهلوی شیعه نبودند و فرهنگ تشیع را حتی در سیاستها با قوانین و احکام شیعی پیاده نکردند. اما، حکومت مذهبی-سیاسی به حساب نمیآمدند. برخورد و رفتار این دو نظام سیاسی شیعی با یهودیان متفاوت بوده است.»
این کارشناس ارشد جامعهشناسی با اشاره به سیاستهای صفویه در برخورد با یهودیان میگوید: «در اوایل عصر صفویه، حکومت آغوش بازی برای جذب سرمایه از سوی اقوام و مذاهب دیگر و نیز صفکشی در برابر عثمانیانی داشت که به سرکوب و قتل عام و آوارهسازی غیرسنیها میپرداختند. بسیاری از کنیسههای یهودی و حتی محله جی در اصفهان در اوایل عصر صفوی همچنان رونق داشتند. زوال ارج اجتماعی یهودیان پس از شاه عباس اول دلیلی متفاوت از آنچه داشت که امروزه جمهوری اسلامی را با تمام قوا به ضدیت با یهودیان چه در گفتمان رسمی، چه پروپاگاندای رسانهای و چه سیاستهای میلیتاریستی به پیش میبرد. در واقع تشیع با پوپولیسم مذهبیاش و علمداری جنبش مستضعفان هرگاه سودی در ائتلاف با دیگر مذاهب دیده است، روش برخوردش تغییر کرده است.»
تولیدات رسانهای ضدیهودی از سوی رسانههای ایران و حتی مقالات و جستارهای منتشر شده در برخی نهادها یهودیت را به دلیل وجود زیارتگاههای مقدس بهاییان از جمله آرامگاه «بهاءالله» و «محمد باب» و همچنین مرکز اصلی بهاییان در اسراییل، شکل دیگری از بهاییت توصیف میکنند. به باور خانم عمرانی این قیاس ریشهای عمیقتر دارد : «فراموش نکنیم که در ایران هیچ رسانه مستقل از حاکمیت حتی روزنامهها و مجلاتی که به ظاهر صاحبان امتیاز حقیقی بدون منصب دارند، وجود ندارد. رسانهها به طور کل دستگاههای پروپاگانداهای حکومتی هستند. البته این بدان معنا نیست که هر کسی که در آن فضا روزنامهنگاری میکند نیز مستقل نیست. اما مادامی میتواند در این رسانهها قلم بزند یا کار کند که برخلاف سیاستهای حکومتی کلمهای حرف نزند. ما شاهد مبارزه خستگیناپذیر روزنامهنگاران شرافتمندی هستیم که سکوت نمیکنند و در عوض زندان و تبعید نصیبشان میشود.»
این پژوهشگر با اشاره به «فقدان دردناک سازمانهای مردمنهاد مستقل، فضای بازی برای ابراز عقیده و آزادی بیان و یا تولید محتویات فرهنگی مستقل» میگوید: «حکومت با سرکوب هر امکان برای ایجاد چنین سرمایههای اجتماعی، رسانههای خود را غالب میکند. آنچه برای ما به عنوان پژوهشگر میماند، سطح مشارکت مردمی در پروژههای حکومتی اعم از صندوقهای رای انتخابات، اعزام به جبهههای برونمرزی سپاه قدس و یا عضویت فعال در نهادهای مشخصا ایدئولوژیک نظام اعم از بسیج و غیره است که شاهدیم این حضور روز به روز کمرنگتر میشود. فراموش نکنیم که یهودیستیزی در ایران نه با تشکیل حکومت اسراییل آغاز شده است و نه با روی کار آمدن جمهوری اسلامی. این حدس خوشبینانه من است که اتفاقا مقاومت مردمی علیه جمهوری اسلامی مردم را به سمت مخالفت با هر آنچه نظام میگوید سوق دهد و از این سر واکنشی اتفاق میمونی رخ دهد و آن هم پایان یهودیستیزی حتی اگر روزی کم یا روزی بیش بوده است.»
از دهه هفتاد شمسی به بعد تلاشهایی از سوی روحانیان تندرو و حامیان حکومت جمهوری اسلامی برای تسری بدگمانی به یهودیان به پیش از اسلام در ایران تسری یافت و ماجرای ارتباط روز سیزده نوروز و جشن پوریم یهودیان مطرح شد.
شادیار عمرانی اما میگوید که بر اساس پژوهشهایی که به تفصیل در این زمینه شده است، این دو هیچ ارتباطی با هم ندارند: «جشن پوریم و روز سیزده فروردین هیچگونه ربط تاریخی به یکدیگر هرگز نداشتهاند. بله یهودیان در عصر هخامنشی هم توسط بخشی از جامعه مورد ستیز قرار میگرفتند، اما مسالهشان یهودیستیزی نبوده، بلکه آنان قربانیان دیگریستیزی میشدند.»
