یکشنبه، ۱۹ اردیبهشت، چهل و دومین سالروز اعدام حبیب اِلقانیان است. اِلقانیان، بازرگان، کارآفرین و از رهبران جامعه کلیمی ایران بود که جمهوری اسلامی وی را اعدام کرد.

درباره‌ نقش مؤثر او در جامعه کلیمیان ایران، و دادگاه نمایشی ۲۰ دقیقه‌ای که در سال ۱۳۵۸ او را به جاسوسی محکوم کرد، بسیار گفته و نوشته‌اند. اما آنچه کمتر شناخته شده، مشارکت اِلقانیان در بطن جامعه ایرانِ آن دوران است.

حکومت کنونی ایران بسیاری از آن‌هایی را که از نزدیک با او کار کرده بودند یا در امور خیریه همراهش بوده‌اند، اعدام کرده است. بسیاری هم مدتی است که دیگر درگذشته‌اند. با وجود این، فرصتی دست داد تا پای صحبت‌های «ناصر اولیایی»، بازرگان مسلمان و نماینده پیشین مجلس ایران،‌ بنشینم و در مورد رابطه و دوستی‌ طولانی‌اش با اِلقانیان با او گفت‌وگو کنم.

اولیایی بیش از ۸۰ سال سن دارد و در «نیوپورت بیچ» کالیفرنیا زندگی می‌کند. پیش از سقوط شاه، او و اِلقانیان در اتاق بازرگانی ایران همکار بودند. اولیایی اِلقانیان را یک ایرانی وطن‌پرست کم‌نظیر می‌خواند؛ صفتی که هم در نگرش او به روابط بازرگانی بین‌المللی نمایان است و هم در فعالیت‌هایش در امور خیریه و حمایت‌هایش از هزاران کارمند و کارگری که در شرکت‌ها و سازمان‌های تحت مدیریت او کار می‌کردند.

 

صنعتگر درجه‌یک

حبیب القانیان با واردات محصولات خارجی و فروش آن‌ها در ایران پا به جهان تجارت گذاشت. اما آن‌چه او را به موفقیتی چشمگیر رساند، تاسیس چندین کارخانه در داخل کشور بود.

اولیایی به من گفت: «آقای القانیان انسانی دوراندیش و با بصیرت بود. او دریافت که ایران به‌عنوان کشوری در حال توسعه نیازمند تنوع کالایی است. به این دلیل هم بود که چندین کارخانه تاسیس کرد و هزاران کارگر را استخدام کرد.»

موفق‌ترین این کارخانه‌ها «پلاسکو» نام داشت که بزرگ‌ترین کارخانه پلاستیک‌سازی خاورمیانه بود. محصولات شرکت پلاسکو علاوه بر ۲۲ مغازه‌‌ تهران، در تمام عمده‌فروش‌های سراسر کشور نیز به فروش می‌رفت.

به گفته آقای اولیایی، القانیان در شرکت‌های «پلاستیک شمال»، «لوله شمال»، «کارخانه یخچال جنرال الک‍تریک» و «پروفیل آلومینیوم» نیز سهام‌دار بود: «وقتی که القانیان تصمیم گرفت در شرکت یخچال جنرال الکتریک سرمایه‌گذاری کند، شرکت تقریبا ورشکسته بود. نتیجه‌اش هم این شد که جنرال الکتریک تبدیل شد به یکی از دو کارخانه تولید یخچال در ایران. صدها تن در این شرکت که روزانه ۳۲۰ یخچال تولید می‌کرد، کار می‌کردند.»

همان‌طور که اولیایی یاد آور می‌شود القانیان در شرکت‌های مختلفی سرمایه‌گذاری کرد و همکاران او همه مسلمان بودند. او حدودا ۲۰ هزار کارمند و کارگر داشت. اولیایی می‌گوید که «هزاران خانواده در ایران با کار در شرکت‌های تحت مدیریت آقای القانیان از موقعیت رفاهی بهتر و شرایط زندگیِ مناسبت‌تری برخوردار شدند.» تمام این شرکت‌ها بعد از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ تعطیل شدند.

