وزارت اطلاعات ۳ نوکیش مسیحی را در دزفول بازداشت کرد
در ادامه فشار بر نوکیشان مسیحی در ایران، ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ۳ نوکیش مسیحی را در دزفول بازداشت کردند.
سعید برای ۱۵ سال فیلمبردار صداوسیما شهر «رشت» بود؛ اما در نشستی برای کمک به کودکان پرورشگاهی زیر نظر کلیسا، بازداشت و بعد ممنوعازکار شد. رفتن به ترکیه اما نتوانست آرامش را به زندگی او برگرداند. سعید به همراه همسر و فرزندش در ترکیه به سر میبرد و چهار سال است که همسرش با سرطان دست به گریبان است.
آنچه بر این خانواده گذشت، روایت این گزارش است.
سعید متولد شهر رشت است و تحصیلات خود را در رشته فیلمسازی به پایان رساند و همزمان با تحصیل، در مرکز صداوسیمای استان گیلان مشغول به کار شد. او مدت ۱۵ سال به عنوان تهیهکننده و فیلمبردار در صداوسیما فعالیت داشت و به گفته او بیشتر اعضای خانوادهاش در سازمان صداوسیما و موسسههای وابسته به آن مانند «سروش» و «ارشاد» فعالیت دارند و برنامههای مختلفی برای شبکه استانی گیلان ساختهاند.
او میگوید در خانوادهای بزرگ شده که هیچ اجباری برای داشتن دین در آن وجود نداشته است و اعضای خانواده آزاد بودند که هر طور که خودشان میخواهند، انتخاب کنند. آزادی در انتخاب و صمیمیت با یکی از دوستانش که به گفته او خود «مسیحیزاده» بود، باعث آشنایی با آیین مسیحیت به واسطه دعوت و شرکت در جلسات آنها شد. او همچنین در مدت زمان کوتاهی به آنها علاقهمند میشود و به صورت مداوم در جلسات هفتگی آنها شرکت میکند و در ادامه خود را یک مسیحی میداند.
سعید در یکی از همین جلسات که به گفته او برای امور خیریه و کمک به افراد بیبضاعت در منزل یکی اعضای کلیسا برگزار شده بود، بازداشت میشود: «من در جلسهای که برای کمک به کودکان و نیازمندان و پرورشگاهی که زیر نظر کلیسا اداره میشد، بازداشت شدم؛ اما چون موردی که ثابت کند من هم مسیحی شدهام، پیدا نکردند؛ در نهایت به جرم لهو و لعب و فحشا برای من حکم صادر کردند و در پی آن به شلاق و پرداخت جریمه نقدی محکوم شدم.»
او به دلیل شاغل بودن در صداوسیما، اصلیترین مشکل را در برخورد با حراست سازمان صداوسیما که یک نهاد امنیتی در ادارات جمهوری اسلامی است، عنوان کرد و گفت: «بعد از دستگیری، آزار و اذیت و ممنوعالکاری و توبیخ در جریان بازداشتِ من، تازه شروع ماجرا بود.»
به گفته او به دلیل اعمال فشار از طرف نهادهای امنیتی به خانواده و شرایط زندگی در کشور سعید را مجبور میکند برای مدتی دست از فعالیت بردارد. بعد از یک ماه ممنوعیت از ورود به سازمان صداوسیما با تلاش زیاد میتواند همکاری خود را دوباره با شرکت سروش که از زیرمجموعههای وابسته به صداوسیما است، آغاز کند. سعید میگوید تمام این مدت خودش و برادر دیگرش که او هم شاغل در صداوسیما است، تحت نظر نهادهای امنیتی بودهاند.
ساخت مستندی درباره ادیان و مذاهب مختلف از جمله مسیحیت، بهاییت، اسلام و دراویش گنابادی باز هم برای سعید دردسرساز شد: «من با یک تیم مستندساز به عنوان تصویربردار مشغول به کار بودم و راشهای ضبط شده را در موسسه سروش در خارج از زمان اداری به روی هارد دیسک منتقل میکردم. بعد از گذشت چند روز از شماره تلفنی ناشناس با من تماس گرفته شد و از من خواستند برای توضیحاتی به ستاد خبری اداره اطلاعات واقع در «پل عراق» شهر رشت بروم. بعد از پیگیری و صحبت با دوستان و همکارانم متوجه شدم که از بازیابی هارد دیسک در موسسه سروش فایل فیلمهای پاک شده به دست نیروهای امنیتی رسیده است. به همین دلیل و به خاطر مسائل پیش آمده از قبل و داشتن سابقه حکم شلاق و حبس و ترس از جانم، همان روز به واسطه یکی از دوستانم به تبریز فرار کردم.
در همین مدت کوتاه نهادهای امنیتی به سراغ خانواده و خانه او رفته و درباره مکان سعید، از برادران و همسر او بازخواست و سوال کرده بودند. سعید بعد از سه روز اقامت در شهر تبریز و به خاطر احتمال بازداشت و حبس طولانی و ترس از حکم ارتداد از دین اسلام و اعدام با راهنماییهای یکی از دوستان خود به صورت قاچاق از مرز کشور خارج شد و بعد از چند روز به ترکیه رفت و بعد از مدتی در دفتر سازمان ملل به عنوان پناهجو ثبت نام کرد.
