«روحی ارباب» در سال ۱۲۹۳ در شهر عشقآباد روسیه به دنیا آمد. خانواده پدری او از جمله بهاییان ایران بودند که در سال ۱۸۴۴میلادی به دلیل آزار و اذیتهای مذهبی به عشقآباد مهاجرت کرده بودند. در آن زمان، عشقآباد در خاک ایران قرار داشت؛ ولی چند سال به قلمرو روسیه تزاری الحاق شد.
روحی، کودکی باهوش و توانا بود و از حافظه خوبی هم برخوردار بود. او از همان کودکی به خواندن کتاب و نوشتن علاقه فراوانی از خود نشان میداد.
روحی دوره ابتدایی را در مدرسه بهایی عشقآباد و سپس برای گذراندن دوره متوسطه به مدرسه دولتی وارد شد. او در سن شانزده سالگی موفق به اخذ دیپلم شد و سپس تحصیلات خود را در دانشکده الکترونیک لنینگراد ادامه داد.
حکومت بلشویکی که جایگزین تزارهای روسی شده بود، شروع به قلع و قمع بهاییان عشقآباد کرد. املاک و اموال بهاییان که اندوخته دهها سال زندگی در روسیه بود، به نفع دولت مصادره شد. بسیاری از بهاییان دستگیر و برای کار اجباری به سیبری فرستاده شدند. از این افراد دیگر هیچ خبری به دست نیامد. برادر بزرگ روحی یکی از همین جوانان بهایی بود. هنوز یک سال از تحصیل روحی در دانشگاه نگذشته که حکم اخراج او هم صادر شد. روحی مجبور شد تا دانشگاه را نیمهکاره رها کند و تنهایی بدون خانواده به ایران برگردد.
پدرش، نصرالله چیزی نداشت تا برای مخارج سفر به پسرش بدهد. او ساعت مچی طلای خود را به روحی داد. مادرش هم روسری خود را که غرق اشک و بوسههایش کرده بود، به پسر نوجوان هفده سالهاش بخشید و با او خداحافظی کرد. پس از رفتن روحی، پدرش را بازداشت کردند. او در زندان بلشویکها درگذشت.
روحی ارباب، مدتی در مشهد زندگی کرد. بعد با فروختن ساعت مچی پدرش، هزینه سفر به تهران را تهیه کرد و عازم تهران شد. او که جوان بسیار حساسی بود، قبلاً به شدت تحت تاثیر وقفه اجباری تحصیل خود قرار گرفته بود، اکنون از مصایب بیشتری رنج می برد.
بیماری، محرومیت، غم، تنهایی و بیکسی سرنوشت او را غیرقابل تحمل کرده بود. درگذشت پدرش در زندان و ناامید شدن از دیدار مجدد او، بیخبری و ناپدید شدن برادرش در سیبری و تبعید مادر و خانواده برادرش به ایران، سختی و اندوه او را چندین برابر کرد.
روحی ارباب در تهران ابتدا در دفتر یک روزنامه شروع به کار کرد. او پس از چندی در وزارت دارایی شغلی به دست آورد و در آنجا شروع به کار کرد. او همزمان با داشتن دو فرزند و کار در وزارتخانه به تحصیل در دانشگاه هم مشغول شد. روحی ارباب در سال ۱۳۲۸ موفق به اخذ لیسانس در رشته حقوق قضایی از دانشگاه تهران شود.
ارباب پس از فارغالتحصیلی در دفتر دانشگاه تهران مشغول به کار شد؛ همچنین در مقاطع مختلف در دانشکده زبانها و ادبیات خارجی دانشگاه تهران به تدریس زبان و ادبیات روسی میپرداخت. او از همین دوران، فعالیت خود را به عنوان یک مترجم جدی آغاز کرد.
روحی ارباب عاشق ایران بود و همه تلاشش کمک به پیشرفت ایران و رسیدن ایران به جایگاهی درخور و شایسته در بین کشورهای دنیا بود. او به همین به ترجمه کتاب برای کودکان و نوجوانان اقدام کرد؛ زیرا معتقد بود کودکان سرمایههای مملکت هستند و میتوان آنها از راه مطالعه و کتاب تربیت کرد و ایرانی زیبا ساخت.
روحی ارباب دهها کتاب برای کودکان و نوجوانان ترجمه کرده است. او از نخستین مترجمان کتاب کودک در ایران به شمار میرود. برای اولین بار، کودکان و نوجوانان ایرانی از طریق آثار او با داستانها و افسانههای ملل دیگر آشنا شدند. داستانهای لتونی، داستانهای روسی، قهرمانان یونان باستان، یک دلبر و هزار دلبر (داستانی در مورد آداب و رسوم در هند) و افسانههای ملل مشرق زمین از جمله این آثار هستند.