 

املاک یک کارآفرین دوراندیش

اولیایی می‌گوید که القانیان و برادرانش انسان‌هایی با بصیرت و دوراندیش بودند و می‌خواستند چهره تهران در دهه ۱۳۴۰ را متحول کنند و از پایتخت ایران شهری مدرن و پیش‌رو بسازند. آن‌ها نخستین آسمان‌خراش‌ تهران، برج ۱۷ طبقه‌ای پلاسکو را در سال ۱۳۴۱ ساختند که اولین مرکز خرید مدرن و مسقف‌ ایران بود، و مجهز بود به چندین دفتر که در طبقات فوقانی ساختمان قرار داشت.

همان‌طور که اولیایی می‌گوید، «آن ساختمان از زمان خود جلوتر بود؛ نماد مدرنیزاسیون و رونق در کشور بود؛ مایه‌ افتخار ملی همه ایرانیانِ آن روزها بود.»

اندکی بعد، القانیان و برادران در ساخت دومین آسمان‌خراش کشور که «ساختمان آلومینیوم» نام گرفت، سرمایه‌گذاری کردند. برج پلاسکو را «هژبر یزدانی»، کارآفرین برجسته ایرانی بهایی، در سال ۱۳۵۲ خرید.

پس از انقلاب، بنیاد مستضعفان برج پلاسکو را مصادره کرد. این نهادِ ظاهرا غیرانتفاعی موظف شده بود که دارایی‌های خاندان پهلوی و «طاغوتی‌ها» را از تملک آن‌ها در آورده و بین فقرا و نیازمندان کشور «توزیع و تقسیم» کند؛ اتفاقی که در اکثر اوقات از جمله در مورد برج پلاسکو رخ نداد.

در ۳۰ دی ۱۳۹۵ ساختمان پلاسکو آتش گرفت و فروریخت. گفته می‌شود دلیل این حادثه که جان ۷۵ تن را گرفت، کوتاهی و کم‌کاری مقامات حکومتی است که مسئول کنترل کیفیت و تامین ایمنی ساختمان بودند. به همین دلیل هم چندان جای تعجب نیست که هیچ کدام از آن‌ها توبیخ یا بازخواست نشدند.

 

ترویج روابط بازرگانی ایران با جهان

اولیایی و القانیان در اتاق بازرگانی ایران همکاریِ نزدیکی داشتند. اولیایی می‌گوید: «او در حوزه تجارت بین‌الملل و ترویج و تقویت روابط بازرگانی ایران در سراسر دنیا به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته بود و به همین دلیل هم بود که اعضای اتاق بازرگانی او را در هفت دوره متوالی به نمایندگی خود برگزیدند.»

وظیفه اتاق بازرگانی تنها ترویج فعالیت‌های تجاری و حل و فصلِ بحث و جدل‌های داخل کشور نبود. این سازمان متشکل از تجارِ باسابقه و صنعتگران پرنفوذ مملکت بود که همواره می‌کوشیدند مناسبات و روابط بازرگانی ایران را در سطح جهانی تقویت کنند.

اولیایی می‌گوید: «آقای القانیان در خارج از ایران نیز مرد شناخته شده و مورد احترامی بود. او هر چه در توان داشت به کار گرفت تا شرکت‌های خارجی را متقاعد کند که وارد بازار ایران شوند و در مشاغل جدید در ایران سرمایه‌گذاری کنند.»

در اوایل دهه ۱۳۵۰ القانیان یکی از پانزده عضو اتاق بازرگانی ایران بود که برای نخستین‌بار به چین سفر کرد. هدف از این سفر، برقراری روابط بازرگانی با دولت کمونیست چین بود. پیش از آن، ایران و چین هیچ مراوده اقتصادی با یکدیگر نداشتند.

اولیایی می‌گوید: «من در این سفر همراه او بودم. آقای القانیان روبروی مائو نشست و در مورد فواید تجارت بین ایران و چین با او بحث کرد. القانیان در آن زمان که چین تازه داشت درهای خود را به روی دنیا باز می‌کرد، از ظرفیت عظیم فروش منابع طبیعی ایران و امکان مبادله‌ی سایر کالاها با این کشور اطلاع داشت.»

 

خیّر و نیکوکار پیشگام

به گفته اولیایی، القانیان همان‌قدر ثروتمند بود که سخاوتمند: «من ندیده و نشنیده‌ام که کسی به دفتر او برود و از او درخواست کمک مالی یا حمایت از خیریه‌ای بکند و دست خالی بیرون بیاید.»