سعید اکنون به مدت ۶ سال است که به همراه همسر و فرزندش در یکی از شهرهای کوچک ترکیه به نام «اوشاک» زندگی میکند و از سال ۲۰۱۷ به در مصاحبه سازمان ملل و اداره مهاجرت ترکیه به عنوان پناهنده قبول شده و در انتظار کشور سوم است.
اما امروز دشواری و شرایط نامساعد زندگی پناهجویی در ترکیه تنها مساله او نیست.
در سال ۲۰۱۷ همسر سعید برای داشتن دردی چند ماهه به بیمارستان مراجعه میکند؛ اما با توجه به کمبود امکانات درمانی و پزشک متخصص در شهر «اوشاک»، زمان ویزیت برای همسرش سه ماه بعد داده میشود. بعد از گذشت ۴ ماه سرانجام میتواند برای ویزیت دکتر اجازه خروج بگیرد و به نزدیکترین شهر به نام «افیون» که از نظر امکانات پزشکی و بیمارستان شرایط بهتری دارد، برود و همسر او بعد از معاینه پزشک تحت عمل جراحی قرار میگیرد.
سعید میگوید: «من در تمام مدت عمل جراحی همسرم اطلاع از بیماری او نداشتم و فکر میکردیم دردهای همسرم مربوط به “کیست” است. در طول عمل جراحی سنگین که ۶ ساعت طول کشید، متاسفانه تخمدان، رحم، آپاندیس، قسمتی از طحال و قسمتی از روده او را خارج کردند. بعد از گذشت ۱۰ روز از عمل جراحی برای بررسی دوباره وضعیت همسرم به پزشک معالج مراجعه کردیم و در آنجا با توضیحات دکتر متوجه سرطان بدخیم تخمدان در بدن همسرم شدیم.»
به گفته او بعد از عمل جراحی و خارج کردن تودههای سرطانی و چند جلسه شیمی درمانی به مدت یک سال درمان او را متوقف کردند و به آنها گفته بودند حال او خوب است. این در حالی بود که سعید و همسرش در این مدت به گفتههای دکتر اعتماد کرده بودند. به گفتههایی که تنها بخشی از آن را متوجه شده بودند.
به گفته سعید، در این شرایط اداره مهاجرت و پلیس ترکیه هیچگونه همکاری با سعید و همسرش نکرد و حتی در بیشتر مواقع اجازه خروج از شهر برای رفتن به بیمارستان و پیگیری درمان در شهر مجاور را هم صادر نمیکردند: «به خاطر اینکه اجازه خروج از شهر را حتی برای ادامه شیمی درمانی نمیدادند، مجبور شدم پول زیادی قرض بگیرم و در استانبول شرکت صوری ثبت کنم و اجازه اقامت بگیرم تا شاید از امکانات درمانی و پزشکی پیشرفتهتری برای درمان همسرم در آنجا استفاده کنم.»
سعید، همسر و فرزندش اکنون در استانبول زندگی میکنند. با توجه به اینکه عملهای بسیاری به روی همسر او تا به حال انجام شده، هیچ بهبودی در روند سلامتی او حاصل نشده است. در آخرین وضعیت بیماری همسرش، کبد او هم درگیر سرطان شده و حال او رو به وخامت است و همچنان با این بیماری دست و پنجه نرم میکند.
به گفته سعید، او دفعات بسیاری با سازمان ملل و اداره مهاجرت ترکیه تماس گرفته و در رفت و آمد بوده است تا شاید با توجه به قبولی در تمام مراحل پرونده و انتظار برای کشور سوم و شرایط بحرانی بیماری همسرش، بتواند روند مرگبار و فرسایشی این پروسه را تسریع بخشد تا در کشور سوم بتواند برای نجات جان همسرش کاری انجام دهد؛ اما تاکنون، نه سازمان ملل و نه هیچ ارگان وابسته به سازمان مهاجرت ترکیه، پاسخ درستی به او ندادهاند.
سعید میگوید: «حق من بود بعد از این همه سال انتظار با توجه به قبولی در مصاحبه سازمان ملل و پلیس ترکیه و مصاحبه کشوری و با توجه به شرایط بحرانی بیماری همسرم که روز به روز در پیش چشمانم ذره ذره آب میشود، بتوانم به یکی از کشورهای پناهندهپذیر بروم. در حال حاضر تنها چیزی که برای من مهم است، نجات جان اوست. در این وضعیت من و همسرم نه تنها راه برگشتی به کشور نداریم، بلکه راهی پیش روی ما هم باز نمیشود تا به جای دیگری برویم و در شرایط برزخی گیر افتادهایم. من هیچ آرزویی جز درخشیدن دوباره تنها ستاره زندگیام به من و پسرم که حاصل عشق ماست، ندارم.»
سعید این روزها در حالیکه میگوید کسی را هم ندارد، میان همسرش در بیمارستان و فرزند کوچکش در آغوش، سرگردان است و نمیداند سرنوشت چه برای او در نظر دارد. او همچنان امیدوار است که بتواند با پذیرش در کشور مقصد، نجات همسر و خانوادهاش را شاهد باشد.
در ادامه فشار بر نوکیشان مسیحی در ایران، ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ۳ نوکیش مسیحی را در دزفول بازداشت کردند.
احکام سه تن از نوکیشان مسیحی به نامهای «ساسان خسروی»، «سام خسروی» و «حبیب حیدری» توسط شعبه ۴ دادگاه انقلاب تجدیدنظر بوشهر تایید شد.