«تورج نگهبان» از درویش گنابادی، شاعر، ترانهسرا، نویسنده و مجری ایرانی بود که در اردیبهشت ۱۳۱۱ در اهواز متولد شد.
پدرش قلم روانی داشته، فرانسه و عربی میدانسته و مهمتر از همه از قریحه شاعری برخوردار بوده است. تورج نگهبان خودش گفته است: «این قریحه تنها میراثی است که از پدر به او رسیده است.»
تورج نگهبان تحصیلات ابتدایی را در دبستان شرافت خرمشهر و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان فیروز بهرام تهران به پایان رساند. او تحصیلات دانشگاهی را از سال ۱۳۳۴ در دانشگاه تهران در دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی رشته ادبیات انگلیسی شروع کرد و سپس به دانشکده حقوق رفت و بین سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۳۹ در دانشکده حقوق به تحصیل پرداخت. همچنین مابین سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۴ در دانشکده ادبیات و علوم انسانی رشته علوم اجتماعی را تمام کرد و در همین دانشکده فوق لیسانس رشته جامعهشناسی را که آخرین مدرک تحصیلی وی از دانشگاه تهران است، به پایان رساند.
نگهبان همزمان با تحصیل در دانشگاه با عنوان معاون اداره مطبوعات در اداره کل انتشارات و رادیو مشغول کار شد و از ۱۳۴۲ خورشیدی به مرکز صنایع دستی ایران منتقل شد و تا پایان سال ۱۳۵۷ با عنوان مشاور وزیر صنایع و سرپرست انتشارات و روابط عمومی سازمان صنایع دستی ایران مشغول به خدمت بود.
او همچنین او از اوائل دهه ۱۳۵۰ تا اواخر سال ۱۳۵۷ در دانشکده علوم اجتماعی و اقتصاد قزوین به تدریس جامعهشناسی عمومی و تاریخ نظرات جامعهشناسی و در مدرسه عالی مددکار دختران به تدریس روشهای تحقق علم مشغول بود.
تورج نگهبان همچنین از سال ۱۳۵۳ تا زمان انقلاب مدیر مسئول نشریه تخصصی دستاورد را به عهده داشت و صاحب امتیاز و مدیر مسئول مجله صوتی صدا بود.
او پیش از آن که به ترانهسرایی روی آورد، به شاعری تمایل داشت و نخستین شعری که سروده است، در رثای قربانیان سیل زاهدان بود و به قول خودش «دست تقدیر» او را با «همایون خرم» آشنا کرده که آن زمان تازه نامش به عنوان آهنگساز نوآور سرزبانها افتاده بود.
به این ترتیب نگهبان کار ترانهسرایی را از ۱۳۲۸ خورشیدی با همکاری «همایون خرم»، «امینالله رشدی» و «مجید وفادار» آغاز کرد و نخستین ترانههایش به ترتیب با صدای «محمود کریمی»، امینالله رشدی، «منوچهر همایونپور» و «داریوش رفیعی» از رادیو پخش شد. پس از آن نگهبان در ۱۳۴۰ خورشیدی همکاری خود را با برنامه گلها آغاز کرد و از همکاران همیشگی آن شد.
در اواسط دهه ۱۳۴۰ تورج نگهبان برای اولین بار استودیوی ضبط خصوصی به نام طنین را در خیابان رامسر تهران افتتاح کرد که اکثر آثار ماندگار تاریخ موسیقی ایران در آن استودیو تولید و ضبط شده است.
یکی از آثار ماندگار ترجمه و صداگذاری فیلم «بانوی زیبای من» است که با نظارت تورج نگهبان در همین استودیو طنین به فارسی دوبله شد و یکی از شاهکارهای دوبله ایران به شمار میآید. مدیر دوبلاژ این فیلم «علی کسمایی» بود که توسط کمپانی سازنده مشمول دریافت جایزه بهترین دوبله و صداگذاری نیز شد.
تورج نگهبان در طول عمر هنری خود به جز ترانههای مربوط به فیلمها، بیش از ۷۰۰ ترانه تنها برای رادیو و به سفارش آن سازمان سرود. از ترانههایی کوچهبازاری برای برخی فیلمفارسیها تا آثاری برای آهنگسازهای شاخص پاپ و با آثاری با آهنگ آهنگسازان برجستهای چون «مرتضی محجوبی»، «جواد معروفی»، «حبیبالله بدیعی»، «زرین پنجه»، «پرویز یاحقی»، «انوشیروان روحانی»، «بزرگ لشگری»، «اسدالله ملک»، «جواد لشکری»، «فضلالله توکل»، «محمد حدری»، «لقمان ادهم»، «بابک افشار»، «حشمت سنجر» (رهبر ارکستر سمفونیک تهران)، «حسن دهلوی» و «فرامرز پایور» و دیگران.
تورج نگهبان علاقه زیادی به وطن داشت و در سلوک و عرفان مطالعات فراوانی داشت که در آثار به جا مانده از وی مشهود است. او تا اردیبهشت ۱۳۷۲ در ایران اقامت داشت، سپس به آمریکا مهاجرت کرد.
او که تا هنگام انقلاب بهمن ۱۳۵۷ برای بسیاری از معروفترین خوانندگان آن دوران ترانههایی به یاد ماندنی سروده بود، در مدت ۱۴ سال زندگی در آمریکا نیز همواره به فعالیتهای ترانهسرایی و اجرای برنامههای فرهنگی و هنری در رادیو و تلویزیونهای محلی و ماهوارهای ادامه داد و ترانههایی برای «مهستی»، «داریوش» و «شکیلا» سروده است. یکی از غمانگیزترین و معروفترین ترانههایی که در خارج از ایران سروده است، ترانه «رهگذار عمر» است که داریوش آن را خوانده است: «کس نمیداند کدامین روز میآید/کس نمیداند کدامین روز میمیرد.»
«فرهنگ فرهی»، همکار رادیو تلویزیونی تورج نگهبان در رادیو ایران در سالهای پیش از انقلاب و در رادیو تلویزیون تصویر ایران، تعداد ترانههایی را که توسط تورج نگهبان سروده شده است، بیش از یک هزار ترانه دانسته و میگوید: «کمتر خواننده شهره و پرآوازهای در ایران وجود دارد که پس از خواندن ترانههای تورج به شهرت و اعتبار نرسیده باشد.»
تورج نگهبان در پایان عمر خود به دلیل ناراحتیهای ریوی و کیسه صفرا در بیمارستان تارزانای لسآنجلس بستری شد و سرانجام در ۳۰ مرداد ۱۳۸۷ در لسآنجلس بر اثر بیماری ذاتالریه چشم از جهان فروبست.