القانیان یکی از چهار کارآفرینی بود که در سال ۱۳۳۷، طرح یک وام دانشجوی غیردولتی را برای دانشجویان ممتاز، اما کم‌بضاعتِ دانشگاه تهران به اجرا گذاشت. به گفته اولیایی، القانیان ۲۵۰ هزار ریال به این برنامه کمک مالی کرد که در آن زمان سرمایه عظیمی محسوب می‌شد.

در این برنامه آمده بود که بدهی دانشجویانی که قادر نیستند وام خود را بازپرداخت کنند، به‌طور خودکار تسویه خواهد شد. این وام غیردولتی که در تاریخ ایران معاصر بی‌سابقه بود، راه موفقیت را برای هزاران دکتر و مهندس و کارشناس ایرانی هموار کرد.

اولیانی می‌گوید که هر بار که فاجعه‌ای طبیعی رخ می‌داد، القانیان از نخستین افرادی بود که برای کمک به آسیب‌دیدگان و سازمان‌های خیریه پیش‌قدم می‌شد؛ از جمله در پی زمین‌لرزه بویین‌زهرا در سال ۱۳۴۱ که جان ۱۲ هزار تن را گرفت و هزاران خانه را ویران کرد.

القانیان به هزاران نیازمند و موسسه خیریه کمک مالی می‌کرد. در سال ۱۳۴۶، زمانی که پروژه ساخت مسجد حسینیه ارشاد به دلیل کمبود بودجه متوقف شده بود، القانیان به کمک آن‌ها آمد. او نه تنها خود بخشی از سرمایه ساخت را پرداخت؛ بلکه از ده‌ها کارآفرین یهودی ایرانی دیگر نیز خواست که در این راه او را همراهی کنند.

اولیایی می‌گوید: «به یاد دارم که هر هفته دست‌کم دو یا سه روحانی مسلمان به دفترش می‌آمدند و از او برای خرید لباس و مواد غذایی برای فقرا درخواست خیرات می‌کردند و آقای القانیان هم همیشه سخاوتمندانه به آن‌ها کمک می‌کرد.»

در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی، بیمارستان «کوروش کبیر» تهران (که حالا اسمش به «روح‌الله سپیر» تغییر کرده است) نیاز به بازسازی داشت و این القانیان بود که سرمایه آن را تامین، و مصالح مورد نیاز بازسازی را نیز در کارخانه‌های خود تهیه و تولید کرد. این بیمارستان که در ابتدا برای یهودیان بی‌بضاعت ساخته شده بود، همواره پذیرای تمام ایرانی‌ها، از مذاهب مختلف، بوده است. امروز ۹۸ درصد بیماران آن مسلمان هستند و تنها یکی دو تن از کارکنان بیمارستان یهودی‌اند. القانیان اما همچنان به‌عنوان فردی شناخته می‌شود که با بازسازی این مرکز درمانی در ۱۹۸۰ سال اخیر موجب نجات جان افراد بی‌شماری شده است.

امروز، ما ایرانیان یاد و خاطره حبیب القانیان را زنده نگاه می‌داریم. ما فراموش نخواهیم کرد که او کوشید تا زندگی بهتری برای هم‌وطنان خود فراهم کند. ما همچنین جنایت خوفناک جمهوری اسلامی را فراموش نخواهیم کرد که جان فرد میهن‌دوستی را گرفت که میراث بی‌مانندش الهام‌بخش نسل‌های آینده خواهد بود. روزی که این رژیم از قدرت فرو افتد، ایرانیان وطن‌دوست به بهترین نحو ممکن از حبیب القانیان به دلیل سهم مهمی که در مدرنیزاسیون ایران ایفا کرد، قدردانی خواهند کرد.

 

اشتراک‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی

خبرنامه

با عضویت در خبرنامه از آخرین اطلاعات منتشر شده در سایت آگاه شوید

دیگر خبرها

درباره ما

در این وبسایت اطلاعات مربوط به ادیان و مذاهب ایران گردآوری شده ودر درسترس شما قرار دارد. با مراجعه به فهرست و گزینه‌های سایت، به این اطلاعات دسترسی پیدا خواهید کرد.