تورج امینی، نویسنده و مورخ بهائی از زندان آزاد شد
روز چهارشنبه ۶ مرداد، «تورج امینی»، مورخ و پژوهشگر بهائی پس از پایان محکومیت شش ماهه از زندان مرکزی کرج آزاد شد.
اگر در اینترنت «روستای دولاب» را جستجو کنید، میبینید که این روستا یکی از مقاصد گردشگری در استان کردستان است. دولاب طبیعتی زیبا و کوههایی سترگ دارد؛ چهار فصل است و پر از باغ و دشت. یکی از جاذبههای این منطقه وجود خانقاهی است که همنام روستاست. خانقاهی که آرامگاه پنج عضو یک خانواده است؛ اما کمتر کسی از بازدیدکنندگان این خانقاه از زندگی پر فراز و نشیب آخرین عضو این خانواده مطلع است؛ «سید شیخ هادی هاشمی» از عالمان و رهبران طریقت قادریه در کردستان.
خانقاه دولاب در تمام سالهایی که از احداث آن میگذرد، پناهی برای افراد بیجا و مکان و تنگ دست بوده است. همیشه بالای ده نفر میهمان دارد که در این خانقاه به طور رایگان از خدمات آنجا استفاده میکنند و در ازای آن در انجام کارهای خانقاه کمکرسان هستند.
این خانقاه هر ساله میزبان هزاران نفر از دراویش اهل طریقت قادریه است.
طریقت قادریه از جمله طریقتهای تصوف اهل سنت است. قادریان از پیروان «شیخ عبدالقادر گیلانی» ملقب به غوث الاعظم هستند. پیروان این طریقت به محبت و خدمت کردن به همنوع شهرهاند. طریقتهای چهارگانه اهل سنت یعنی نقشبندی، قادری، نعمتاللهی و جلالی در میان شیعیان نیز علاقهمندان بسیاری دارد.
تولد و جوانی شیخ محمدهادی هاشمی
محمدهادی هاشمی متولد سال ۱۳۱۰ هجری شمسی است. او در یک خانواده قدیمی و شناخته شده در کرمانشاه به دنیا آمد. حسن هاشمی فرزند شیخ محمدهادی به ایرانوایر میگوید: «جد ما شیخ رسول هاشمی نزدیک به ۲۰۰ سال قبل در روستای دولت آباد روانسر از توابع جوانرود کرمانشاه به دنیا آمد. پدرم از سنین بسیار جوانی نزد پدرش و چند تن دیگر از شیوخ قادری در سلیمانیه عراق علوم شرعی خواند و به مقام مریدی در طریقت رسید و شاگردان و مریدان زیادی پیدا کرد.»
به گفته دکتر حسن هاشمی پدرش که پس از رسیدن به جایگاه رهبری طریقت قادریه، در میان اهالی سه استان مهم آذربایجان غربی، کرمانشاه و کردستان بسیار محبوب بود: «مریدان پدرم آنقدر زیاد بودند که ما پیش از انقلاب هم با مشکلاتی مواجه بودیم. حکومت پهلوی از نفوذ زیاد پدرم در بین ساکنان این سه استان که ترکیبی از ترک و کرد و شیعه و سنی بودند هراسان بود. پدرم در زادگاهش کرمانشاه املاک و زمینها و مزارع زیادی داشت و از نظر منابع مالی ثروتمند به حساب میآمد. از سوی دیگر او به کسانی که در جریان جنگهایی که در منطقه کردستان و برای خودمختاری رخ میداد، خانه و زندگی خود را از دست میدادند یا آواره میشدند، پناه میداد. برای همین هم حکومت پهلوی وجود فردی مثل پدرم را یک تهدید امنیتی میدید.»
آغاز آوارگی
به گفته حسن هاشمی، پدرش به اتهام پناه دادن به افرادی که با حکومت مرکزی در جنگ بودند، قبل از انقلاب ابتدا به اعدام محکوم شد؛ اما حکم او به تبعید تغییر کرد: «ابتدا به خراسان و بعد به قروه تبعید شدیم و هفت سال در قروه بودیم. قروه ترکیب جمعیتی از ترک و کرد و شیعه و سنی دارد. اکثریت بانفوذ شیعه در آن شهر به اقلیت اهل سنت و کرد اجازه نمیدادند که مسجدی داشته باشند. پدرم در شرایط تبعید برای اهل تسنن یک مسجد و یک خانقاه احداث کرد. ده روز از بازگشت آیتالله خمینی گذشته بود که نیروهای انقلابی طرفدار حکومت با همدستی سپاهیان به مسجد و خانقاه حمله کردند. در جریان این حمله تعداد زیادی از مریدان و شاگردان و طرفداران پدرم کشته شدند و مسجد و خانقاه هم تخریب شد.»