او همچنین تاکید میکند که در این ماجرا نشانی از نسلکشی ایرانیان توسط یهودیان نیست و این بهانه ریشهای سیاسی و اقتصادی در پشت خود دارد: «اینکه جمهوری اسلامی هر زمان بخواهد دست به ریشههای تاریخی ایران میبرد هم تعبیر ناقصی است. جمهوری اسلامی به دنبال گفتمان آن دیگریساز است برای توجیه سیاستهای سرکوب. از این رو آنگاهی به سراغ تاریخ ایران میرود که بتواند خوانش نژادپرستانهای از آن بیرون بکشد تا آن را در محتوای ستیزهجویانه بازتولید و از آن خود کند و در این کار از تحریف تاریخ هم حذر نمیکند. فیالمثل، محمود احمدینژاد و تیماش، به خصوص تیم اسفندیار رحیم مشایی به خوبی واردند و بر این امواج آنگونه سوار میشوند که گفتمان را مصادره به مطلوب نیز بکنند.»
اما اهمیت پرداختن به نسلکشیها و تاریخ اقوام قربانی چیست؟ آیا ذکر مصیبت است؟ آیا بهانه برای انتقامکشی است؟
پاسخ شادیار عمرانی به این پرسشها این است: «هنگامی که نسلکشی اتفاق میافتد، یعنی کس یا کسانی (فارغ از تعدادشان و با تاکید بر دلیل کشتهشدنشان) به خاطر مذهب، تفکر، فرهنگ، نژاد، زبان، قومیت، جنسیت یا شکل اندام یا مشخصه فیزیکیشان کشته میشوند واقعهای فراتر از مرگ آن افراد رخ داده و آن انسانزدایی از کسانی است که دارای آن خصایص هستند. یعنی گروهی از جامعه آنقدر فرومایه انگاشته شدهاند که حق زیست برای آنها مفروض نشده و وجودشان بیارزش شده است و این یعنی مرگ اجتماع. قربانیان آن نسلکشی نه تنها کشتهشدگان و خانوادههایشان بلکه نسلهای متمادی بعد از آنها و تمام انسانهایی هستند که خصایص آن کشتهشدگان را دارند. از این رو، امکان نسلکشیهای بعدی یا تبعیضهای ضدانسانی سیستماتیک علیه آن گروهها حتمی است. بدین سبب پرداختن به نسلکشیها و دادخواهی نه تنها موردی، بلکه به عنوان جنبشی حی و حاضر و ادامهدار و در جریان، وظیفه هر عضو آگاه جامعه و هر گروه و سازمان سیاسی مترقی است.»
به باور این پژوهشگر در سیستمی به شدت نظاممند با گستره جهانی نژادپرستانه که گروههای مذهبی و قومی و سیاستهای حکومتها با هم یکی شمرده میشوند، به نوعی «ریشالایزیشن/Racialization» یا نژادسازی صورت میگیرد، به این معنا که مثلا خاورمیانهای برابر میشود با مسلمان، مسلمان برابر میشود با عرب، عرب برابر میشود با تروریست و این دلیل کافی برای سرکوب گروههای اجتماعی کاملا بیربط به تروریسم توسط سیاستهای نژادپرستانه دولتها فراهم میآورد: «از سوی دیگر، فضا برای انتقاد از سیاستهای دولتها یا سازمانها و یا ادیان یا مثلا بخشی از عارضههای فرهنگی بسته است و هرگونه نقد و نظر یا انتقادی را با انگ اسلامهراسی تعبیر مسلمانستیزی میدهد. درباره یهودیان، یهودیت و اسراییل هم چنین «دوالیتهای/Duality» در جریان است. یکی کردن یهودیان با یهودیت، یهودیت با اسراییل، اسراییل با صهیونیسم، صهیونیسم هم با سیاستهای دولتی خاص، تیغی دو لبه که از یک سو بر یهودیستیزی میدمد و از دیگرسو فضایی سالم برای نقد سیاستهای دولت اسراییل باز نمیگذارد. گویی که همه یهودیان شهروندان اسراییل و همه شهروندان اسراییل موافقان سیاستهای همه دولتهای خود هستند. به همین دلیل است که بازگو کردن جنایت هولوکاست و پرداختن به این حق مسلم در ایجاد فضایی کمک میکند که هیچ حکومت، دولت یا گرایش نژادپرستانهای نتواند بهانهای برای نسلکشی، تبعیض سیستماتیک و سلب حق زیست به دست آورد. این یک انتخاب رسانهای نیست، یک وظیفه انسانی است.»