یکی از محبوبترین ترجمههای او رُمان «بیخانمان» اثر «هکتور مالو» است. داستان مشهوری که اکثر نوجوانان کتابخوان آن را خواندهاند و بارها چاپ شده است.
کتاب «قصههای آندرسن» مجموعهای از داستانهای «هانس کریستیان اندرسن» است که اولین نوبت در سال ۱۳۳۴ به چاپ رسید و کودکان و نوجوانان ایرانی با این نویسنده بزرگ کودکان و نوجوانان جهان آشنا کرد. جوجه اردک زشت و ده داستان طلایی از دیگر کتابهای اندرسن هستند که توسط روحی ارباب به فارسی ترجمه شده است.
روحی ارباب، نخستین مترجم آثار «شارل پرو» در ایران است. شارل پرو، داستانسرای قرن هفدهم فرانسه است که سبکی نو در افسانهپردازی درادبیات ایجاد کرد. برادران گریم، داستانهای خود را تحت تاثیر سبک شارل پرو نوشتهاند. پسر کاکلی، پوستین و بلبل از جمله داستانهای پرو هستند که روحی ارباب به فارسی برگردانده است.
کتاب طلایی، مجموعهای هفت جلدی بود که هر مجلدش به معرفی یکی از بزرگان علم و هنر جهان اختصاص داشت. این کتابها توسط روحی ارباب گردآوری، ترجمه و نگارش شده بود. موزارت، گالیله، نیوتن، واگنر، بتهوون، باخ و پاستور، اندیشمندان و هنرمندانی بودند که در این مجموعه به نوجوانان و جوانان معرفی شدند.
روحی ارباب پس از چندین سال تدریس در دانشکده به دلیل بهایی بودن اخراج شد. پس از آن، ارباب وقت بیشتری برای ترجمهی آثار پیدا کرد و مترجمی را با جدیت بیشتری ادامه داد.
او با ترجمه و انتشار کتاب «داستانهای برگزیده» از «آلفونس دوده»، برای اولین بار ایرانیان را با این نویسنده شهیر فرانسوی آشنا کرد.
«تاریخ ایران باستان» اثر ایرانشناس معروف روسی، دیاکونوف و «ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی» اثر شرقشناس مشهور، «محمد داندامایف» از جمله آثار ارزنده در زمینه ایرانشناسی بودند که روحی ارباب ترجمه کرد. این دو کتاب با استقبال پژوهشگران و اساتید دانشگاهی قرار گرفت و بارها تجدید چاپ شد.
مطالعه مستمر و آشنایی روحی ارباب با ادبیات روسیه، او را بر آن داشت تا نویسندگان و آثار ادبی روسی را به ایرانیان معرفی کند. کتاب تاریخی «پتر کبیر» اثر «آلکسی تولستوی»، «بودا و چند داستان دیگر» اثر «لئو نیکلایویچ» تولستوی، «واسکا سرخه» اثر «ماکسیم گورکی» و «منتخبی از داستانها و نمایشنامههای چخوف» از جمله آثار ادبی هستند که روحی ارباب از زبان روسی به فارسی برگردانده است.
در دوران جمهوری اسلامی آثار روحی ارباب به دفعات از سوی ناشران مختلف بدون اطلاع و اجازه خانوادهاش در ایران به چاپ رسیده است. روحی ارباب از بهاییان سرشناس پیش از انقلاب اسلامی بود و در نظام جمهوری اسلامی، اعتقادات دینی او موجب سلب حق مولف از او شده است.
روحی ارباب برای تدریس به دانشگاه هاروارد دعوت شد به همین خاطر، او خودش را پیش از موعد بازنشسته کرد و راهی امریکا شد. روحی عاشق ایران و خدمت در کشورش بود به همین دلیل پس از یک سال، هاروارد را ترک کرد و به ایران بازگشت.
روحی ارباب، بیشتر وقت خود را در سالهای پایان عمر به ترجمه و نشر کتاب مشغول بود. او به دعوت وزارت آب و برق به عنوان مترجم در مذاکرات ایران و شوروی شرکت میکرد. روحی پس از گذشت سالها از زمان اخراجش از کشور روسیه بار دیگر توانست به سرزمینی که در آن بزرگ شده، قدم گذارد و خاکی را که در آن پدر و برادرش دفن شدهاند، دوباره ببیند.
روحی ارباب، در سال ۱۳۵۴ بر اثر بیماری قلبی در سن ۶۱ سالگی در تهران درگذشت و در قبرستان بهاییان تهران به خاک سپرده شد.