روایت رسمی جمهوری اسلامی از این درگیری البته متفاوت است. در جلد اول کتاب روزشمار وقایع تروریستی ایران، آمده است که حدود ۸ هزارنفر از مردم قروه در حال راهپیمایی بودهاند که از سوی مریدان شیخ هادی که ۱۰ تن از آنها مسلح بودهاند، مورد حمله قرار گرفتند.
فرزند شیخ هادی هاشمی با دریغ میگوید: «همان موقع کتابخانه شخصی پدرم که در خانقاه بود و بالغ بر ۱۳هزار جلد کتاب داشت، غارت شد. از همه بیشتر افسوس میخورم برای سه جلد کتاب خاطرات و زندگینامهاش که دستنویس بود و میخواست اگر به سفر خارجی رفت آن را منتشر کند؛ چون پیش از آن در ایران اجازه انتشار پیدا نکرده بود.»
پس از کشتار پیروان شیخ هادی و تخریب خانقاه و مسجد او آوارگی خانواده هاشمی آغاز شد: «هفت سال تبعید تبدیل شد به سالها آوارگی. ابتدا به کوههای منطقه دولاب، زادگاه پدرم، رفتیم. دو سال در آنجا مقاومت کرد؛ چرا که در روزهای اول انقلاب ما هم از سوی نیروهای انقلابی در معرض تهدید و خطر بودیم و هم اپوزیسیون و احزاب مخالف حکومت مرکزی با ما دشمنی میکردند. حتی در درگیری میان نیروهای اپوزیسیون و پیروان طریقت قادریه چند تن از بزرگان و شیوخ این طریقت کشته شدند و به جان پدرم هم سوءقصد شد. همین باعث شد که خانواده ما به عراق مهاجرت کند.»
مهاجرت شیخ محمدهادی هاشمی و خانوادهاش به عراق در سالهای آغازین جنگ و اوج قدرت حزب بعث رخ داد. حسن هاشمی میگوید شرایط در عراق هم دشوار بود. حتی سختتر از ایران: «پدرم از طرف دولت صدام حسین تحت فشار قرار گرفته بود که علیه حکومت ایران بجنگد؛ اما او اصلا دلش نمیخواست زیر پرچم حزب بعث علیه کسی مبارزه کند. به همین علت هم ما اکتبر ۱۹۸۶ با دشواری بسیار از عراق به انگلستان مهاجرت کردیم و ایشان تا پایان عمر در انگلستان زندگی کردند.»
سالهای انزوا
حسن هاشمی و خواهرش پس از مهاجرت خانواده به انگلستان به تحصیل مشغول شدند: «من در رشته دندانپزشکی دکترا گرفتم و همزمان نزد پدرم هم علوم دینی میخواندم. پدرم در سالهای مهاجرت تا سال ۱۹۹۸ که از دنیا رفت هیچ فعالیت سیاسی نداشت اما به عنوان یک عالم دینی شاگردان و مریدان زیادی در نقاط مختلف داشت. میگفت حالا که در ایران نیستم به واسطه مبارزه سیاسی نمیخواهم پیروانم را در معرض خطر قرار بدهم.»
سالهای اصلاحات بود و فضای سیاسی ایران در حال دگردیسی که شیخ محمدهادی هاشمی در خارج از ایران درگذشت. گروهی از مردم باور داشتند که قرار است سیاهی و دشواری و تلخی از چهره ایران زدوده شود. حسن هاشمی میگوید همین نگاه موجب شد مریدان پدرش او را تشویق کنند تا پیکر پدر را به ایران بازگرداند: «حقیقتش پدرم هیچوقت در مورد بازگرداندن پیکرش به ایران وصیت نکرد. میگفت هر جا که از دنیا رفتم خاکم کنید حتی اگر نشد مرا به خاک بسپارید به دریا بیاندازید چون بالاخره روزی باید به درگاه خدا حاضر بشوم. من هم به اصرار شاگردان و مریدان ایشان با ترس و تردید با سفارت ایران تماس گرفتم و موضوع بازگشت پیکر را مطرح کردم. در نهایت با شرایط بسیار سختی برای خاکسپاری و تحت تدابیر شدید امنیتی اجازه بازگشت دادند.»
حسن هاشمی از شرایط سخت و امنیتی روزهای بازگرداندن پیکر پدرش به دولاب و خاکسپاری او میگوید: «مراسم در سختگیرانهترین شرایط با حضور حداقلی چندتن از مریدان برگزار شد. خیلیها قصد داشتند برای خاکسپاری بیایند؛ اما نیروهای اطلاعاتی و امنیتی برگزاری مراسم را در اختیار داشتند و از یک محدودهای جلوی ورود هر کسی را که قصد داشت به مراسم بیاید، میگرفتند.»
فرزند این عالم دینی میگوید پس از این اتفاق میخواست در سرزمین پدری بماند و به انگلیس بازنگردد؛ اما شرایط به قدری پیچیده و امنیتی بود که پشیمان شد: «وقتی برای خاکسپاری پدرم برگشتم، چون علوم شرعی هم خوانده بودم خیلی از علمای قادریه در کردستان گفتند برایت مراسم عمامهگذاری میگیریم و اینجا بمان. مراسمی هم در مسجد جامع کامیاران ترتیب دادند و هفت هزار نفر هم دعوت شده بودند؛ اما نهادهای امنیتی مرا تهدید کردند که حق هیچگونه فعالیت و تبلیغ در منطقه و به خصوص جاهایی که اهل تشیع حضور اکثریتی دارند، نخواهم داشت. برنامه را هم بر هم زدند.»
او میگوید در همان روزها به صراحت و بهطور علنی به مرگ تهدید شده است: «آخرین باری که احضار شدم، فرد بلندپایهای که اتفاقا با ما تشابه فامیلی داشت و هاشمی صدایش میزدند، از من بازجویی کرد. مدام میگفت شما و پدرتان حتما در این مدتی که در انگلیس بودید با سرویسهای جاسوسی و امنیتی بریتانیا در تماس بودید. آنجا فهمیدم چرا پدرم سالها در سکوت و انزوا گذراند و مبارزه نکرد. من از جان خودم نگران نبودم، اما دلم نمیخواست برای مردم منطقه و کسانی که به پدرم و من ارادت داشتند، مشکل جانی و امنیتی به وجود بیاید. ترجیح دادم به انگلستان برگردم.»
مریدان شیخ محمدهادی هاشمی هنوز به خانقاه دولاب میروند. گردشگران زیادی نیز برای بازدید از این خانقاه، به روستای زادگاه شیخ سفر میکنند. فرزند شیخ میگوید: «خانقاه دولاب الان فعال است؛ اما همانطور که گفتم سرکوب و فشار به گونهای است که عملا اجازه فعالیت معناداری به پیروان قادریه داده نمیشود. برای برگزاری آیینها و مراسم مذهبی همه چیز باید بدون جلب توجه برگزار شود.»
روز چهارشنبه ۶ مرداد، «تورج امینی»، مورخ و پژوهشگر بهائی پس از پایان محکومیت شش ماهه از زندان مرکزی کرج آزاد شد.
۲۸ خردادماه ۱۳۹۷ حکم اعدام «محمد ثلاث» یکی از دراویش گنابادی که در جریان تجمع گلستان هفتم بازداشت شده بود، اجرا شد. اتهام او قتل عمد سه مامور نیروی انتظامی در جریان درگیریها بود؛ اما ثلاث در دادگاه بر بیگناهی خود تاکید کرد و گفت تحت شکنجه وادار به اعتراف شده است.
سه سال پس از این رویداد تلخ، برخی از دراویش گنابادی از نقاط مختلف ایران خود را به آرامگاه محمد ثلاث در بروجرد رساندند تا یاد او را گرامی بدارند. «مصطفی دانشجو»، وکیل دادگستری روز پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۰ با انتشار یک ویدیو از برگزاری این مراسم در حساب کاربری خود در توییتر نوشت: «آن هنگام که درویش محمد ثلاث و بسیاری از مردمان جهان همنوا با او فریاد بیگناهی سر دادند، اما جسارت در قلمی نبود تا اعاده دادرسی محمد ثلاث با شرایطی عادلانه را رقم زند.»